راه فرار از دروغ (توریه)

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
اخلاق در قرآن جلد ۳
استثنائات دروغاشاره

توریه (بر وزن توصیه) به سخنى گفته مى شود که شنونده از آن چیزى مى فهمد و گوینده از آن چیز دیگرى را اراده مى کند، یا به تعبیر دیگر سخنى است دو پهلو، که عبارت تاب هر دو معنى را دارد، و افرادى که مقید به پرهیز از دروغ هستند گاه به آن متوسل مى شوند، تا هم دروغ نگفته باشند و هم شنونده از اسرار آنها آگاه نشود.

مثال هاى زیر مى تواند این معنى را کاملا روشن کند:

1ـ کسى از دیگرى سؤال مى کند آیا این کار خلاف را تو کرده اى؟ او در جواب مى گوید استغفراللّه پناه به خدا مى برم (شنونده از این سخن نفى آن کار را مى فهمد در حالى که گوینده منظورش استغفار از عمل خلافى بوده است که انجام داده است).

2ـ کسى از دیگرى سؤال مى کند فلان کس نزد تو از من بدگویى کرد، او مى گوید: مگر چنین چیزى ممکن است (شنونده از این جواب نفى آن کلام را مى فهمد، در حالى که منظور گوینده از آن کلام تنها یک استفهام بود).

3ـ کسى در خانه دیگرى مى آید و مى گوید: فلان کس خانه است؟ او اشاره به پشت در خانه مى کند مى گوید اینجا نیست (شنونده تصوّر مى کند در خانه نیست، در حالى که گوینده منظورش پشت در خانه بوده است).

4ـ از یکى از دانشمندان سؤال کردند، جانشین بلافصل پیامبر(صلى الله علیه وآله) که بود؟ او که در شرائطى بود که نمى بایست عقیده خود را صریحاً بیان کند در جواب گفت: «مَنْ بِنْتُهُ فِى بَیْتِهِ; آن کس که دخترش در خانه او بود» (شنونده چنین فکر مى کرد که منظورش این است کسى که دخترش در خانه پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود یعنى ابوبکر) ولى منظور گوینده این بود آن کسى که دختر پیامبر(صلى الله علیه وآله) فاطمه زهرا(علیها السلام) در خانه او بود، یعنى على(علیه السلام).

5ـ در داستان سعید بن جبیر و حجاج مى خوانیم هنگامى که حجاج از او سؤالاتى کرد، مى خواست بهانه اى براى قتل او بتراشد، پرسید تو مرا چگونه آدمى مى دانى؟ گفت: انت عادل (عادل در لغت عرب دو معنى دارد یکى به معنى عدالت پیشه و دیگر به معنى شخص کافر است که عدیل و شریک براى خدا قائل است، همان گونه که قرآن مى گوید: «ثُمَ الَّذینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ; کافران براى پروردگار خود، شریک و شبیه قرار مى دهند».(1)

از آنچه در بالا آمد روشن شد که توریه هرگز دروغ نیست، چرا که نیّت گوینده سخن راستى بوده و عبارات او نیز تاب آن معنى را داشته است هر چند شنونده به خاطر ذهنیت خودش چیز دیگرى را از آن فهمیده و معلوم است اشتباه شنونده در فهم معنى کلام ارتباطى به گوینده ندارد.

و از اینجا روشن مى شود در مواردى که به خاطر ضرورت هاى مهمى دروغ گفتن جایز است، اگر انسان بتواند توریه کند باید به آن متوسل شود و از دروغ بپرهیزد، بنابراین دروغ گفتن تنها در ضرورتى مجاز است که راه توریه بسته باشد، و به اصطلاح علمى مندوحه اى در کار نباشد.

و از اینجا روشن مى شود این که افرادى مانند غزالى توریه را مصداق کذب مى دانند، ولى مى گویند میزان زشتى و فساد آن از کذب هاى معمولى کمتر است درست نیست، مگر این که توریه را طور دیگرى تفسیر کرده باشد که واقعاً مصداق دروغ باشد.

به هر حال زشتى و فساد دروغ به قدرى زیاد است که انسان تا ممکن است باید از آن بپرهیزد، هر چند از طریق توسل به توریه باشد.

مواردى از سخنان انبیاء در قرآن مجید دیده مى شود که در روایات اسلامى آنها را به عنوان توریه معرفى کرده اند نه دروغ.

مانند گفتگوى ابراهیم(علیه السلام) با بت پرستان بابل که وقتى از او سؤال کردند تو این بلا را بر سر خدایان ما آورده اى، او در پاسخ گفت: «بَلْ فَعَلَهُ کَبیرُهُمُ هَذا فَاسْئَلُوهُمْ اِنْ کانُوا یَنْطِقُونَ; (ابراهیم) گفت بلکه این کار را بزرگشان کرده است از آنها بپرسید اگر سخن مى گویند».(2)

گرچه شنونده از این عبارت ممکن است چنین بفهمد که ابراهیم بت شکنى را به بت بزرگ نسبت داده است، ولى جمله «اِنْ کانُوا یَنْطِقُونَ» (اگر آنها سخن مى گویند) به عنوان شرط براى این نسبت قرار داده شده، یعنى اگر آن ها مى توانند حرف بزنند کار کارِ آن بت بزرگ است.

همچنین جمله «اِنَّکُمْ لَسارِقُونَ; شما سارق هستید»(3) که کارگزاران یوسف(علیه السلام) به برادران گفتند با توجه به آیات قبل از آن چنین در ذهن منعکس مى کند که آنها پیمانه شاه را دزدیده بودند، در حالى که منظورشان سرقت یوسف(علیه السلام) از پدر در کنعان بود.

کوتاه سخن این که توریه و گفتن سخنان دو پهلو هرگز مصداق کذب نیست هر چند مخاطب به خاطر ذهنیتش چیزى از آن مى فهمد که با واقعیت مطابقت ندارد، اما متکلم منظورش مفهوم صحیح و درستى است و آنها که مقیاس صدق و کذب را ظاهر کلام مى دانند، نه مراد و مقصود گوینده ممکن است توریه را نوعى دروغ خفیف بدانند در حالى که چنین نیست، معیار صدق و کذب، مراد و مقصود گوینده است که قابل تطبیق بر محتواى عبارت باشد.

مثلا کسى از دیگرى مى پرسد: این لباس را فلان کس به شما اهداکرده است؟ مخاطب که مایل نیست این مطلب را صریحاً نفى کند در جواب به صورت توریه مى گوید: خدا او را عمر دهد. اى بسا شنونده از این سخن چنین استنباط کند که آرى او به من داده است در حالى که گوینده چنین قصدى را نداشته است، تنها دعایى در حق او کرده است.


1.انعام، آیه 1.

2.انبیاء، آیه 63.

3.یوسف، آیه 70.

استثنائات دروغاشاره
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma