رازدارى در روایات اسلامى

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
اخلاق در قرآن جلد ۳
رازدارى و افشاء سرّپیامدهاى رازدارى و افشاى اسرار

در احادیث اسلامى درباره رازدارى و ترک افشاى سرّ تعبیرات گوناگونى دیده مى شود که نشان دهنده اهتمام اسلام به این موضوع است تا آنجا که اسرار دیگران به منزله امانتهاى آنها شمرده شده و افشاى سرّ به عنوان خیانت در امانت است.

1ـ در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «اِذا حَدَّثَ الرَّجُلُ اَلْحَدِیثَ ثُمَّ اِلْتَفَتَ فَهِىَ اَمانَةٌ; هنگامى که شخصى سخنى با دیگرى مى گوید سپس به اطراف خود نگاه مى کند (که دیگرى آن را نشنود) آن بمنزله امانت است (و افشاء این سرّ همچون خیانت در امانت است).(1)

2ـ در حدیثى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى خوانیم: «مَنْ اَفْشى سِرّاً اِسْتَودَعَهُ فَقَدْ خانَ; هر کس سرّى را که به او سپرده شده فاش کند خیانت کرده است.(2)

3ـ در حدیث دیگرى از همان حضرت مى خوانیم: «مَنْ کَشَفَ حِجابَ اَخِیْهِ اِنْکَشَفَ حِجابَ بَیْتِهِ; کسى که پرده از روى اسرار برادر مسلمانش بردارد خداوند عیوب اسرار او را بر ملا مى کند».(3)

4ـ در حدیث دیگرى از امیرمؤمنان(علیه السلام) مى خوانیم: «جُمِعَ خَیْرُ الدُّنیا وَ الآخرةِ فِى کِتْمانِ السِرِّ وَ مُصادِقَةُ الأخْیارِ وَ جَمِیعَ الشَّرِ فِى الأذاعَةِ وَ مُواخاةُ الأَشرار; تمام خیر دنیا و آخرت در دو چیز جمع شده; در رازدارى و دوستى با نیکان و تمام بدى ها در دو چیز جمع است افشاى سرّ و دوستى با بدان».(4)

البته کتمان سر ممکن است اشاره به کتمان سرّ خویشتن باشد ولى اطلاق حدیث شامل کتمان اسرار خویش و دیگران هر دو مى شود.

5ـ در حدیث دیگرى مى خوانیم که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در مواعظ خویش به ابوذر چنین فرمود: «یا اَباذَرُ اَلَْمجالِسُ بِالاَْمانَةِ، وَ اِفْشاءُ سِرِّ اَخیکَ خِیانَةٌ، فَاجْتَنِبْ ذلِکَ; جلسات خصوصى امانت است، و افشاء سرّ برادر مؤمن خیانت مى باشد، از آن بپرهیز».(5)

* * *

 

رازدارى شاخه هاى متعددى دارد:

1ـ حفظ اسرار دیگران;

2ـ حفظ اسرار خویشتن;

3ـ حفظ اسرار اولیاء دین;

4ـ اسرار نظام و حکومت اسلامى.

آنچه در بالا از روایات آمد مربوط به حفظ اسرار دیگران بود، و اما در مورد حفظ اسرار خویشتن نیز روایات فراوانى داریم که به مسلمانان توصیه مى کند اسرار زندگى خصوصى خود را حفظ کنند، چرا که افشاى آن گاهى منشأ حسد، کینه توزى، رقابت هاى ناسالم مى گردد، و انسان مورد تهاجم افراد تنگ نظر و کینه توز واقع مى شود و مصالح او به خطر مى افتد، که نمونه اى از آن ذیلا از نظر مى گذرد:

1ـ در حدیثى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى خوانیم: «سِرُّکَ سُرُورُکَ اِنْ کَتَمْتَهُ وَ اِنْ اَذَعْتَهُ کانَ ثُبُورَکَ; سرّ تو مایه سرور و خوشحالى تو است به شرط آن که آن را کتمان کنى، و اگر آن را افشا کنى (اى بسا) مایه هلاک تو مى شود».(6)

2ـ در تعبیر دیگر مى فرماید: «سِرُّکَ اَسیرُکَ فَاِنْ اَفْشَیْتَهُ سِرْتَ اَسیرَهُ; سرّ تو اسیر تو است اگر آن را افشا کنى تو اسیر او مى شوى».(7)

3ـ باز در حدیث دیگرى از همان بزرگوار آمده است: «صَدْرُ الْعاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ; سینه عاقل صندوق سرّ او است».(8)

4ـ در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «سِرُّکَ مِنْ دَمِکَ فَلا یَجْرِیَنَّ مِنْ غَیْرِ اَوْداجِکَ; سرّ تو به منزله خون تو است که فقط باید در رگ هاى تو جارى باشد».(9)

5ـ در حدیث پرمعنایى دیگرى از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) آمده است که مؤمن نمى تواند مؤمن باشد مگر این که سه خصلت در او وجود داشته باشد: سنتى از پروردگار، و سنتى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) و سنتى از ولىّ او، سپس مى فرماید: «فَسُنَّةٌ مِنْ رَبِّهِ کِتْمانُ سِرِّهِ قالَ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى غَیْبِهِ اَحَداً اِلاّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُول; خداوند عالم الغیب است و اسرار غیب را بر کسى فاش نمى کند، مگر براى رسولانى که آنها را (براى حفظ اسرار غیب) پذیرفته است». سپس سنّت پیامبر(صلى الله علیه وآله)را مدارات با مردم، و سنت ولىّ او را صبر در برابر مشکلات مى شمرد.(10)

حتى در بعضى از روایات توصیه شده است که همه اسرار زندگى خصوصى خود را حتى به نزدیکترین دوستان نگویید، چرا که ممکن است روزى ورق برگردد و آن دوست، دشمن شود، و به افشاى اسرار و ریختن آبرو بپردازد.

امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «لا تَطَّلِعْ صَدِیقَکَ مِنْ سِرِّکَ اِلاّ عَلى مالَوْ اطَّلَعْتَ عَلَیْهِ عَدُّوکَ لَمْ یَضُرْکَ، فَاِنَّ الصَّدیقَ قَدْ یَکُونُ عَدُّواً یَوْماً ما; دوستت را بر آن مقدار از اسرارت آگاه ساز، که اگر دشمنت را از آن آگاه سازى به تو زیانى نرسد، چرا که دوست ممکن است روزى دشمن شود».(11)

* * *

 

در مورد افشاى اسرار اولیاء اللّه و ائمّه معصومین(علیهم السلام) روایات بسیار مهمى وارد شده و تأکید شدید بر کتمان این اسرار گردیده است.

این اسرار ممکن است اشاره به مقامات مهم معصومین(علیهم السلام) باشد که اگر دشمنان از آن آگاه شوند حمل به غلوّ مى کنند و آن را دستاویزى براى تکفیر شیعیان و تضعیف یا از میان بردن آنها مى کنند در حالى که مطالبى وجود دارد که حساب شده و هماهنگ با قرآن مجید و سنت پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى باشد.

یا اشاره به اسرار آنها در مورد نشر مکتب اهل بیت(علیهم السلام) در مناطق مختلف که براى دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) بسیار حساسیت برانگیز بود.

و یا اشاره به زمان قیام امام قائم (عج) از اهل بیت(علیهم السلام) است، و همان گونه که بعضى از روایات اشاره دارد، بعضى از ائمه معصومین(علیهم السلام) تصمیم بر قیام در برابر حکومت هاى سالم زمان داشتند، ولى چون گروهى از شیعیان ناآگاه اسرار را افشا کردند، آن قیام، عقیم شد. و در ذیل به بخشى از روایاتى که در زمینه کتمان اسرار معصومین(علیهم السلام) وارد شده اشاره مى کنیم:

1ـ در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «اِذا تَقارَبَ هذا الاَْمْرُ کانَ اَشَدُّ لِلتَّقِیَّهِ; هنگامى که امر قیام ما نزدیک مى شود تقیه و کتمان را بیشتر کنید». (و در حفظ اسرار بکوشید).(12)

2ـ در حدیث دیگرى از همان امام همام مى خوانیم: «مَنْ اَفْشى سِرَّنا اَهْلَ الْبَیْتِ اَذاقَهُ اللّهُ حَرَّ الْحَدِیِد; کسى که اسرار ما اهل بیت(علیهم السلام) را افشا کند، خداوند گرمى آهن را به او مى چشاند» (این تعبیر ممکن است اشاره به گرمى سلاح دشمنان بر پیکر او باشد).(13)

3ـ در حدیث دیگرى از امام حسن عسکرى مى خوانیم که به یکى از یاران خود فرمود:

«آمُرُکَ اَنْ تَصُونَ دِیْنَکَ وَ عِلْمَنا الَّذِى اَوْدَعْناکَ، وَ اَسْرارَنا الَّذِى حَمَّلْناکَ فَلا تُبْدِ عُلوُمَنا لِمَنْ یُقابِلُها بِالْعِنادِ...و لا تُفْشِ سِرَّنا اِلى مَنْ یَشْنَعُ عَلَیْنا عِنْدَ الْجاهِلِینَ بِاَحْوالِنا; به تو دستور مى دهم که دین خود را مصون دارى، و دانشى را که نزد تو به ودیعت گذاردیم حفظ کنى، و همچنین اسرار خود را که به تو سپردیم، بنابراین علوم ما را نزد افراد لجوج که با آن به دشمنى بر مى خیزند آشکار مکن، و اسرار ما را نزد بى خبران نسبت به احوال ما که آن را عیب بر ما مى گیرند افشا ننما».(14)

از این حدیث شریف در ضمن معلوم مى شود که بیان کردن اسرار ائمه(علیهم السلام) نزد آگاهان و افراد حق جو و حق طلب، هیچ مشکلى ندارد، این افراد عنود و لجوج هستند که اگر مقامات اهل بیت(علیهم السلام) و فضایل آنان و علومشان را در معارف اسلامى و احکام بشنوند بر آن خرده مى گیرند و بد و بیراه مى گویند و ایجاد مزاحمت براى پیروان مکتب اهل بیت(علیهم السلام) مى نمایند.

4ـ در حدیثى از امام صادق(علیهم السلام) مى خوانیم که فرمود: «اِمْتَحِنُوا شِیْعَتَنا عِنْدَ ثَلاث: عِنْدَ مَواقِیتِ الصَّلاةِ کَیْفَ مُحافِظَتُهُمْ عَلَیْها، وَ عِنْدَ اَسْرارَهُمْ کَیْفَ حِفْظُهُمْ لَها عَنْ عَدُوّنا وَ اِلَى اَمْوالِهِمْ کَیْفَ مُواساتِهِمْ لاِِخْوانِهِمْ فِیها; شیعیان ما را با سه چیز امتحان کنید، یکى با وقت نماز که چگونه آن را حفظ مى کنند (آیا نمازها را اول وقت مى خوانند) و دیگر با اسرارى که نزد آنها است چگونه آن را از دشمنان محافظت مى نمایند، و سوم نسبت به اموالشان، آیا مواسات با برادران دینى خود در آن دارند؟».(15)

5ـ در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) آمده است که فرمود: «ما قَتَلنا مَنْ اَذاعَ حَدِیثَنا قَتْلَ خَطَاء وَلکِنْ قَتَلَنا قَتْلَ عَمْد; کسى که اسرار ما را فاش کند ما را به صورت قتل خطا نکشته، بلکه به صورت قتل عمد کشته است».(16)

6ـ در واقع بسیارى از مشکلات ائمه(علیهم السلام) و گرفتارى آنها در چنگال ظالمان بى رحم و دشمنان سرسخت و حسود اهل بیت(علیهم السلام) به خاطر این بود که بعضى از شیعیان که زبان آنها چاک و بند درستى نداشت مطالبى درباره فضائل آن بزرگواران یا ضعف ها و رذائل دشمنان آنها مى شنیدند و آن را فاش مى کردند، و به گوش حکام ظالم وقت مى رسید، و مایه دردسر مى شد و گاه به قتل آن بزرگواران مى انجامید، همچنین اخبارى که درباره قائم اهل بیت(علیهم السلام) و انتقام او از دشمنان بوده که سخت مایه وحشت دشمنان مى شد، هنگامى که افشا مى گشت، مشکلات عظیمى براى آن بزرگواران به دست مى آمد.

7ـ در حدیث دیگرى که همان مضمون حدیث سابق را به شکل تازه اى دنبال مى کند از همان بزرگوار مى خوانیم که در تفسى آیه شریفه «وَ یَقْتُلُونَ الاَْنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ; آنها ـ یعنى یهود ـ پیامبران خدا را به ناحق مى کشند»(17) مى فرماید: «اَما وَاللّه ما قَتَلُوهُمْ بِاَسْیافِهِمْ وَلکِنْ اَذاعُوا سِرَّهُمْ وَ اَفْشَوْا عَلَیْهِمْ فَقُتِلُوا; به خدا سوگند آنها پیامبران را با شمشیرشان نکشتند، بلکه اسرار آنها را فاش کردند (و دشمنان حق ترسیدند مزاحمى براى تخت و تاج حکومتشان پیدا شود) در نتیجه پیامبران الهى کشته شدند».(18)

8ـ در حدیث دیگرى از مفضل بن عمر نقل شده که مى گوید: آن روز که معلّى بن خنیس (یکى از یاران امام صادق) را کشتند من خدمت آن حضرت رسیدم و عرض کردم یابن رسول اللّه! آیا این حادثه مهمى که امروز براى شیعه اتفاق افتاده است نمى بینى؟ فرمود: چه شده است؟ عرض کردم معلّى بن خُنیس را کشتند فرمود: «رَحِمَ اللّهُ الْمُعَلِّى قَدْ کُنْتُ اَتَوَقَّعُ ذلِکَ اَنَّهُ قَدْ اَذاعَ سِرَّنا، وَ لَیْسَ النّاصِبُ لَنا حَرْباً بِاَعْظَمِ مَؤُنَةً عَلَیْنا مِنَ الْمُرِیعُ عَلَیْنا سِرَّنا; خدا معلّى را رحمت کند، من هم چنین انتظارى درباره او داشتم، او اسرار ما را فاش کرد، و کسى که در برابر ما به جنگ برخیزد مشقت او بر ما بیش از کسى نیست که اسرار ما را فاش کند».(19)

به هر حال حفظ اسرار ائمه اهل بیت(علیهم السلام) و به طور کلى حفظ اسرار مذهب از مسائل مسلّمى است که نمى توان در آن تردید کرد، چرا که اگر این اسرار فاش شود و دشمنان بر آن دست یابند، در مورد فضایل آنها حسادت مىورزند، و در مورد برنامه هاى اجتماعى و تربیتى آنان سعى مى کنند، تمام آنها را خنثى نمایند، به همین دلیل دستور اکید به حفظ اسرار داده شده است.

* * *

 

شاخه دیگر از رازدارى، حفظ اسرار نظامى و سیاسى کشور اسلامى است، که لزوم آن از بدیهیّات است، به همین دلیل پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) هم خودش نسبت به این مسأله فوق العاده اهمیت مى داد، و هم اصحاب و یارانش را به آن توصیه مى کرد، و بسیارى از پیروزى هاى مسلمین به خاطر حفظ همین اسرار بود.

مثلا در داستان فتح مکه اگر آن زن (ساره) که از سوى دشمنان مأمور بود آمادگى مسلمان ها را براى فتح مکه به مشرکان قریش برساند، در کار خود موفق مى شد مکه به این آسانى فتح نمى شد، و اى بسا خون هاى زیادى از طرفین بر زمین مى ریخت. ولى تأکید پیامبر(صلى الله علیه وآله) بر کنترل راه ها و توقیف کردن آن زن مرموز و خبرچین سبب شد که لشکر عظیم اسلام ناگهان در کنار مکه پیاده شد، و مشرکان که خود در برابر عمل انجام شده یافتند، تسلیم شدند.

در روایات اسلامى به این مسأله نیز اشاره شده و تعبیرهاى پرمعنایى در این روایات دیده مى شود از جمله:

1ـ امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى فرماید: «اَلظَّفَرُ بِالْحَزْمِ وَ الْحَزْمُ بِاِجالَةِ الرَّأْىِ وَ الرَّأْىُ بِتَحصِینِ الاَْسْرارِ; پیروزى در پرتو دوراندیشى است، و دوراندیشى در به کارگیرى صحیح اندیشه است، و اندیشه صحیح با نگهدارى و رازدارى میسّر است».(20)

2ـ در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: «اِنَّ اللّهَ عَزَّ وَ جَّلَ عَیَّرَ قَوْماً بِالاِْذاعَةِ، فَقالَ اِذا جائَهُمْ اَمْرٌ مِنَ الاَْمْنِ اَو الْخَوْفِ اَذاعُوا بِهِ، فَاِیّاکُمْ وَالاِْذاعَةَ; خداوند متعال گروهى را به خاطر افشاى اسرار سرزنش فرموده و گفته است هنگامى که مطلبى درباره امنیت یا خوف (پیروزى یا شکست) به آنها مى رسد، فوراً آن را فاش مى کنند(یا آنها را به عنوان پیروزى از خطرات دشمن غافل مى سازند و یا به عنوان شکست مأیوس مى کنند) بنابراین از افشاء اسرار بپرهیزید».(21)

3ـ در حدیث دیگرى از امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم: «اِظْهارُ الشَّىء قَبْلَ اَنْ یَسْتَحْکُمَ مَفْسَدَةٌ لَهُ; اظهار کردن چیزى قبل از آن که استحکام یابد، سبب فساد آن مى شود». (چرا که مخالفان آگاه مى شوند و سنگ در راه آن مى اندازند، و چه بسا از رسیدن به نتیجه مانع مى شوند).(22)


 

1.المحجة البیضاء، جلد 5، صفحه 237.

2.شرح غرر، جلد 5، صفحه 268، حدیث 8295.

3. همان مدرک، صفحه 371، حدیث 8802.

4.بحارالانوار، جلد 71، صفحه 178، حدیث 17.

5.بحارالانوار، جلد 74، صفحه 89.

6. غررالحکم، جلد 4، صفحه 141، حدیث 5616.

7. همان، صفحه 146.

8.نهج البلاغه، کلمات قصار، حدیث6.

9.میزان الحکمة، جلد 4، صفحه 427.

10. بحارالانوار، جلد 72، صفحه 68.

11.میزان الحکمه، جلد 4، صفحه 427، حدیث 8419.

12.بحار، جلد 72، صفحه 412.

13.همان مدرک.

14.بحارالانوار، جلد 72، صفحه 418.

15.بحارالانوار، جلد 80، صفحه 22.

16.اصول کافى، جلد 2، صفحه 370، حدیث 4.

17. آل عمران، آیه 112.

18. مرآة العقول، جلد 11، صفحه 64. (حدیث شماره 7).

19. مرآة العقول، جلد 11، صفحه 62.

20. نهج البلاغه، کلمات قصار، حدیث 48.

21. مرآة العقول، جلد 11، صفحه 65.

22. بحارالانوار، جلد 72، صفحه 71.

رازدارى و افشاء سرّپیامدهاى رازدارى و افشاى اسرار
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma