1ـ تعریف غیبت

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
اخلاق در قرآن جلد ۳
غیبت در روایات اسلامىاقسام غیبت
 

صحاح اللّغه مى گوید: «غیبت آن است که انسان پشت سر کسى که عیب و عملش پوشیده است سخنى بگوید که اگر به گوش او برسد ناراحت شود».

مصباح المنیر مى گوید: «غیبت آن است که عیوب پنهانى کسى را که از فاش شدن آن ناراحت مى شود (پشت سر او) باز گویى کنى».

مرحومه شیخ انصارى از بعضى از بزرگان علما نقل کرده است که اجماع و اخبار معصومین(علیهم السلام) دلالت دارد بر این که حقیقت غیبت آن است که از دیگرى (در پشت سرش) چیزى بگویى که اگر بشنود ناراحت شود.(1)

این مضمون در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل شده است.

در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که غیبت آن است که درباره برادر مسلمانت چیزى بگویى که خداوند آن را بر او مستور داشته است.(2)

از آنچه در بالا آمد استفاده مى شود که غیبت ارکانى دارد، نخست این که سخنى را پشت سر کسى بگوید، و اگر در حضورش گفته شود، عنوان دیگرى به خود مى گیرد (عنوان ایذاء، یا هتک و مانند آن) دیگر این که باید از قبیل ذکر عیوب باشد، و آن هم عیب مستور و پنهان که اگر آشکار باشد غیبت نیست، هر چند ممکن است به عناوین دیگرى حرام باشد، و دیگر این که هنگامى که غیبت شونده آن را بشنود غمگین و ناراحت شود، ولى به نظر مى رسد این یک قید توضیحى است براى این که آشکار کردن عیب پنهانى آن هم پشت سر اشخاص براى هر انسانى غم انگیز است. ممکن است افراد بى بند و بارى پیدا شوند که هر چه درباره آن ها گفته شود، پروا نداشته باشند، ولى این گونه افراد بسیار کمند.

از آنچه در بالا آمد این نکته نیز روشن مى شود این که بعضى از عوام هنگامى که به آنها گفته مى شود چرا پشت سر فلان کس غیبت کردى؟ مى گویند این سخنان را پیش روى آنها هم مى گوییم، از قبیل عذر بدتر از گناه است چرا که پیش روى آنها گفتن هرگز مجوّز غیبت نیست، و آن هم گناه بزرگى است چرا که هم آزار مؤمن است و هم هتک احترام او.

در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم که نام شخصى را نزد پیامبر بردند بعضى از حاضران گفتند او آدم عاجز و بسیار ناتوانى است، پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: شما غیبتش کردید؟ عرض کردند: اى رسول خدا، صفتش را گفتیم، فرمود: «اِنْ قُلْتُمْ ما لَیْسَ فِیِه فَقَدْ بُهِتْتُمُوهُ;هرگاه چیزى را مى گفتید که در او نبود، به او تهمت زده بودید، نه غیبت».(3)

عذر دیگر عوامانه اى که بعضى از افراد نادان به آن متوسّل مى شوند که در برابر نهى از غیبت مى گویند مگر دروغ مى گوییم فلان کس این عیب را دارد، این نیز دست کمى از عذر ناموجّه بالا ندارد، چرا که اگر عیبى در کسى نباشد و بگویند تهمت است نه غیبت، غیبت آن است که عیب پنهانى اى که در او هست پشت سر او بگویند.

ذکر این نکته نیز حائز اهمیت است که از بعضى از کلمات بزرگان گاه چنین استفاده مى شود که غیبت در مورد همه مؤمنان نیست، بلکه تنها در مورد کسانى است که از گناه خود پشیمانند، و یا توبه کرده اند و در سر حد عدالتند.

و اما افراد فاسق و گنهکار، غیبتشان جایز است، هر چند گناهشان پنهان باشد، و گاه به این روایت از امام صادق(علیه السلام) نیز استناد جسته اند که فرمود: «مَنْ عامَلَ النّاسَ فَلَمْ یَظْلِمْهُمْ، وَحَدَّثَهُمْ فَلَمْ یَکْذِبْهُم، وَ وَعَدَهُمْ فَلَمْ یُخْلِفْهُمْ کَانَ مِمَّنْ حُرِّمَ غَیْبَتُهُ وَ کَمُلَتْ مُرُوَّتَهُ، وَ ظَهَرَ عِدالَتُهُ، وَ وَجَبَتْ اِخْوَتُهُ; کسى که در روابطش با مردم ستم نکند، و در سخنانى که مى گوید به مردم دروغ نگوید و از وعده هایش تخلّف نجوید، چنین کسى غیبتش حرام و شخصیتش کامل، و عدالت او ظاهر، و اخوّتش واجب است».(4)

به این ترتیب غیبت کسى را حرام مى شمرند که عادل باشد و شخص فاسق را هر چند عملش مستور باشد جائز الغیبه مى دانند.

مرحوم علاّمه مجلسى در جلد 72 بحارالانوار در کتاب العشره نیز در ابتداى سخن تمایلى به این سخن پیدا کرده، هر چند در ذیل کلام، از آن تقریباً عدول مى کند(5).

ولى مسلّم است این عقیده سبب مى شود که اکثریت مردم جایز الغیبه شوند و این بر خلاف اطلاق آیه قرآن و روایات بى شمارى است که در زمینه حرمت غیبت آمده است.

اضافه بر این روایات متعددى داریم که مى گوید: چند گروهند که غیبت آنها جایز است، یا غیبتى براى آنها نیست، از جمله فاسقى است که متجاهر به فسقش باشد، و از جمله در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «اَرْبَعَةٌ لَیْسَتْ غَیْبَتُهُمْ غَیْبَةٌ، الْفاسِقُ الْمُعْلِنِ بِفِسْقِهِ...; چهار گروهند که غیبت آنها غیبت نیست، نخست فاسقى است که آشکارا گناه کند».(6)

همین مضمون در روایت دیگرى از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است.

امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «اِذا جاهَرَ الْفاسِقُ بِفِسْقِهِ فَلا حُرْمَةَ لَهُ عَلى غَیْبَة; هنگامى که فاسق تظاهر به فسق کند، نه احترامى دارد و نه غیبتى».(7)

و در حدیث دیگرى از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) مى خوانیم «مَنْ اَلْقى جَلْبابَ الْحَیاءَ فَلا غَیْبَةَ لَهُ; کسى که چادر حیا را از سر برگیرد غیبت ندارد».(8)

و احادیث متعدد دیگرى نیز تصریح به این موضوع کرده است، این احادیث به مقتضاى مفهوم وصف، بلکه مفهوم شرط که در مقام احتراز و نفى غیر، بیان شده است، به خوبى نشان مى دهد که اگر شخصى گناهى کند و مستور باشد، غیبت او جایز نیست. و چنان که در بحث استثنائات غیبت خواهد آمد، غیبت شخص متظاهر به فسق نیز در خصوص آن عملى که تظاهر به آن مى کند جایز است، نه نسبت به تمام اعمالش.

از این گذشته حرمت غیبت با دلیل عقل نیز ثابت است، چرا که نوعى ظلم و ستم و افشاء اسرار و ریختن آبروى مردم محسوب مى شود، و بى شک فرقى میان فاسق و عادل در این زمینه نیست، مگر در مواردى که غیبت سبب نهى از منکر، یا دفع خطر و ضرر از جامعه مسلمین گردد، و در آن هم میان فاسق و عادل تفاوتى نیست.

در بحث استثنائات غیبت، شرح بیشترى در این زمینه خواهد آمد.


1. مکاسب محرّمه شیخ انصارى، صفحه 41.

2. وسائل الشّیعه، جلد 8، ابواب احکام العشره، صفحه 602.

3. محجة البیضاء، جلد 5، صفحه 256.

4. اصول کافى، جلد 2، صفحه 239، حدیث 28.

5. بحارالانوار، جلد 72، صفحه 235 تا 237.

6. همان، صفحه 261.

7. بحارالانوار، جلد 72، صفحه 253.

8. همان، صفحه 260.

غیبت در روایات اسلامىاقسام غیبت
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma