تفسیر و جمع بندى

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
اخلاق در قرآن جلد ۳
ترجمه:عفو و انتقام در روایات اسلامى

در نخستین آیه مورد بحث خداوند نخست اشاره به مسأله مقابله به مثل و مجازات در حق عقوبت مى فرماید و آن را حق مؤمنین مى شمرد (تا دشمن وافراد خطاکار خود را در امنیت نبینند) سپس اشاره به مسأله عفو و گذشت وترک انتقام جویى مى کند و مى گوید کیفر بدى مجازاتى همانند آن است و هر کس عفو و اصلاح کند اجر و پاداش او با خدا است و خداوند ظالمان را دوست ندارد (وَ جَزآءُ سَیِّئَة سَیِّئَةٌ مَثلُها فَمَنْ عَفى وَ اَصْلَحَ فَاَجْرُهُ عَلَى اللّهِ اِنَّهُ لا یُحِبُّ الظّالِمینَ).

با توجه به این که سوره شورى از سوره هایى است که تمام آن در مکه نازل شده و مى دانیم در آن زمان مؤمنان مورد تعرض وسیع و گسترده مخالفان قرار مى گرفتند، قرآن در آیه 39 این سوره به آنها دستور مى دهد که در برابر ظلم تسلیم نشوند، و هنگامى که مورد ستم قرار مى گیرند از دیگران یارى بطلبند و به کمک یکدیگر بشتابند، سپس در آیه 40 به این حقیقت اشاره مى کند که مبادا به خاطر این که بعضى از دوستان شما مورد ستم قرار گرفتند در مقام انتقام جویى برآیید و از حد بگذرانید و خود نیز در صف ظالمان قرار گیرید، حتى اگر در آنجا که عفو آثار سویى ندارد عفو و اصلاح کنید بهتر است.

در این که منظور از اصلاح که در این آیه به دنبال عفو آمده چیست؟ مفسران تفسیرهاى گوناگونى دارند، بعضى اصلاح میان خود و خدا را ذکر کرده اند، و بعضى اصلاح میان مظلوم و ظالم تا این مسأله بار دیگر تکرار نگردد، و بعضى اصلاح خویشتن را از انتقام جویى و خشم و غضب و بعضى ترک قصاص را ذکر کرده اند.(1)

جمع میان این معانى در تفسیر کلى این آیه نیز بعید به نظر نمى رسد. و به هر حال آیه به روشنى این حقیقت را ثابت مى کند که عفو و اصلاحى که به دنبال آن صورت مى گیرد تا ریشه کینه ها براى همیشه کنده شود، و تعبیر «فَاَجْرُهُ عَلَى اللّهِ» (پاداش او بر خدا است) بدون این که اجر معینى حتى بهشت را تعیین کرده باشد نشان مى دهد اجر و پاداش چنین کسى به قدرى عظیم است که جز خدا نمى داند.

در دومین آیه که ناظر به جریان افک یعنى تهمتى که بعضى از منافقان به یکى از همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله) زده بودند و از این طریق مى خواستند حیثیت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و اسلام را زیر سؤال ببرند نازل شده نشان مى دهد که عفو و گذشت درباره همه مطلوب است حتى گناهکاران و آلودگان، زیرا این آیه زمانى نازل شد که گروهى از صحابه بعد از داستان افک سوگند یاد کردند به هیچ یک از کسانى که در این ماجرا درگیر بودند کمک مالى نکنند. این آیه نازل شد، و آنها را از شدت عمل و خشونت باز داشت و دستور عفو و گذشت داد، مى فرماید: آنها که برترى (مالى) و وسعت زندگى دارند نباید سوگند یاد کنند که انفاق خود را نسبت به نزدیکان و مستمندان و مهاجران در راه خدا قطع نمایند (وَ لا یَأتَلِ اوُلوُا الْفَضْلِ مِنْکُم وَالسَّعَةِ اَنْ یُؤتُوا اوُلِى الْقُربى وَالْمساکیْنَ وَ الْمُهاجِرینَ فى سَبیلِ اللّهِ).

سپس مى افزاید باید عفو و گذشت نمایند آیا دوست نمى دارید خداوند شما را بیامرزد، (حال که چشم امید به رحمت خدا دارید شما هم به دیگران رحمت کنید) (وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا اَلا تُحِبُونَ اَنْ یَغْفِرَ اللّهُ لَکُمْ).

و خداوند غفور و رحیم است (شما هم غفور و رحیم باشید) (وَاللّهُ غَفُورٌ رَحیْمٌ). نکته قابل توجه اینجا است که داستان افک جریان خطرناکى بود که اسلام و شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله) را نشانه مى گرفت، گروهى از منافقان بنیان گذار آن بودند، ولى جمعى از مؤمنان غافل نیز فریب خوردند و درگیر آن شدند، با این حال قرآن نسبت به این گروه فریب خورده غافل، توصیه به عفو و گذشت مى کند، بنابراین در مسائل شخصى به طریق اولى باید عفو و گذشت کرد.

در این که در میان «عفو» و «صفح» چه تفاوتى است، راغب در مفردات مى گوید عفو گذشت است و صفح ترک ملامت است که مرحله اى بالاتر از گذشت مى باشد. چرا که ممکن است انسان عفو کند ولى از ملامت خوددارى ننماید. ولى با توجه به اینکه صفح به معنى روى برگرداندن است مى تواند اشاره به این باشد که اصلا خطاى خطاکار را به کلى به دست فراموشى بسپارد، نه تنها ملامت نکند، بلکه هیچ تأثیرى در ارتباط شما با او نداشته باشد.

 

این نکته نیز شایان دقت است که این گروه قسم یاد کرده بودند که کمک هاى خود را از کسانى که درگیر ماجراى افک شدند قطع کنند، در عین حال قرآن مى گوید قسم یاد نکنید یعنى قسم هاى شما نسبت به چنین امورى بى اثر و بیهوده است. زیرا هیچ قسمى نسبت به کار خیر پذیرفته نیست!

* * *

 

سوّمین آیه خطاب به پیامبر بزرگ اسلام(صلى الله علیه وآله) است، خطابى که تکلیف دیگران را نیز روشن مى سازد، مى فرماید: «عفو را بگیر (با آنها مدارا کن و عذرشان را بپذیر) و مردم را به کارهاى نیک دستور ده، و از جاهلان روى بگردان (و با آنها ستیزه جویى مکن) (خُذِالْعَفوُ وَ اْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ اَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلینَ).

این سه دستور که از سوى خداوند به پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) به عنوان یک رهبر بزرگ جامعه داده شده است همه بیانگر اهمیت عفو و گذشت است، در دستور اول توصیه به عفو مى کند. دستور دوم اشاره به این دارد که بیش از آنچه مردم قدرت دارند از آنها نخواهد، و در دستور سوم بى اعتنائى نسبت به مزاحمت هاى جاهلان را توصیه مى کند که آن نیز آمیخته با نوعى عفو و گذشت است.

رهبران راستین و پویندگان راه حق همواره در مسیر خود به سوى خدا و اصلاح جامعه با افراد متعصب و جاهل و لجوج روبرو مى شوند که انواع مزاحمت ها و هتک و توهین را نسبت به آنها روا مى دارند، آیه فوق و بسیارى دیگر از آیات قرآن مى گوید با آنها گلاویز نشوید و بهترین راه نادیده و نشنیده گرفتن کارهاى آنها است، و تجربه نشان مى دهد که این کار بهترین راه براى بیدار ساختن و خاموش کردن آتش خشم و حسد و تعصب آنها است.

در حدیثى آمده است که وقتى آیه فوق نازل شد پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به جبرئیل فرمود: منظور از این آیه چیست؟ و چه کارى باید انجام دهد؟ جبرئیل عرض کرد: نمى دانم باید از درگاه خداوند سؤال کنم. بار دیگر برگشت وعرض کرد: «اِنَّ اللّهَ یَأمُرُکَ اَنْ تَعْفُوَ عَمَّنْ ظَلَمَکَ وَ تُعْطى مَنْ حَرَمَکَ وَ تَصِلْ مَنْ قَطَعَکَ; خداوند به تو دستور مى دهد کسى را که به تو ستم کرده عفوکنى، و کسى که تو را محروم کرده مشمول عطاى خود سازى، و کسى که از تو بریده با او پیوند محبت داشته باشى».(2)

* * *

 

در چهارمین آیه روى سخن را به همه مسلمانان کرده و به آنها چنین دستور مى دهد اگر خواستید مجازات کنید به مقدارى که به شما تعدى شده بسنده کنید (نه بیشتر از آن) ولى اگر شکیبایى پیشه کنید (و عفو و گذشت نمایید) این کار براى شکیبایان بهتر است (وَ اِنْ عاقَبْتُم فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُم بِهِ وَلاَِنْ صَبَرْتُم لَهُوَ خَیْرٌ لِلصّابِرینَ).

در روایات آمده است که این آیه در جنگ احد نازل شد، در آن هنگام که چشم پیامبر(صلى الله علیه وآله) به بدن رشید حمزه افتاد که در خاک و خون غلتیده بود و دشمن سنگدل سینه و پهلوى او را شکافته و کبد (یا قلب) او را بیرون کشیده بود و گوش و بینى او را نیز قطع کرده بود. پیغمبر(صلى الله علیه وآله) بسیار منقلب و ناراحت شد و بعد از حمد و سپاس الهى و شکایت به درگاه او فرمود: اگر من بر آنها غلبه یابم آنها را مُثله خواهم کرد» (و طبق روایت دیگرى فرمود: با هفتاد نفر از آنها همین معامله مى کنم.) آیه فوق نازل شده، و دستور به عدم تعدى در مجازات داد و مسلمانان را دعوت به صبر (و عفو) نمود، بلافاصله پیامبر(صلى الله علیه وآله) عرض کرد: «اَصْبِرُ اَصْبِرُ; خدایا صبر مى کنم، صبر مى کنم».(3)

جالب این که در آیه بعد از این مى فرماید: «وَاصْبِر وَ ماصَبْرُکَ اِلاّ بِاللّهِ; شکیبایى پیشه کن و شکیبایى تو جز براى خدا و توفیق پروردگار نیست». اشاره به این که در این لحظات دردناک که تمام وجود انسان به خاطر جنایات دشمن سنگدل نادان مى سوزد، صبر و گذشت کار بسیار مشکلى است که جز به امدادهاى الهى میسّر نیست.

البته اجازه اى که از ابتداى آیه در مورد مقابله به مثل استفاده مى شود راجع به اصل کشتن قتل عمد است، ولى نسبت به مُثْله که یک عمل غیر انسانى حتى مقابله به مثل نیز جایز نیست، و این مطلب صریحاً در روایات اسلامى آمده است که حتى سگ درنده را هم نمى توان مُثله کرد(4) و اگر از روایت فوق جواز مُثْله استفاده شد به وسیله روایات صریح تفسیر خواهد شد، که منظور، اصل قتل است نه مُثله کردن. جمعى نیز گفته اند که مسأله انتقام نابرابر و مُثْله کردن آنها از سوى مسلمانان مطرح شد نه از سوى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و عمومیّت خطاب آیه نیز مؤید همین معنى است که این تصمیم از سوى مسلمانان بود.

* * *

 

در پنجمین آیه باز روى سخن را به پیامبر(صلى الله علیه وآله) کرده دستورى فراتر از عفو و گذشت مى دهد و مى فرماید: بدى را از راهى که بهتر است دفع کن، و پاسخ بدى را به نیکى ده، ما به آنچه آنها مى گویند و توصیف مى کنند آگاه تریم (اِدْفَعْ بِالّتِى هِىِ اَحْسَنُ السَّیِئَة نَحْنُ اَعْلَمُ بِمُا یَصِفُونَ).

* * *

در ششمین آیه نیز همین معنى با تعبیر دیگرى آمده است، مى فرماید: «بدى را با نیکى دفع کن تا دشمنان سرسخت همچون دوستان گرم و صمیمى شوند». (اِدْفَعْ بِالَّتى هِىَ اَحْسَنُ فِاِذا الَّذى بَیْنِکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةً کَاَنَّهُ وَلِىٌّ حَمیمٌ).

و در آیه 22 سوره رعد نیز مى خوانیم:

هنگامى که اوصاف اُولِى الاَلْباب و صاحبان اندیشه و فکر را شرح مى دهد، مى فرماید: یکى از اوصاف آنها این است که با حسنات، سیئات را از میان مى برند (وَ یَدرَئُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةِ). این تعبیر مى تواند اشاره به این باشد که آنها خطاها و گناهان خویش را با حسنات و اعمال نیک جبران مى کنند، و نیز مى تواند اشاره به این باشد که آنها بدى دیگران را به بدى پاسخ نمى گویند، بلکه بدى را با نیکى تلافى مى کنند، تا افراد خطاکار و گناه کار پیش وجدان خود شرمنده شوند و در کار خویش تجدیدنظر نمایند.

این احتمال نیز در تفسیر آیه داده شده است که هر دو معنى در تفسیر آیه جمع باشد.(5)

از این سه آیه به خوبى استفاده مى شود که پیامبر(صلى الله علیه وآله) (و کسانى که پیرو راستین او بوده و هستند) مأموریت دارند از مرحله عفو و گذشت نیز فراتر بروند و بدى را با نیکى پاسخ دهند، کارى که تحمل آن براى هر کس میسّر نیست، به همین دلیل در آیه بعد مى فرماید: به این مرحله جز کسانى که داراى صبر و استقامتند و کسانى که بهره عظیمى از ایمان و تقوا دارند نمى رسند (وَ مایُلَقّاها اِلاّ الَّذینَ صَبَروُا وَ مایَلَقّاها اِلاّ ذوُحَظٍّ عَظیم).

و راستى مقابله به ضد در برابر بدى ها کار سنگینى است که جز نیکان و پاکان توان آن را ندارند; آنها که بهره عظیمى از ایمان و تقوا و سهم وافرى از فضایل اخلاقى دارند.

جالب این که در تاریخ پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و پیشوایان بزرگ دین کراراً این موضوع به ثبوت رسیده است که گاهى سخت ترین دشمنان کینه توز بر اثر مقابله به ضد (نیکى در برابر بدى) به کلى منقلب شده و مبدل به دوستان صمیمى گشته اند، و این تجربه هاى فراوان نشان مى دهد که تأثیر این عمل، ملموس و چشمگیر است.

* * *

 

در هفتمین آیه سخن از مسأله قصاص است که یکى از احکام مهم اجتماعى اسلام و ضامن حفظ خون ها مى باشد و قرآن آن را مایه حیات جامعه مى شمرد، در عین حال عفو و گذشت را برتر از آن مى داند. مى فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده اید حکم قصاص در مورد مقتولین بر شما نوشته شده» (یا اَیُّهَا الَذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصاصُ فِى الْقَتْلى).

تا آنجا که مى فرماید: اگر کسى از سوى برادر (دینى) خود مورد عفو قرار گیرد، (و قصاص تبدیل به خونبها گردد) باید از طریق پسندیده اى (براى اداى بدهى خود) پیروى کند، و قاتل نیز به نیکى دیه را به او (ولى مقتول) بپردازد، این تخفیف و رحمتى است از سوى پروردگار شما (فَمَنْ عُفِىَ لَهُ مِنْ اَخِیْهِ شىءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعروُفِ وَ اَداءٌ اِلَیْهِ بِاحْسان ذلِکَ تَخْفیفٌ مِنْ رَبِّکُم وَ رَحْمَةً).

و در پایان آیه با آنهایى که بعد از عفو و گذشت یا تبدیل قصاص به دیه پشیمان مى شوند و به خشونت باز مى گردند و به هنگام قدرت قاتل را مى کشند، اخطار شدید داده است و مى فرماید: «هر کس بعد از آن تجاوز کند عذاب دردناکى خواهد داشت» (فَمَن اعْتَدى بَعْدَ ذلِکَ فَلَهُ عَذابٌ اَلیمٌ).

زیرا بعد از عفو یا تبدیل قصاص به دیه، راه بازگشت به کلى مسدود مى شود، و قصاص براى همیشه ساقط مى گردد، و انتقام جویى از قاتل، قتل مجددى محسوب مى شود که از هر نظر قابل تعقیب است.

این آیه قاتلان را در میان خوف و رجاء نگه مى دارد، از یک طرف راه قصاص را گشوده تا کسى جرئت نکند دست به خون دیگرى بیالاید، و از طرفى راه عفو را بسته تا جلو انتقام جوئى هاى خشن و خطرناک را بگیرد، و این نهایت حکمت و تدبیر در این مسأله مهم اجتماعى است.

تعبیر به برادر در آیه فوق، نشان مى دهد که حتى اگر در میان مسلمین قتلى صورت گیرد، باز رابطه برادرى قطع نمى شود، و تا ضرورتى ایجاب نکند نباید به سراغ قصاص رفت، و این تعبیر دلیل بر این است که اسلام عفو و گذشت را بر قصاص ترجیح مى دهد و با این تعبیر مى خواهد حس محبت و دوستى را در اولیاء دم برانگیزد. (این مضمون از ابن عباس در روایتى نقل شده است).(6)

همچنین تعبیر به «ذلِکَ تَخْفِیفٌ مِنکُمُ وَ رَحْمَةٌ» نیز دلیل دیگرى بر ترجیح عفو و گذشت یا تبدیل قصاص به دیه است.

* * *

 

در هشتمین آیه خطاب به همه مؤمنان کرده و در مورد اختلافات و کشمکش هاى خانوادگى چنین مى گوید: اى کسانى که ایمان آورده اید، بعضى از همسران و فرزندانتان دشمنان شما هستند از آنها برحذر باشید (یا اَیّهَا الَذینَ آمَنُوا اِنَّ مِنْ اَزواجِکُمْ وَ اولادِکُمْ عَدوّاً لَکُمُ فَاحْذَروُهُ).

این عدوات ممکن است از طرق مختلفى اعمال گردد، در جنبه هاى معنوى مانند جلوگیرى کردن از هجرت به مدینه در عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) یا وصیت کردن به بعضى از اموال براى کارهاى خیر یا در مسائل معنوى یا در مسائل مادى مانند مزاحمت هاى مختلفى که فرزندان نااهل و همسران پر توقع نسبت به پدر و شوهر انجام مى دهند.

ولى در ذیل آیه مى افزاید: اگر عفو کنید و صرف نظر نمایید و گنهکار را ببخشید «خدا شما را مى بخشد» زیرا خداوند بخشنده و مهربان است (وَ اِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَاِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ).

بى شک اگر عفو و گذشت از محیط خانواده برچیده شود، و هر کس بخواهد در مزاحمت هایى که به حق او مى شود، در مقام انتقام جویى برآید، محیط خانواده مبدل به جهنم سوزانى مى شود که هیچ کس در آن امنیت ندارد، و به زودى خانواده ها از هم متلاشى مى شوند.

جالب توجه این که در این آیه خداوند نخست با صراحت دستور به عفو، و سپس صفح مى دهد و در ذیل آیه به طور ضمنى دستور به غفران مى دهد، زیرا مى فرماید: آیا دوست ندارید که خداوند شما راببخشد؟ یعنى شما هم غفران کنید تا مشمول غفران خدا قرار گیرید.

حال باید دید فرق میان عفو و صفح و غفران چیست؟(7) به نظر مى رسد که عفو مرحله نخستین است و به معنى گذشت و ترک انتقام و هر گونه عکس العمل مى باشد، و صفح به معنى روى برگرداندن و نادیده گرفتن و به فراموشى سپردن است که این مرحله دوم مى باشد، و غفران به معنى پوشانیدن آثار خطا و گناه است، که مردم هم آن را به فراموشى بسپارند، و این آخرین مرحله است و برترین مقامات انسان هاى با ایمان در برابر خطاهاى دیگران است.

* * *

 

در نهمین آیه، عفو و گذشت در کنار انجام اعمال خیر قرار گرفته و وعده عفو الهى در برابر آن داده شده است، مى فرماید: «اگر نیکى ها را آشکار یا مخفى سازید، و از بدى ها گذشت نمایید (مشمول عفو خدا خواهید شد) خداوند بخشنده و توانا است (و با این که قادر بر انتقام است ـ جز در موارد معیّنى ـ عفو و گذشت مى کند. (اِنْ تُبدوُا خَیْراً اَوْتُخْفُوهُ اَوْ تَعفُوا عَنْ سُوء فَاِنَّ اللّهَ کانَ عَفُوّاً قَدیراً).

بنابراین انسان نباید تصور کند انتقام گرفتن به هنگام قدرت و پیروزى افتخارى است، افتخار آن است که انسان در این گونه موارد مالک اعصاب خویش باشد و تا آنجا که از عفو و گذشت سوء استفاده نمى شود، عفو و گذشت نماید.

* * *

 

در دهمین و آخرین آیه از آیات مورد بحث باز روى سخن به سوى پیامبر(صلى الله علیه وآله)است (ولى منظور همه مسلمان ها مى باشد) مى فرماید: در برابر آنچه آنها (دشمنان) مى گویند شکیبا باش، و به طرز شایسته اى از آنها کناره گیرى کن (وَاصْبِرْ عَلى ما یَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمیلا).

مى دانیم که یکى از حربه هاى ناجوانمردانه مشرکان و دشمنان لجوج پیامبر(صلى الله علیه وآله)انواع هتک و توهین ها و دشنام ها و نسبت هاى ناروایى بود که به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)مى دادند که قلب مبارک آن حضرت را سخت آزار مى داد، ولى با این همه، خداوند به او دستور مى دهد که در برابر آن شکیبایى کند و همه را نادیده بگیرد، و هجر جمیل نماید.

منظور از «هَجْرِ جَمیل» (دورى شایسته) به معنى هجران آمیخته با محبت و حسن خلق و دلسوزى و دعوت به سوى حق است، و این یکى از روش هاى تربیتى در برابر افراد لجوج و نادان مى باشد، که اگر در برابر آنها بایستند بر لجاجت آنها افزوده مى شود، لذا دستور داده شده است که در برابر هتّاکى و بدگویى آنها بى اعتنا بگذرد. بعضى تصور کرده اند که این دستور، قبل از نزول دستور جهاد است و آن را با نزول دستور جهاد منسوخ دانسته اند، در حالى که چنین نیست; زیرا جهاد جایى دارد، و هجر جمیل جاى دیگر.

به هر حال این آیه، عفو و گذشت را مخصوصاً در برابر گروه خاصى که زبان آنها قید و بندى ندارد و بر اثر جهل و نادانى از گفتن هر کلام ناپسند و زشتى ابا ندارند توصیه مى کند; چرا که هجر جمیل بدون عفو حاصل نمى شود.

به گفته مرحوم طبرسى در مجمع البیان این آیه پیامى است به تمام منادیان راه حق و مبلغان اسلام (در هر زمان و مکان) که در برابر خشونت هاى جاهلان و بدگویى هاى متعصبان نادان، بر آشفته نشوند، و خونسردى را از دست ندهند و حسن اخلاق و مدارا را پیشه خود سازند.(8)

* * *

 

آیات فوق که مخاطبش گاه همه مسلمانان هستند، و گاه شخص پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) به عنوان رهبر مسلمین است به خوبى مقام والاى عفو و گذشت را در برابر حوادث تلخ و ناملائمات روشن مى سازد، و اساس و پایه کار مسلمین را در میان خود بر پایه عفو و گذشت مى نهد، و حتى در مقابل دشمنان در آنجا که از عفو و گذشت سوءاستفاده نشود به آن توصیه مى کند.


1. تفسیر المیزان و قرطبى و اثنى عشرى و روح البیان و فى ظلال، ذیل آیه مورد بحث.

2.مجمع البیان، جلد 2، صفحه 512.

3. تفسیر عیاشى و الدُّر المنثور، ذیل آیه مورد بحث.

4. نهج البلاغه، نامه 47.

5. به تفسیر المیزان، جلد 16، ذیل آیه مورد بحث رجوع شود.

6. تفسیر روح البیان، جلد اول، صفحه 285.

7. توجه داشته باشید که ماده «غفران» همان گونه که در مورد خداوند گفته مى شود در آیات متعددى درباره انسان نیز به کار رفته است مانند: قُلْ لِلَّذینَ آمنوا یَغفِروُا لِلَّذینَ لایَرجُونَ اَیّامَ اللّْه (جاثیه، آیه 14) و مانند وَ اِذا ما غَضَبُواهُم یَغفِرُون (شورى، آیه 37).

8.مجمع البیان جلد 10، صفحه 379.

ترجمه:عفو و انتقام در روایات اسلامى
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma