تفسیر و جمع بندى

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
اخلاق در قرآن جلد ۳
ترجمهخشم و غضب در روایات اسلامى

در نخستین آیه مورد بحث که درباره اوصاف گروهى از مؤمنان پاکدل و مشمول عنایات حق سخن مى گوید، بعد از ذکر ایمان و توکل بر خدا مى فرماید: «آنها کسانى هستند که از گناهان بزرگ و اعمال زشت اجتناب مىورزند، و هنگامى که خشمگین شوند (خشم خود را فرو مى برند و) عفو مى کنند (وَالَّذینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الاِْثْمِ وَالْفَواحِشَ وَ اِذا ما غَضِبُوهُم یَغْفِرُونَ).

به تعبیر دیگر آنها هنگامى که آتش غضب در درونشان شعله ور مى شود خود را کنترل مى کنند و دست به انواع گناهان و جنایات آلوده نمى سازند.

ذکر این صفت بعد از مسأله اجتناب از گناهان بزرگ و اعمال زشت شاید به این جهت است که سرچشمه بسیارى از گناهان، حالت غضب است که زمام نفس را از دست عقل بیرون مى برد و آزادانه به هر سو مى تازد.

جالب اینکه نمى فرماید: آنها غضب نمى کنند، چرا که خشم و غضب به هنگام بروز ناملایمات سخت، طبیعى هر انسانى است، مهم آن است که آنها بر غضب خویش مسلّطند و هرگز زیر سلطه غضب قرار نمى گیرند، به خصوص اینکه وجود غضب در انسان همیشه جنبه منفى و ویرانگرى ندارد، گاه مى شود که بسیار سازنده است که بعداً به طور مشروح به خواست خدا به آن مى پردازیم.

* * *

 

در دوّمین آیه بعد از آن که به پرهیزکاران، وعده بهشت جاویدان مى دهد که وسعت آن به وسعت آسمانها و زمین است در بیان اوصاف آنها نخست مسأله انفاق را مطرح مى کند و مى گوید: «این پرهیزکاران کسانى هستند که در وسعت و پریشانى انفاق مى کنند» (اَلَّذینَ یُنْفِقُونَ فى السَّرّاءِ وَالضَّرّاءِ) سپس مى افزاید: «و خشم خود را فرو مى برند» (وَ الْکاظِمینَ الْغَیظِ) و در نتیجه از «خطاهاى مردم مى گذرند» (وَالْعافِیْنَ عَنِ النّاسِ) و در مجموع آنها افرادى نیکوکارند، «چرا که خداوند نیکوکاران را دوست دارد» (وَ اللّهُ یُحِبُّ الُْمحسِنینَ).

جالب این که در آیه بعد از آن وعده آمرزش و مغفرت به آنها داده شده که اگر لغزشى براى آنها پیدا شود، و گناهى از آن ها سرزند به یاد خدا بیفتند و استغفار کنند، خداوند آنها را مشمول عفو خود قرار مى دهد.

اشاره به این که همان گونه که آنها دیگران را عفو مى کنند و از خطاهایشان مى گذرند، خداوند هم آنها را عفو مى کند و از خطاهایشان مى گذرد.

به هر حال «کظم غیظ; فرو بردن خشم» در این آیه به عنوان یکى از صفات برجسته پرهیزکاران، و در رده هاى اول بیان شده است.(1)

* * *

 

در سوّمین آیه سخن از خشم و غضب یکى از پیامبران الهى یعنى «یونس»(علیه السلام)نسبت به امت خویش است. خشمى که در ظاهر مقدس بود ولى در واقع از عجله و دستپاچگى نشأت مى گرفت و به همین دلیل خداوند به خاطر این «ترک اولى» او را در تنگناى شدیدى قرار داد و سرانجام از این «ترک اولى» توبه کرد، مى فرماید: «وذاالنُّونِ» (یونس) را (به یادآور) در آن هنگام خشمگین (از میان قوم خود) رفت، و چنین مى پنداشت که ما بر او تنگ نخواهیم گرفت (اما هنگامى که در کام نهنگ فرو رفت) در آن ظلمت هاى متراکم صدا زد خداوندا جز تو معبودى نیست، منزّهى تو، من از ستمکاران بودم (وَذَاالنُّونَ اِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ اَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادى فِى الظُّلُماتِ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اَنّىِ کُنْتُ مِنَ الظّالِمیْنَ).

سرانجام و بعد از تحمل سختى هاى فراوان خداوند توبه او را پذیرفت و بى آنکه در شکم نهنگ هضم شود، او را بیرون فرستاد، با تنى بسیار رنجور و ضعیف و ناتوان.

در این که مدت توقف یونس(علیه السلام) در شکم ماهى چقدر بوده چهل روز یا یک هفته یا سه روز، یا طبق روایتى که از على(علیه السلام) نقل شده نه ساعت، اختلاف است، هر چه بود بسیار جانکاه و ناراحت کننده بود حتى یک لحظه آن.

راستى «یونس» چه «ترک اولى» کرده بود که مستحق چنین کیفرى شد؟ با این که مى دانیم از انبیاء گناه و معصیتى سر نمى زند، تصور ابتدایى بر این است که خشم و غضب در برابر قوم گمراهى که دعوت خیرخواهانه پیامبر دلسوزى مانند یونس(علیه السلام)را نمى پذیرند، کاملا طبیعى است، ولى براى پیامبر بزرگى مانند او، اولى این بود که پس از آگاهى از این که به زودى عذاب الهى براى آن قوم فرا خواهد رسید، باز هم تا آخرین لحظه آنها را ترک نگوید، و از تأثیر سخن مأیوس نشود، و اگر یونس(علیه السلام)خشمگین نمى شد، شاید در کار خود تجدید نظر مى کرد، تجربه نیز نشان داد که آن قوم در آخرین لحظات بیدار شدند و دست توبه و انابه به درگاه حق برداشتند و خداوند عذاب را از آنان برگرفت.

جایى که چنین خشمى را ـ که زیاد هم بى دلیل نبود ـ خداوند بر پیامبرانش نمى بخشد چگونه شعله هاى خشمى را که از کینه توزى و انتقام و حسد و خوى هاى رذیله دیگر زبانه مى کشد خواهد بخشید؟

بدیهى است منظور از خشم در اینجا خشم بر قوم گنهکار است، و منظور از جمله (فَظَنَّ اَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ); این است که او گمان مى کرد، هجرتش از میان آن قوم گنهکار کار بدى نیست که در خور سرزنش و کیفر باشد، و منظور از اعتراف یونس(علیه السلام)به ظلم و ستم همان ظلم و ستم بر خویشتن است که گرفتار مجازات «ترک اولى» شد.

و اما آیاتى که از حلم و بردبارى و ترک غضب ستایش مى کند به شرح زیر است:

در اوّلین و دوّمین آیه از آیات مورد بحث خداوند، حضرت ابراهیم(علیه السلام) را به عنوان «اوّاه حلیم» یا «حلیم اوّاه» معرفى مى کند، اوّلى به دنبال داستان سرپیچى آزر (عموى ابراهیم) از دعوت او به سوى توحید و بت شکنى و استغفار ابراهیم(علیه السلام) براى او، و دومى به دنبال خبردادن فرشتگان از مجازات «قوم لوط» و تقاضاى ابراهیم(علیه السلام)از خداوند در مورد تخفیف مجازات آنان آمده است.

«اَوّاهُ» به معنى کسى است که مهربان و رحیم است، و براى هدایت افراد دل سوزى فراوان مى کند.(2)

به هر حال توصیف حضرت ابراهیم(علیه السلام) به «اوّاه حلیم» یا «حلیم اوّاه» که بیانگر رابطه و نزدیکى این دو وصف با یکدیگر است. نشان مى دهد که فرو بردن غضب و حلم و بردبارى و دلسوزى حتى درباره مجرمان و تلاش براى نجات آنها از چنگال جرم و گناه و کیفر از صفات برجسته اى است که انبیاء بزرگ به آن متّصف بودند.

حضرت ابراهیم(علیه السلام) نه تنها در برابر عمویش «آزر» که مردى متعصب و لجوج بود حلم و بردبارى نشان مى داد بلکه حتى در برابر «قوم لوط» با آن آلودگى هاى عجیب، دلسوزى داشت که اگر ممکن باشد آنها را از این آلودگى ها و گناهان بزرگ رهایى بخشد تا گرفتار عذاب الهى نشوند.

ولى فرمان الهى فرا رسید که همین اندازه حلم و بردبارى در برابر عمو و قوم لوط کافى است، آنها قابل هدایت نیستند. و مخصوصاً قوم لوط گرفتار آن عذاب شدید و کوبنده شدند.

* * *

 

در ششمین آیه خداوند، یکى از مواهب بزرگ خویش را بر ابراهیم مى شمرد، مى فرماید: (دعاى او را درباره فرزند اجابت کردیم و) او را به نوجوانى حلیم و بردبار و پر استقامت بشارت دادیم (فَبَشَّرْناهُ بِغُلام حَلیم).

جالب این که از میان تمام صفات برجسته انسان، در این آیه تنها روى صفت حلم و بردبارى تکیه شده است.

راغب در کتاب مفردات مى گوید: حلم به معنى خویشتن دارى به هنگام هیجان غضب است و از آنجا این حالت از عقل و خرد ناشى مى شود که گاه حلم به معنى عقل و خرد نیز به کار رفته است.

این پیشگویى درباره «اسماعیل» تحقق یافت، هنگامى که به صورت جوان نورسى درآمد هوشیارى و عقل و حلم و بردبارى خود را به هنگام فرمان الهى درباره ذبح او نشان داد و همان گونه که در آیه بعد از آن آمده است، «به پدرش عرض کرد: «یا اَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرْ; پدر جان آنچه را دستور دارى انجام ده» و در برابر مسأله ذبح تا آخرین مرحله که فرمان خوددارى به ابراهیم(علیه السلام) داده شد خونسرد و تسلیم بود.

* * *

 

در هفتمین آیه که بیان صفات «عبادالرّحمن» (بندگان خاص خدا) مى کند در ضمن صفات برجسته دوازده گانه آن ها این صفت را بر مى شمرد، «هنگامى که جاهلان آن ها را خطاب مى کنند (و سخنان ناموزون به آنها نثار مى کنند) آنها در پاسخ سلام مى گویند (و از کنار آنها با حلم و بزرگوارى مى گذرند) «وَاِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً».

گرچه در این آیه واژه حلم به کار نرفته، ولى مفهوم مجموع آیه آن است که بندگان خاص خدا در برابر ناملایمات مخصوصاً سخنان زشت جاهلان خشمگین نمى شوند و بردبارى نشان مى دهند، و خود را از شر درگیرى با این گونه افراد به وسیله حلم و بردبارى رهایى مى بخشند.

در حدیثى که در تفسیر آیه آمده است چنین مى خوانیم که: پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)روزى فرمود: جمعى از امت من باشند که من آنها را دوست دارم و آنها نیز مرا دوست دارند، و آنها هنوز به وجود نیامده اند، گویا ایشان را مى بینم (سپس پیامبر(صلى الله علیه وآله) بخشى از اوصاف برجسته آنها را شمرد تا به اینجا رسید) و به صفت صبر و حلم آراسته باشند...و در طریق رفق و مدارا سلوک کنند، کسى عرض کرد یا رسول اللّه با غلامان خود رفق و مدارا کنند، فرمود: نه، آنها غلام ندارند و خودشان خدمت خویش را انجام مى دهند، بلکه با جاهلان و سفیهان مدارا نمایند سپس این آیه را تلاوت فرمود: (وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یَمُشُونَ عَلَى الاَْرْضِ هَوْناً وَ اِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُوُنَ قالُوا سَلاماً).(3)

منظور از سلام در اینجا این است با آنها با مسالمت رفتار مى کنند و پاسخى که توأم با مقابله به مثل و لغو و دشنام باشد نمى گویند و به سخنان زشت آنها بى اعتنا هستند گویى اصلا نشنیده اند.

* * *

 

در هشتمین و آخرین آیه مورد بحث که در سوره اعراف آمده است سه دستور مهم در عبارت کوتاهى به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) ـ به عنوان نماینده همه مؤمنان ـ داده شده است مى فرماید: عذرشان را بپذیر و به نیکى ها دعوت نما و از جاهلان روى بگردان (و با آنها ستیزه مکن) (خُذِالْعَفْوَ وَ اْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ اعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِیْنَ).

طبیعى است روى گردانى از جاهلان به معنى حلم و بردبارى و ترک هر گونه پرخاشگرى در برابر آنان است. بلکه مى توان گفت: دو جمله قبل هم که دستور به مدارا و پذیرش عذر به دعوت نیکى ها مى دهد به نوعى دلالت بر همین معنى دارد. راه و رسم پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نیز همیشه همین بود که در برابر جاهلان و نابخردان نهایت صبر و حوصله و تحمل و بردبارى را نشان مى داد و هرگز به خاطر سخنان ناموزون و کارهاى بى ادبانه آنها خشم و غضب بر او چیره نمى شد.

آیه بعد از این آیه که مى گوید: اگر وسوسه هاى شیطان به تو برسد، به خدا پناه بر که او شنونده و دانا است (وَ اِمّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ اِنَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ) مى تواند اشاره دیگرى به این معنى باشد که آتش خشم و غضب یک انگیزه شیطانى است که هر کس در برابر آن باید به خدا پناه برد.

شاهد این سخن روایتى است که در تفسیر روح البیان در ذیل این آیه آمده است هنگامى که آیه اول نازل شد ودستور بردبارى در برابر جاهلان داد پیغمبراکرم(صلى الله علیه وآله) عرضه داشت «کَیْفَ یا رَبِّ وَ الْغَضبُ; چگونه مى توانم تحمل کنم» در حالى که خشم و غضب حاصل مى شود؟» آیه بعد نازل شد و حضرت دستور داد که در برابر تحریکات شیطانى به خدا پناه ببر.(4)

در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که جامع ترین آیات قرآن درباره مکارم اخلاق، همین آیه است.(5)

راستى هم چنین است زیرا در برابر خطاها، عفو و پذیرش عذر را در پیش گرفتن، و همه مردم را دعوت به نیکى نمودن، و با جاهلان و نابخردان درگیر نشدن، سه برنامه مهم در رابطه با زندگى اجتماعى و فعالیت هاى جمعى است که اگر هر سه با شرایط خاصش پیاده شود، اکثر مشکلات اجتماعى حل خواهد شد.

* * *

 

از مجموع آیات فوق اهمیت فضیلت اخلاقى حلم و بردبارى و خطرات رذیله خشم و غضب به خوبى آشکار مى شود.


1. «کَظیم» صیغه مبالغه از ماده کظم (بر وزن نظم) در اصل به معنى بستن گلوى مشک بعد از پر شدن است، به همین دلیل کظیم به کسى گفته مى شود که مملو از غضب شده و خویشتن دارى مى کند و به اصطلاح دندان بر جگر مى گذارد و صرف نظر مى کند، و غیظ به معنى شدت خشم است که بر اثر بروز ناملایمات به انسان دست مى دهد و به نظر مى رسد که غیظ مرحله شدید و بالاى خشم مى باشد بنابراین کظم غیظ به معنى خویشتن دارى و سلطه بر نفس به هنگام بروز شدّت غضب است و این صفت بسیار بالایى است.

2. البته براى «اوّاه» معناى دیگرى ذکر شده، ولى مناسب همان معنى است که در بالا گفته شده و در اصل «اوّاه» به معنى کسى است که فراوان آه مى کشد خواه به خاطر توبه باشد یا مسؤولیت، یا دلسوزى نسبت به مردم.

3. تفسیر منهج الصادقین، جلد 6، صفحه 417، (مطابق نقل تفسیر اثنى عشرى ذیل آیه مورد بحث) و تفسیر روح البیان، جلد 6، صفحه 241 (ذیل آیه مورد بحث).

4.تفسیر روح البیان، جلد 3، صفحه 298، ذیل آیه.

5. مجمع البیان، ذیل آیه.

ترجمهخشم و غضب در روایات اسلامى
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma