تفسیر و جمع بندى

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
اخلاق در قرآن جلد ۳
ترجمهصدق و راستى در روایات اسلامى

تعبیراتى که در قرآن مجید درباره اهمیت راستگویى و صدق آمده تعبیرات کم نظیر یا بى نظیرى است، از جمله تعبیرى است که در نخستین آیه مورد بحث آمده که بعد از گفتگوى مشروحى درباره انحراف مسیحیان از توحید و سؤال خداوند از حضرت مسیح(علیه السلام) در روز قیامت درباره این انحراف و تبرئه مسیح(علیه السلام) خودش را از این اتّهام، خداوند مى فرماید: این روزى است ک راستى و صدق راست گویان به آنها سود مى بخشد (قالَ اللّهُ هذا یَومُ یَنْفَعُ الصّادِقِینَ صِدْقُهُمْ).

اشاره به این که راستى و صدق آنها در دنیا، در روز قیامت به یارى آنها مى شتابد و سبب نجاتشان مى شود (نه این که صدق آنها در قیامت سبب نجات است چرا که قیامت داراى تکلیف نیست).

سپس در ادامه این سخن به پاداش آنها اشاره کرده مى افزاید براى آنها باغ هایى از بهشت که از زیر درختانش نهرها جارى است، جاودانه در آن خواهند ماند و هم خداوند از آنها راضى و هم آنها از خدا راضى و خشنودند، و این پیروزى و رستگارى بزرگى است (لَهُمْ جَنّاتٌ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ خالِدِینَ فِیها اَبَداً رَضِىَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ العَظِیمُ).

از یک سو بهشت با آن مواهبش و جاودانه بودنش، و از سوى دیگر رضایت و خشنودى خداوند، و تعبیر به فوز عظیم (رستگارى بزرگ) به خوبى نشان مى دهد که مقام صادقان تا چه حد والا است، و شاید این به خاطر آن است، که تمام اعمال نیک را مى توان در عنوان صدق و راستى خلاصه کرد، و یا به تعبیر دیگر کلید آنها صداقت و راستگویى است.

بدیهى است خدا از هر کس خشنود باشد هر چه از او بخواهد به او مى دهد، و طبیعى است هنگامى که انسان به تمام خواسته هایش برسد خشنود خواهد شد بنابراین خشنودى خدا سبب خشنودى او مى شود، و این خشنودى متقابل نعمتى است که هیچ نعمتى به پاى آن نمى رسد. و موهبتى که نصیب صادقان و راستگویان مى شود.

این تعبیر (رَضِىَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ) در چهار مورد در قرآن مجید آمده که دقت در آنها عظمت مفهوم آن را نشان مى دهد، در یک جا سخن از مهاجران و انصار و تابعین است، در جایى دیگر، سخن از حزب الله است، و در مورد سوم سخن از خَیرُ البَرِیّه (بهترین انسان ها) است، و در آیه مورد بحث سخن از صادقان است، و نشان مى دهد صادقان حِزبُ اللّه، وَ خَیر البریّه و در زمره مهاجران و انصار و تابعین محسوب مى شوند.

* * *

 

در دومین آیه جمیع مؤمنان را مخاطب قرار داده و دستور مى دهد تقواى الهى را پیشه کنند و همواره با صادقان باشند (یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ کُونُوا مَعَ الْصادِقِینَ).

با توجه به این که این گونه خطاب ها که اصطلاحاً از آنها تعبیر به خطابات مشافهه مى شود، تمام مؤمنان را در هر زمانى و در هر مکانى شامل مى شود، روشن مى گردد که بودن در کنار صادقان وظیفه اى است براى همگان در هر زمان و در هر مکان و دلیل بر این است که براى این که بتوانند راه پرپیچ و خم تقوا را بدون انحراف و اشتباه طى کنند، باید همراه صادقان گام بردارند.

در این که منظور از صادقین در آیه چه کسانى هستند، تفسیرهاى مختلفى براى آن ذکر شده است.

بعضى آن را به پیامبر اسلام و یارانش تفسیر کرده اند، و بعضى آن را به کسانى که داراى صدق نیت و درستى در عقاید و اعمال بوده اند، و هرگز از او جدا نشدند، و بعضى تفسیرهاى دیگرى براى آن ذکر کرده اند.

ولى مراجعه به سایر آیات قرآن، این آیه را تفسیر مى کند. در آیه 15 حجرات مى خوانیم «اِنَّما الْمُوْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِاَمْوالِهِمْ وَ اَنْفُسِهِمْ فِى سَبِیلِ اللّهِ اُولئِکَ هُمُ الصّادِقُونَ; مؤمنان کسانى هستند که به خدا و پیامبرش ایمان آورده سپس شک و تردیدى به خود راه نداده اند، و با اموال و جان هاى خود در راه خدا جهاد کرده اند، این ها صادقانند».

در این آیه صادقان با اوصاف والائى مانند ایمان خالى از هرگونه شک و تردید و جهاد با جان و مال در راه خدا، توصیف شده اند.

و در آیه 8 سوره حشر یکى از مصادیق بارز آنها را مهاجرانى ذکر مى کند که اموال و خانه هاى خود را رها کرده و براى جلب رضاى خدا هجرت کرده اند، و پیوسته به یارى دین خدا و فرستاده او، پیغمبر اسلام(صلى الله علیه وآله) شتافتند.

و در آیه 117 سوره بقره آنها را به اوصاف مهم دیگرى از قبیل ایمان به خدا و روز قیامت و فرشتگان و کتب آسمانى و پیامبران و همچنین انفاق بهترین اموال خود در راه خدا و اقامه نماز و اداء زکات و وفاى به عهد و شکیبایى در مشکلات و در هنگام جهاد، توصیف مى کند.

از مجموع این اوصاف به خوبى مى توان نتیجه گرفت که صادقان فقط صادقان در سخن و کلام نیستند، بلکه صدق در ایمان و عمل و در طریق ایثار و جان فشانى و اطاعت پروردگار نیز در برنامه آنها است، گرچه این مفهوم، مفهوم وسیعى است، ولى نمونه کامل و اتمّ آنها معصومانند.

لذا در روایاتى که از طرق اهل بیت و اهل سنت نقل شده مى خوانیم که این آیه تفسیر به على بن ابى طالب و یارانش، یا تفسیر به على بن ابى طالب و اهل بیتش شده است.

علاّمه ثعلبى در تفسیر خود از ابن عباس نقل مى کند که گفت «مع الصّادقین یعنى مع على بن ابى طالب و اصحابه».(1)

گروه دیگرى از علماى اهل سنت مانند علاّمه گنجى در کفایة الطالب، و سبط بن جوزى در تذکره، نیز همین معنى را نقل کرده اند. با این تفاوت که به جاى اصحاب، اهل بیت آمده، و در ذیل آن مى خوانیم: «قالَ بْنُ عباس: عَلِىٌّ سَیِّدُ الصّادِقین; ابن عباس گفت: على(علیه السلام) سید و سرور صادقان است».(2)

در روایاتى نیز از جابر بن عبداللّه انصارى از امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم که در تفسیر این آیه فرمود: «اى آل محمّد; منظور آل محمّد(صلى الله علیه وآله) است».(3)

بسیارى از مفسران از مطلق بودن آیه چنین استفاده کرده اند که این دستور شامل همه مسلمان ها در هر زمان و مکان مى شود، و از آن جا که صادق مطلق امام معصوم(علیه السلام) است، دلالت مى کند که در هر زمان باید پیشواى معصوم(علیه السلام) وجود داشته باشد. (و تعبیر به صیغه جمع ـ صادقین ـ به خاطر مجموع مخاطبان در تمام زمان ها است).

نتیجه این که همه ما موظّفیم که همیشه با صادقان باشیم، صادقانى که اوصافشان در آیات بالا آمد، و نمونه اتمّ آن پیشوایان معصوم(علیهم السلام) است.

* * *

 

در سومین آیه جزا و پاداش قیامت را در ارتباط با مسأله صدق و راستى شمرده و صادقان را در برابر منافقان قرار داده است و بعد از شرح حال مؤمنان راستین به آنهایى که شربت شهادت نوشیدند و گروه دیگرى که در انتظار جهاد و شهادت بودند مى فرماید: هدف این است که خداوند صادقان را به خاطر صدقشان پاداش دهد، و منافقان را اگر اراده کند، عذاب نماید و یا (هرگاه توبه کنند و بازگردند) ببخشد و توبه آنها را بپذیرد که خداوند غفور و رحیم است (لِیَجْزِىَ اللّهُ الصّادِقِینَ بِصِدْقِهِمْ وَ یُعَذِّبَ المُنافِقِینَ اِنْ شاءَ اَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمِ اِنَّ اللّهَ کانَ غَفُوراً رَحِیماً).

به این ترتیب پاداش هاى عظیم معنوى و مادى بهشت در انتظار صادقان است; صادقان در گفتار و رفتار و عقیده، و آنها که از دائره صدق پا بیرون مى نهند در درّه نفاق سقوط مى کنند.

دانى زچه رو سرو روان سرسبز است پیوسته چرا به دوستان سرسبز است

چون مذهب او است راستى در همه وقت بر طرف چمن همیشه زان سرسبز است

* * *

 

در چهارمین آیه به ده گروه بشارت مغفرت و پاداش عظیم مى دهد و چهارمین آنها را صادقین و صادقات (مردان راستگو و زنان راستگو مى شمرد) یعنى بعد از اسلام و ایمان و اطاعت فرمان خدا سخن از صدق و راستى به میان مى آورد و نشان مى دهد که تا چه حد این فضیلت اخلاقى چه در مردان و چه در زنان واجد اهمیت است. حدیث معروف نبوى(صلى الله علیه وآله) «لایَسْتَقِیمُ اِیمانُ عَبْد حَتّى یَسْتَقِیمَ قَلْبُهُ وَ لا یَسْتَقِیمَ قَلْبُهُ حَتّى یَسْتَقِیمَ لِسانُهُ; ایمان هیچ کس درست نمى شود تا قلبش درست شود، و قلب هیچ کس درست نمى شود تا زبانش به درستى گراید».(4) نیز اشاره به همین معنى مى کند.

از این حدیث استفاده مى شود که حتى ایمان کامل پس از صدق و راستى واصلاح گفتار حاصل مى گردد، و آنها که زبانى آلوده به دروغ دارند، از ایمان کامل بى بهره خواهند بود.

* * *

 

در پنجمین آیه بعد از اشاره به وضع نامطلوب منافقان و دوگانگى آنها در سخن و عمل و ترس و وحشت عجیبشان در مسأله جهاد، جهادى که مایه عزّت و آبرو است، مى فرماید: آنها قبل از آن که فرمان جهاد نازل شود مى گفتند ما اطاعت مى کنیم و سخن به نیکى مى گوییم، اما هنگامى که کار محکم مى شد و فرمان جهاد قطعى مى گشت عدم صداقت خود را در این سخن آشکار مى ساختند، در حالى که اگر راست مى گفتند (و از درِ صدق و صفا در مى آمدند) براى آنها بهتر بود (طاعَةٌ وَقَولٌ مَعْرُوفٌ فَاِذا عَزَمَ الاَْمْرُ فَلَوْ صَدَقُوا اللّهَ لَکانَ خَیراًلَهُمْ).

این تعبیر نشان مى دهد که دروغگویى یکى از نشانه هاى منافقان است; قبل از آن که میدان عمل فرا رسد، همه گونه وعده مى دهند، ولى به هنگام عمل عدم صداقت و دروغشان آشکار مى شود، و در واقع این رذیله اخلاقى (دروغ) دریچه اى است به سوى نفاق.(5)

* * *

 

در ششمین آیه مورد بحث بعد از آن که اعلام مى کند که آزمایش الهى قطعى است و شامل همگان مى شود، مى افزاید (این آیه آزمایش مخصوص اصحاب پیامبر(صلى الله علیه وآله) نیست) ما کسانى را که پیش از آنان بودند نیز آزمودیم و باید علم خداوند در مورد کسانى که راست مى گویند و آنها که دروغ مى گویند، تحقق یابد (و واقعیت عینى به خود بگیرد)، (وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهُمْ فَلَیَعَلَمَّنَ اللّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبینَ).

شک نیست که یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله) در برابر آزمون هاى سختى قرار گرفتند که یکى از مهم ترین آنها آزمون هجرت بود. هجرت یعنى به هم زدن خانه و لانه خود و چشم پوشى از وطن مألوف و تمام تعلّقاتى که انسان در وطن دارد، و انتقال یافتن به نقطه اى که باید همه چیز را از صفر شروع کند، و در میان انواع محرومیت ها زندگى نماید، و در صورتى که زن و فرزند او با او هماهنگ در هجرت نباشند مشکل به مراتب بیشتر مى شود.

قرآن به یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله) هشدار مى دهد که این یک امتحان بزرگ الهى است (در مکه بمانید تحت شکنجه هاى دشمنان هستید و به مدینه بروید گرفتار محرومیت هایى مى شوید) تصوّر نکنید این آزمون بزرگ و آزمون هاى دیگرى همچون جهاد و شنیدن و دیدن ناملایمات از دشمن منحصر به شما است، ما همه پیشینیان را احترام کردیم، اساساً زندگى دنیا بر پایه آزمون قرار دارد، و این جهان میدان آزمایش بزرگ است خدا مى خواهد صادقان و راستگویان در ادّعاى ایمان از دروغگویان شناخته شوند.

در واقع در اینجا صدق و راستى به عنوان نشانه ایمان و دروغ نشانه نفاق و کفر معرفى شده.

البته صدق و کذب در اینجا صدق و کذب در عمل است نه در سخن، عملى که هماهنگ با ادعاهاى قبلى انسان و خط مشى اجتماعى او باشد صدق است، و عمل ناهماهنگ کذب است. و البته صدق و کذب در عمل با گفتار، ریشه هاى مشترکى دارند، زیرا صدق بیان حقیقت است و کذب بیان عکس آن است، این تبیین گاه به وسیله سخن و گاه به وسیله عمل ظاهر مى شود.

از مجموع آیات بالا اهمیت فوق العاده صدق و راستى به عنوان یک فضیلت که زیر بناى فضایل دیگر انسانى است روشن مى شود. آرى آنجا که صدق و راستى است، صفا و صمیمیت و امانت و اعتماد و شجاعت حاصل است، و آنجا که صدق و راستى نباشد، همه این صفات رخت بر مى بندد و انسان را از درون تهى مى سازد. و حتى به ایمان و عقیده انسان نیز لطمه وارد مى کند.

و جالب این که صفت اصلى رهبران و پیشوایان الهى در بعضى از آیات فوق، راست گویى و صدق ذکر شده و همه را دعوت مى کند که همیشه و در همه جا با صادقان باشند، و این نشان مى دهد که بقیه فضایل انبیاء و اولیاء بر محور صدق دور مى زند، و براى شناخت آنها قبل از هر چیز باید به دنبال این وصف بگردیم.


1. احقاق الحق، جلد 3، صفحه 297.

2. همان مدرک.

3.تفسیر نورالثقلین، جلد 2، صفحه 280.

4.المحجة البیضاء، جلد 5، صفحه 193.

5.در تفسیر جمله اول آیه (طاعة و قول معروف) مفسران احتمالات زیادى داده اند که برخاسته از ترکیب و اعراب جمله است. آیا خبر در جمله بالا محذوف است یا مبتدا و در هر دو صورت محذوف چیست؟ آنچه ما در بالا آوردیم، یکى از روشنترین احتمالات آیه است. براى اطلاع بیشتر مى توانید به تفسیر مجمع البیان و ابوالفتوح رازى و تفسیر کبیر فخر رازى ذیل آیه فوق مراجعه فرمایید.

ترجمهصدق و راستى در روایات اسلامى
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma