تفسیر و جمع بندى

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
اخلاق در قرآن جلد ۳
ترجمهسوءظن در روایات اسلامى

در نخستین آیه با صراحت از سوء ظن نهى شده و تلویحاً مقدمه اى براى تجسّس و غیبت شمرده شده است مى فرماید: اى کسانى که ایمان آورده اید از بسیارى از گمانها بپرهیزید که بعضى از گمانها گناه است و هرگز در کار (خصوصى دیگران) تجسّس نکنید و هیچ کس از شما دیگرى را غیبت نکند» (یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنَوا اِجْتَنِبُوا کَثِیْراً مِنَ الظَّنِ اِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ اِثمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً).

چرا تعبیر به کثیراً من الظن (بسیارى از گمانها) شده است به خاطر این است که بیشترین گمان هاى مردم در حق یکدیگر گمان هاى بد است لذا تعبیر کثیراً اشاره به آن مى باشد.

این احتمال نیز داده شده که منظور از کثیر این نیست که غالب گمان ها کمان بد است، بلکه گمان هاى بد نسبت به خودش زیاد است هر چند در مقایسه با گمان هاى خوب زیاد نباشد. ولى ظاهر آیه همان معنى اول است.

قابل توجه این که بعد از آن که نهى از بسیارى از گمان ها مى کند، در بیان علت آن مى فرماید چون بعضى از گمان ها گناه است، اشاره به این که گمان هاى بد بر دوگونه است; بخشى مطابق واقع است و بعضى بر خلاف واقع. آنچه بر خلاف واقع است گناه است، و چون معلوم نیست کدام مطابق واقع و کدام مخالف واقع، انسان باید از گمان هاى بد بپرهیزد تا گرفتار سوء ظن خلاف واقع نشود و به گناه نیفتد.

و از آنجا که سوء ظن درباره اعمال خصوصى مردم یکى از اسباب تجسّس، و تجسّس گاه سبب آگاهى بر عیوب پنهانى و به دنبال آن سرچشمه غیبت مى شود، در آیه شریفه نخست از گمان بد، و در مرحله بعد از تجسّس و در مرحله سوم از غیبت نهى شده است.

در این که سوء ظن امر اختیارى است یا غیر اختیارى، و اگر غیر اختیارى است چگونه مى توان از آن نهى کرد، و اگر اختیارى است آیا بدون این که انسان گامى مطابق آن در عمل بردارد، حرام است و یا در صورت ترتیب اثر دادن به سوء ظن حرام مى شود بحثى است که در پایان آیات و روایات به خواست خدا بیان خواهیم کرد.

* * *

 

در دومین آیه در مقام نکوهش گروهى از منافقان که از ملازمت رکاب پیامبر(صلى الله علیه وآله)در جریان حدیبیه سر باز زدند و گمان مى کردند آن گونه از مؤمنان که در خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) به مکه مى روند هرگز باز نخواهند گشت، و به وسیله مشرکان مکه تار ومار مى شوند، در حالى که قضیه کاملا بر عکس شد و مسلمانان با پیروزى تازه اى که از صلح حدیبیه سرچشمه گرفت سالم به سوى مدینه باز گشتند مى فرماید: بلکه شما گمان کردید پیامبر و مؤمنان هرگز به خانه خود باز نخواهند گشت، و این پندار غلط در دل هاى شما زینت یافته بود و گمان بد کردید، و سرانجام هلاک شدید، و از سعادت بزرگى محروم گشتید. (بَلْ ظَنَنْتُمْ اَنْ لَنْ یَنْقَلِبَ الرَّسُولُ وَ المُؤمِنُونَ اِلى اَهْلِیهِمْ اَبَداً وَ زُیِّنَ ذلِکَ فى قُلُوبِکُمْ وَ ظَنَنْتُمْ ظَنَّ السُوءِ وَ کُنْتُمْ قَوماً بُوراً).

واژه «بور» در اصل به معنى شدت کساد بودن چیزى است، و چون شدت کسادى باعث فساد مى شود، چنانکه در ضرب المثل معروف عرب آمده: «کسد حتى فَسَدَ»، این کلمه به معنى فساد سپس به معنى هلاکت اطلاق شده است، و به زمین هاى خالى از درخت و گل و گیاه بائر مى گویند چون در حقیقت فاسد و مرده است.

گروه منافقان که گرفتار این گمان باطل در ماجراى صلح حدیبیه شدند عدّه کمى نبودند و به یقین هلاکت به معنى مرگ دامان آنها را نگرفت، بنابراین بور در اینجا به معنى هلاکت معنوى، محرومیت از ثواب، و خالى بودن سرزمین دل هاى آنها از گل هاى فضائل اخلاقى و شجره طیّبه ایمان است، و یا منظور هلاکت در آخرت به سبب عذاب الهى، و در دنیا به سبب رسوایى است، و به هر حال آیه دلیل روشنى است بر نهى از سوء ظن مخصوصاً درباره پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله).

* * *

 

در سوّمین آیه مورد بحث سخن از سوء ظن نسبت به ساحت قدس پروردگار عالم است در حالى که در آیات گذشته سخن از سوء ظن به انسان ها بود مى فرماید: هدف (دیگر از فتح مبین ـ فتح حدیبیه) این بود که مردان و زنان منافق، و مردان و زنان مشرک را که به خدا گمان بد بردند مجازات کند، حوادث بدى را که آنها براى مؤمنان انتظار داشتند، تنها بر خودشان نازل مى شود، خداوند به آنها غضب کرده و از رحمتش دور ساخته و جهنم را براى آنان آماده کرده است و چه بد سرانجامى است. (وَ یُعَذِّبُ الْمُنافِقِیْنَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِکِیْنَ وَ الْمُشْرِکاتِ الظَّانِّینَ بِاللّهِ ظَنَّ السُوءِ(1)عَلَیْهِمْ دآئِرَةُ السُوءِ وَ غَضِبَ اللّهِ عَلَیْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ اَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ سائتْ مَصِیراً).

گمان بدى که آنها به خدا بردند این بود که گمان مى کردند که وعده هاى الهى به پیامبرش هرگز تحقق نخواهد یافت و مسلمانان نه تنها بر دشمنان پیروز نمى شوند، بلکه هرگز به مدینه باز نخواهند گشت همان گونه که مشرکان نیز گمان داشتند محمد(صلى الله علیه وآله) و یارانش با آن جمع کم و نداشتن اسلحه کافى در هم کوبیده مى شوند و ستاره اسلام به زودى افول مى کند، در حالى که خداوند وعده پیروزى به مسلمانان داده بود و سرانجام چنین شد. مشرکان نه تنها جرئت حمله به مسلمین را پیدا نکردند (با این که مسلمین در حدیبیه نزدیک مکه در چنگال آنها بودند، و چون به قصد زیارت خانه خدا آمده بودند نه به قصد جنگ، سلاحى جز شمشیر که سلاح مسافر است با خود نداشتند) خداوند آن چنان رعب و وحشتى در دل مشرکان انداخت که حاضر به تنظیم صلحنامه معروف حدیبیه شدند، همان صلحنامه اى که راه پیروزى هاى آینده را به روى مسلمانان گشود.

به هر حال قرآن مجید این سوء ظن را شدیداً نکوهش مى کند، و وعده عذاب هاى دردناک را به صاحبان آن مى دهد.

جالب این که در این آیه مسأله سوء ظن به خدا را قدر مشترکى میان منافقین و منافقات و مشرکین و مشرکات شمرده، و نشان مى دهد همه آنها اعم از زن و مرد در این امر شریکند. به عکس مؤمنان که همیشه نسبت به خدا و وعده هاى او و پیامبرش حسن ظن دارد، مى دانند این وعده ها قطعاً تحقق مى یابد، ممکن است بر طبق مصالحى دیر و زود شود اما سوخت و سوز در آن نیست، چرا که خداوند بزرگ هم به همه چیز عالم و آگاه است، و هم بر هر چیز قادر و توانا، با این علم و قدرت مطلقه تخلف در وعده هایش امکان پذیر نیست. به همین دلیل در آیه اى به دنبال این آیه در سوره فتح آمده مى گوید: «وَللّهِ جُنُودُ السّماواتِ وَ الاَْرْضِ وَ کانَ اللّهُ عَزیزاً حَکِیماً; لشگرهاى آسمان و زمین از آن خداست، و خداوند شکست ناپذیر و حکیم است».

این که منافقان و مشرکان گرفتار سوء ظن به خدا هستند در حالى که قلب مؤمنان از حسن ظن لبریز مى باشد، به این دلیل است که مشرکان و منافقان ظواهر امور را مى بینند، در حالى که مؤمنان راستین به باطن امور توجه دارند.

* * *

چهارمین آیه نیز در مورد سوء ظن نسبت به وعده هاى الهى است و مربوط به داستان جنگ احزاب است، جنگى که در تاریخ پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) به عنوان خطرناک ترین جنگ محسوب مى شود، زیرا مشرکان با جمیع مخالفان اسلام بر ضد اسلام متحد شده بودند، و عظیم ترین نیروى آن زمان را به میدان آوردند به گونه اى که لرزه بر اندام افراد ضعیف الایمان افتاد، و در دل نسبت به وعده هاى الهى در جهت پیروزى مسلمین متزلزل شدند، مى فرماید: «به خاطر بیاورید زمانى که آنها (دشمنان اسلام) از طرف بالا و پائین (شهر) شما (یعنى مدینه) وارد شدند (و همه جا را به محاصره خود در آوردند) و به خاطر بیاورید زمانى را که چشم ها از شدت وحشت خیره شده، و جان ها به لب رسیده بود( و بغض گلو را گرفته بود) و گمان هاى گوناگون بدى به خدا مى بردید، آنجا بود که مؤمنان آزمایش شدند و تکان سختى خوردند. (اِذا جآئُوکُمْ مِنْ فَوْقِکُمْ وَ مِنْ اَسْفَلَ مِنْکُم وَ اِذْ زاغَتِ الاَْبْصارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الحَناجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللّهِ الظُّنُوناً هُنا لِکَ اُبْتُلِىَ المُؤمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزالا شَدِیداً). 

بى شک سوء ظن به خدا و سوء ظن به مردم تفاوت بسیار دارد، زیرا سوء ظن به مردم غالباً به احتمال انجام یک عمل گناه و ناصواب منتهى مى شود، در حالى که سوء ظن به خدا سبب تزلزل پایه هاى ایمان است، و یا از آن سرچشمه مى گیرد; زیرا اعتقاد به این که خداوند در وعده هایش خلاف وجود دارد کفر است، چرا که خلف وعده یا ناشى از جهل است یا عجز و یا دروغ. به یقین هیچ یک از این ها در ذات پاک او راه ندارد. به همین دلیل در آیات مربوط به سوء ظن به خدا، نکوهش هاى شدیدى دیده مى شود.

* * *

 

در پنجمین آیه باز سخن از سوء ظن باللّه است، این آیه که ناظر به جنگ اُحد مى باشد که گروهى از افراد تازه مسلمان بعد از شکستى که در این میدان دامنگیر مسلمانان شد گرفتار سوء ظن نسبت به وعده هاى الهى شدند، آیه فوق نازل شد و شدیداً آنها را نکوهش کرد، در حالى که در آیات قبل از آن، به این حقیقت اشاره شده که وعده الهى درباره پیروزى دشمن در اُحد در آغاز جنگ تحقق یافت، ولى دنیا پرستى گروهى از شما و پرداختن به جمع آورى غنائم سبب هجوم غافلگیرانه دشمن و آن شکست دردناک شد، خدا به وعده خود عمل کرد، شما عمل نکردید. سپس در آیه مورد بحث مى فرماید: «خداوند به دنبال این غم و اندوه (ناشى از شکست احد) آرامشى بر شما فرستاد، این آرامش به صورت خواب سبکى بود که (که در شب بعد از حادثه احد) جمعى از شما را فرا گرفت اما گروه دیگرى که در فکر جان خویش بودند (و خواب چشمانشان را فرا نگرفت) گمان هاى نادرستى درباره خدا داشتند، همانند گمان هاى دوران جاهلیت و مى گفتند: آیا چیزى از پیروزى نصیب ما مى شود، بگو همه کارها به دست خدا است، آنها در دل امورى را پنهان مى دارند که براى تو آشکار نمى کنند، مى گویند اگر نصیبى از پیروزى داشتیم در اینجا کشته نمى شدیم بگو اگر در خانه هایتان هم بودید، آنهایى که کشته شدند در سرنوشتشان بود افرادى به بسترشان مى ریختند (و آنها را به قتل مى رساندند» (ثُمَّ اَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ بَعْدِ الغَمِّ اَمَنَةً نُّعاساً یَغْشى طآئِفَةً مِنْکُمْ وَ طآئِفَةٌ قَدْ اَهَمَّتَهُمْ اَنْفُسُهُمْ یَظُنُّونَ بِاللّهِ غَیْرَ الحَقَّ ظَنَّ الْجاهِلِیَّةِ یَقُولُونَ هَلْ لَنا مِنْ الاَْمْرِ مِنْ شَىْء قُلْ اِنَّ الاَْمْرَ کُلَّهُ لِلّهِ یُخْفُونَ فى اَنْفُسِهِمْ ما لا یُبْدُونَ لَکَ یَقُولُونَ لَوْ کانَ لَنا مِنَ الاَْمْرِ شَىْء ما قُتِلْنا هَهُنا قُلْ لَوْ کُنْتُمْ فى بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ اِلى مَضاجِعِهِمْ) (آل عمران ـ 154).

و در ذیل همین آیه اشاره مى کند که این یک امتحان الهى براى شماها است تا میزان ایمان و پایدارى وفاداریتان به اسلام روشن شود.

از تعبیرات این آیه و آیات قبل این نکته روشن مى شود که مسأله سوء ظن به خداوند غالباً در مواقع بحرانى و در دلهاى افراد ضعیف الایمان پیدا مى شده، گاه در جنگ احزاب، گاه در احد، گاه در حدیبیه. و در واقع در این گونه مواقع است که گوهر ایمان و اخلاص آزموده مى شود!

* * *

 

در ششمین و آخرین آیه نیز مذمت از سوء ظن به طور عام و دعوت به حسن ظن است، این آیه ناظر به داستان افک (دروغ و تهمت) است; مى دانیم گروهى از منافقان یکى از همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله) را متهم به خارج شدن از جاده عفاف کردند و شایعه اى براى آن درست کرده و در یک زمان آن شایعه را در تمام مدینه پخش کردند. گرچه هدف گیرى ظاهراً به سوى یکى از همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود، ولى در واقع هدف اصلى خود پیامبر و اسلام و قرآن بود، در این هنگام آیات کوبنده اى نازل شد که پرده هاى نفاق منافقان را کنار زد و نقشه هاى آنها را نقش بر آب نمود، و این توطئه را در نطفه خفه کرد. تعبیرات این آیات بقدرى حساب شده و آمیخته با نکات روانى دقیق است که اعجاب هر انسانى را بر مى انگیزد. آیه مورد بحث که یکى از آیات پانزده گانه اى است که در داستان اِفک نازل شد چنین مى فرماید: «چرا هنگامى که این (تهمت بزرگ) را شنیدید، مردان و زنان با ایمان، نسبت به خود (و کسى که همچون خود آنها بود) گمان خیر نبردند، چرا نگفتید این دروغ بزرگ و آشکار است» (لَوْلا اِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ المُؤمِنُونَ وَ المَؤمِناتِ بِاَنْفُسِهِمْ خَیراً وَقالُوا هذا اِفْکٌ مُبِینٌ).

تعبیر به مؤمنون و مؤمنات نشان مى دهد که یکى از نشانه هاى ایمان حسن ظن نسبت به مسلمانان است. و سوء ظن و بدگمانى با جوهره ایمان سازگار نیست.

در واقع در اینجا مردم به سه گروه تقسیم شدند، گروهى منافقان شایعه ساز و شایعه پراکن، و گروهى سردمداران آنها که در قرآن مجید از آنها به عنوان «وَالَّذى تَوَلّى کِبْرَهُ» یاد شده، و گروهى مؤمنان پاکدل بودند که به خاطر ساده دلى در دام شایعه گرفتار شدند.

روى سخن قرآن مجید در آیه فوق به گروه سوم است و آنها را سخت نکوهش مى کند که چرا آلت دست منافقان شایعه ساز و شایعه پراکن شده اند.

* * *

در این آیات شش گانه که بعضى درباره سوء ظن نسبت به مردم و بعضى در مورد سوءظن نسبت به پروردگار عالم است این رذیله اخلاقى شدیداً محکوم شده و به بعضى از پیامدهاى سوء آن نیز اشاره گردیده است، و اگر در مذمت این صفت نکوهیده جز بعضى از این آیات نبود کفایت مى کرد تا چه رسد به این آیات متعدد و روایات بیشترى که در بحث آینده خواهد آمد.


1. سَوْء (به فتح سین) به گفته صحاح اللغه معنى مصدرى دارد و سوء به ضم سین معنى اسم مصدرى، ولى به گفته زمحشرى در کشّاف هر دو به یک معنى است.

ترجمهسوءظن در روایات اسلامى
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma