هنگامى که سخن از امانت به میان مى آید غالب مردم به امانت در امور مالى توجه مى کنند، ولى همان گونه که در تفسیر آیات با صراحت از پیشوایان اسلام نقل شده بود، امانت معنى بسیار وسیع و گسترده اى دارد که شامل تمام مواهب الهى و نعمت هاى خداداد مى شود.
از قرآن مجید و اسلام و ایمان و ولایت گرفته تا کوچک ترین مواهب مادى و معنوى همه در مفهوم وسیع امانت درج است.
احادیثى که مى گوید امانت موجب غنى و بى نیازى، و خیانت موجب فقر است ناظر به امانت هاى مالى و مادى است.
ولى آیه و بعضى از روایاتى که اشاره به عرضه شدن امانت به آسمان ها و زمین مى کند به یقین به معنى امانت مادى و مالى نیست، بلکه فراتر از آن است، و ناظر به امانت هاى معنوى مى باشد.
در حدیثى از امیرمؤمنان(علیه السلام) مى خوانیم هنگامى که وقت نماز فرا مى رسید حال او دگرگون مى شد، و هنگامى که از آن حضرت سؤال مى کردند مى فرمود: «وقت نماز رسیده همان وقت امانتى که خداوند آن را در آسمان ها و زمین عرضه داشت، و از حمل آن ابا کردند و ترسان شدند».(1)
در حدیثى مى خوانیم که امام صادق(علیه السلام) فرمود: هنگامى که خداوند ارواح پیغمبر(صلى الله علیه وآله)و فاطمه زهرا(علیها السلام) و ائمّه معصومین(علیهم السلام) راآفرید، سخنانى فرمود: از جمله این که: «وَلایَتُهُمْ اَمانَةٌ عِنْدَ خَلْقِى; ولایت آنها امانتى است در نزد خلق من».(2)
از احادیث دیگرى استفاده مى شود که خلافت رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) امانت است.(3)
یا این که نماز و زکات و حج امانت است.(4)
و یا همسران نزد شما امانت الهى هستند.(5)
و در نهج البلاغه در نامه امیرمؤمنان على(علیه السلام) به اشعث بن قیس مى خوانیم که فرمود: «وَ اِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَة وَلکِنَّهُ فِى عُنُقِکَ اَمانَةً; فرماندارى براى تو وسیله آب ونان نیست، بلکه امانتى است در گردن تو».(6)
و نیز در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم که مجالس (خصوصى که اسرار در آن گفته مى شود) امانت است.(7)
حتى در بعضى از روایات دارد که غسل جنابت (به عنوان یک تکلیف الهى) امانتى است که خداوند نزد بندگانش گذارده است.(8)
به هر حال امانت و خیانت را نمى توان در عمل خاص وبرنامه معینى محدود ساخت چرا که آثار و پى آمدهاى آن نیز تنها در بخش امانت و خیانت مالى محدود نمى شود.
* * *
1. نورالثقلین، جلد 4، صفحه 313.
2. بحارالانوار، جلد 26، صفحه 320.
3. همان، جلد 99، صفحه 175.
4. همان، صفحه 274.
5. همان، جلد 21، صفحه 381.
6. نهج البلاغه، نامه 5.
7. المحجة البیضاء، جلد 3، صفحه 327.
8. بحارالانوار، جلد 10، صفحه 181.