پیامدهاى رازدارى و افشاى اسرار

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
اخلاق در قرآن جلد ۳
رازدارى و افشاء سرّضرورت ها

همه انسان ها در زندگى شخصى خود رازهایى دارند که گاه مربوط به ضعف ها و عیوب آنها است و گاه مربوط به پیروزى ها و موفقیت ها مى باشد، به یقین افشا کردن آنچه مربوط به ضعف و عیب است، اعتبار و حیثیت اجتماعى افراد را زیر سؤال مى برد، و اى بساى مایه سلب اعتماد عمومى و شکست و آبروریزى شود، به همین دلیل هم خودشان باید آن اسرار را بپوشانند و هم دیگران، تا مجالى براى اصلاح عیوب و برطرف کردن ضعف ها حاصل شود.

و افشا کردن آنچه مربوط به پیروزى ها است آتش حسد را در دل حسودان شعلهور مى سازد، و افراد تنگ نظر و بخیل را براى از بین بردن اسباب موفقیت تحریک مى کند، و در هر حال مایه شرّ و فساد و بدبختى و ناکامى است به همین دلیل باید در حفظ این اسرار کوشید.

در حدیثى از امام کاظم(علیه السلام) چنین نقل شده است که فرمود: «اِحْفَظْ لِسانَکَ تُعِزَ، وَلا تُمَکِّن النّاسَ مِنْ قِیادِ رَقَبَتِکَ فَتُذِّلَ; زبانت را حفظ کن تا آبرومند باشى، و زمام اختیار خود را به دست مردم نده که ذلیل خواهى شد».(1)

جالب اینکه در آغاز این حدیث چنین آمده است: «اِنْ کانَ فِى یَدِکَ هذِهِ شىءٌ، فَاِنْ اِسْتَطَعْتَ اَلاّ تُعْلَمَ هذِهِ فَافْعَلْ; هرگاه در یک دست تو چیزى باشد و بتوانى کارى کنى که دست دیگر با خبر نشود بکن».(2)

از اینجا روشن مى شود که هرگاه کسى از اسرار دیگرى باخبر شود، نزد او امانت است اگر آن را افشا کند خیانت در امانت کرده، و سبب مى شود که او گرفتار خسارات عظیمى شود، یا مقام و موقعیت اجتماعى او به خطر افتد و یا تنگ نظران و حسودان بر ضد او تحریک و بسیج شوند، و یا اراذل و اوباش در مال و عرض و ناموس او طمع ورزند.

به همین دلیل در احادیث بالا خواندیم که مى فرمود: «اسرار شما مایه خوشحالى شما است اگر آنها را کتمان کنید، ولى اگر افشا کنید مایه هلاکت شما است».

بنابراین انسان تا ممکن است باید اسرار خود را به کسى نگوید و به تعبیر دیگر سینه او صندوق سرّ او باشد، و اگر ضرورتى ایجاب کرد، یا بر اثر تصادفى دیگرى از آن آگاه شد، او باید در حفظ اسرار بکوشد و نسبت به برادر مؤمنش خیانت نکند.

در مورد افشاى اسرار مذهب و مکتب در برابر متعصبان لجوج و کینه توز که هیچ مذهب و مکتبى را تحمل نمى کنند، و هیچ فکرى غیر از فکر قاصر خویش را به رسمیت نمى شناسد نیز مطلب همین گونه است مخصوصاً در مورد فضائل ائمه معصومین(علیهم السلام) که شنیدن آن براى دشمنان حسود و تنگ نظر سخت و سنگین است.

همچنین در مورد حفظ اسرار سیاسى و نظامى کشور اسلام و افشاى آن که گاه سرنوشت کشور اسلام را به خطر مى اندازد یا سبب مى شود خونهاى بى گناهان زیادى ریخته شود و اموال و آبروها و جان هایى بر باد رود، رازدارى از اهم وظائف، و افشاى اسرار از زشت ترین رذائل اخلاقى است، و ترک آن کیفر سنگینى دارد.

به همین دلیل در احادیث گذشته خواندیم که امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «کسى که چیزى از اسرار ما را فاش کند، همچون کسى است که ما را عمداً به قتل رسانده نه به عنوان قتل خطا».

در حدیث جالبى که مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار نقل کرده است مى خوانیم که خلاصه اش چنین است: دو نفر نزد على(علیه السلام) آمدند، یکى از آنها را مارى گزیده بود و دیگرى عقربى به او نیش زده بود، آنها سخت گریه مى کردند. على(علیه السلام)فرمود: اینها کیفر کارى را تحمل مى کنند که انجام داده اند، آنها را به منزلشان بردند و دو ماه در ناراحت ترین حالات به سر مى بردند، سپس امیرمؤمنان على(علیه السلام) دستور داد آنها را نزد او حاضر کردند، فرمود: حالتان چگونه است؟ عرض کردند در سخت ترین درد و رنجها به سر مى بریم فرمود: از گناهى که شما را به اینجا کشیده است توبه کنید؟ و به او پناه برید. عرض کردند اى امیرمؤمنان چه گناهى از ما سر زده است؟ امام رو به یکى از آنها کرد و فرمود: «اما تو آیا به خاطر دارى روزى فلان کس نسبت به سلمان فارسى به خاطر علاقه اش به ما بدگویى مى کرد ولى تو دفاع از او نکردى بى آنکه ترسى به جان و مال و فرزندان خویش داشته باشى، تنها نوعى شرمسارى مانع تو شد (که نمى باید بشود) اگر مى خواهى خداوند درد تو را درمان کند تصمیم بگیر که بعد از این هر کسى از دوستان ما بدگویى کرد و تو مى توانى یاریش کنى کوتاهى نکن مگر این که بر جان و مال و خانواده ات بترسى».

و به دومى فرمود: «آیا مى دانى چرا به این وضع گرفتار شدى؟ آیا به خاطر دارى روزى قنبر من وارد مجلس یکى از حکام جور شد و تو در آنجا بودى و به احترام او برخاستى، حاکم جور به تو اعتراض کرد که چرا در حضور من به قنبر احترام کردى؟ تو در پاسخ گفتى من چگونه به احترام او برنخیزم در حالى که فرشتگان خدا بالهاى خود را در راه او مى گسترانند، و روى بال هاى فرشتگان راه مى رود. هنگامى که این 

سخن را گفتى او عصبانى شد و برخاست و به ظرب و شتم و آزار قنبر پرداخت، اگر مى خواهى خداوند عافیت به تو دهد، هرگز در برابر دشمنان ما کارى نکن که به زیان دوستان ما تمام شود».(3)

همچنین اگر در تواریخ مى خواندیم که بعضى از پیشوایان اسلام جاسوس هایى را اعدام کردند به خاطر این است که کار آنها خون هاى پاکى را بر زمین مى ریزد، از این رو باید خون ناپاک آنها بر زمین ریخته شود.

* * *


1.اصول کافى، جلد 2، صفحه 225، حدیث 14.

2.همان مدرک.

3. بحارالانوار، جلد 26، صفحه 237. (با تلخیص).

رازدارى و افشاء سرّضرورت ها
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma