لجاجت و بهانه جویى در روایات اسلامى

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
اخلاق در قرآن جلد ۳
ترجمه:تفسیر و جمع بندى

در فصل نهم این کتاب به بحث هاى مربوط به تعصّب و لجاجت پرداختیم و آیات و روایات و بحث هاى مربوط به لجاجت را که ناشى از تعصب هاى جاهلانه و تقلیدهاى کورکورانه مى شود روشن ساختیم، در بحث کنونى سخن از بهانه جویى و لجاجت است و به تعبیر دیگر پافشارى کردن روى یک مسأله غلط، نه به خاطر تعصّب هاى قومى و تقلید کورکورانه، بلکه به خاطر خوى بهانه جویى کودکانه اى که در بعضى از افراد دیده مى شود که بدون هیچ دلیل منطقى در برابر حق تسلیم نمى شوند و براى فرار از حق دنبال بهانه اى مى گردند.

همان گونه که در آیات گذشته دیدیم این رذیله اخلاقى در بسیارى از اقوام بوده و به خاطر همان از سعادت محروم گشتند و در گرداب بدبختى افتادند، در احادیث اسلامى نیز بحث گسترده اى در این زمینه دیده مى شود.

1ـ در حدیثى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «اَلْخَیْرُ عادَةٌ وَ الشَرُّ لَجاجَةٌ; کارهاى نیک تدریجاً به صورت عادت در مى آید، ولى کارهاى شرّ و بد ناشى از لجاجت است».(1)

2ـ در حدیثى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى خوانیم: «اِیّاکَ وَ مَذْمُومَ اللَّجاجِ فَاِنَّه یُثِیرُ الْحُرُوْبَ; از لجاجت مذموم و نکوهیده بپرهیز که مایه بروز جنگها است».(2)

تعبیر به لجاجت مذموم اشاره به این است که گاهى انسان در کارهاى خیر اصرار مىورزد و به صورت منطقى پافشارى مى کند، بى شک این اصرار و پافشارى کار بسیار خوبى است و سرچشمه پیروزى و موفقیت.

ولى اصرار و پافشارى لجوجانه و بهانه جویانه که از آن تعبیر به «مذموم اللجاج» در حدیث فوق شده است، سبب تحریک همین حس در دیگران مى گردد و ادامه آن به جنگ و خونریزى مى کشد.

3ـ در حدیث دیگرى از همان حضرت مى خوانیم: «جِماعُ الشَّرِّ اَللَّجاجُ وَ کَثْرَةُ الْمُماراةِ; کانون شرّ و فساد همان لجاجت و بحث و جدال تعصّب آمیز است».(3)

در واقع بسیارى از مشکلات و مصائب اجتماعى، سرچشمه اى جز همین امور ندارد، از یک سو گروهى به بحث و جدل و لجاجت بر مى خیزند، و از سوى دیگرى، گروهى دیگر نیز بر اثر جهل و نادانى و خودخواهى همین راه را ادامه مى دهند، ناگهان آتش نزاع شعلهور مى شود، و هر دو گروه بى آنکه هدفى را دنبال کنند به جان هم مى افتند، در حالى که اگر یک طرف بر سر عقل بیاید و کمى خویشتن دارى به خرج دهد جلو مفاسد عظیمى گرفته مى شود.

4ـ در حدیث دیگرى از همان امام بزرگوار مى خوانیم که در مذمّت این خوى زشت فرمود: «خَیْرُ الاْخَلاقِ اَبْعَدُها عَنِ اللَّجاجِ; بهترین اخلاق، اخلاقى است که از لجاجت دورتر باشد».(4)

از این تعبیر استفاده مى شود که روح لجاجت و بهانه جویى با تمام صفات رذیله پیوند دارد، یا در آنها مؤثر است و یا از آنها متأثر مى باشد.

5ـ و نیز از آن حضرت نقل شده است که در همین رابطه فرمود: «لا مَرْکَبَ اَجْمَحُ مِنَ اللَّجاجِ; هیچ مرکبى سرکش تر از لجاجت نیست».(5)

این تعبیر نشان مى دهد که لجاجت انسان را به وادیهایى مى کشاند که صاحب آن نیز در انتظارش نیست، گاه او را به دروغ، گاهى به تکبّر، گاهى به خدعه و نیرنگ و گاه به جنگ و جدال، که در روایات سابق به آن اشاره شد.

6ـ در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم هنگامى که موسى بن عمران(علیه السلام)مى خواست از استاد و معلّمش خضر(علیه السلام) جدا شود از او تقاضاى پند و اندرز کرد، از جمله توصیه هاى خضر(علیه السلام) این بود: «اِیّاکَ وَ اللَّجاجَةَ اَوْ تَمْشِى فِى غَیْرِ حاجَة اَوْ اَنْ تَضْحَکَ مِنْ غَیرِ عَجَب وَاذْکُرْ خَطِیئَتِکَ وَ اِیّاکَ وَ خَطایا النّاسِ; از لجاجت بپرهیز و همچنین از گام برداشتن در طریقى که نیاز تو در آن نیست (دخالت در امورى که با تو ارتباط ندارد) و همچنین از خنده هاى بى معنى، و همواره به یاد گناهان خویش باش و از بررسى گناهان مردم بپرهیز».(6)

در این حدیث لجاجت همردیف گام هاى بى هدف و دخالت در امورى که ارتباطى به انسان ندارد قرار داده شده و این نشان مى دهد لجوج هرگز تابع منطق نیست.

7ـ این بحث را با حدیث پر معناى دیگرى از على(علیه السلام) پایان مى دهیم آنجا که فرمود: «مَنْ لَجَّ وَ تَمادَى فَهُوَ راکِسٌ الَّذِى رانَ اللّهُ عَلَى قَلْبِهِ وَ صارَتْ دائِرَةُ السّوُءِ عَلَى رَأْسِهِ; کسى که لجاجت کند و این راه را همچنان ادامه دهد، او کسى است که فکرش وارونه مى شود و خداوند زنگار بر قلبش مى نهد و بدیها و بدبختى ها بر گرد وجود او دور مى زند».(7)

به هر حال احادیث در نکوهش این رذیله اخلاقى بسیار است و آنچه در بالا آمد نمونه بارزى از آن احادیث است که نشان مى دهد این خوى زشت از آن رذایلى است که صاحبش را بدبخت و بیچاره مى کند، از حق دور مى سازد، به باطل نزدیک مى کند و به سرنوشت دردناکى که در انتظارش نیست گرفتار مى سازد.


 

1. سنن ابن ماجه، حدیث 221، میزان الحکمه، حدیث 18114.

2. شرح فارسى غررالحکم، جلد 2، صفحه 298.

3. همان مدرک، جلد 3، صفحه 376.

4. شرح فارسى غررالحکم، جلد 3، صفحه 425.

5. همان ،جلد 6، صفحه 395.

6. سفینة البحار، ماده لجّ.

7. نهج البلاغه، نامه 58.

ترجمه:تفسیر و جمع بندى
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma