آثار و پیامدهاى امانت و خیانت

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
اخلاق در قرآن جلد ۳
شاخه هاى امانتانگیزه هاى امانت و خیانت

مهمترین و آشکارترین اثر امانت، مسأله اعتماد است.

مى دانیم در زندگى اجتماعى که اساس کار تعاون و همکارى براى مبارزه با مشکلات و بهره گیرى هر چه بیشتر از مواهب حیات است، مسأله اعتماد نقش اصلى را ایفا مى کند، چرا که اگر اعتماد متقابل نباشد جامعه بشرى به جهنم سوزانى تبدیل مى شود که همه از یکدیگر وحشت دارند، و به جاى این که نیروها در جهت سازندگى به کار بیفتد در جهت پیشگیرى از این وحشت به کار گرفته خواهد شد.

به تعبیر دیگر جامعه انسانى بدون اعتماد متقابل، همه چیز خود را از دست مى دهد، هر چند همه امکانات را در اختیار داشته باشد، و به عکس با داشتن اعتماد متقابل همه چیز دارد، هر چند به ظاهر فاقد امکانات باشد.

پایه و اساس این اعتماد دو چیز است: 1 ـ امانت 2 ـ صداقت. و این که در روایات گذشته خواندیم امانت سبب غنا و بى نیازى مى شود، و خیانت مایه فقر، دلیلش همان است که در بالا آمد.

و این که در روایات نیز آمده بود تمام انبیاى الهى امانت و صداقت را در متن دستورهاى خود داشته نیز به خاطر همین است.

مرحوم کلینى در کافى ماجراى جالبى در این زمینه نقل مى کند مى گوید: مردى به نام عبدالرّحمن فرزند سیّابه (که از علاقه مندان خاص امام صادق(علیه السلام) بود نقل مى کند هنگامى که پدرم از دنیا رفت، یکى از دوستانش، درِ خانه ما آمد و به من تسلیت گفت سپس افزود آیاپدرت چیزى براى شما باقى گذاشته است گفتم نه او کیسه اى که هزار درهم در آن بود به من داد گفت از این مال نگهدارى کن و از درآمد آن بهره بردارى نما، من این خبر را در حالى که بسیار خوشحال بودم به مادرم گفتم، سپس با کمک دوستى به وسیله آن هزار درهم متاع هایى خریدم و در مغازه اى مشغول کسب شدم و خداوند اموال زیادى به من روزى کرد، زمان حج فرا رسید من به مادرم گفتم به قلب من افتاده است که به زیارت خانه خدا بروم، مادرم گفت: هزار درهم آن مرد را به او برگردان، من نزد او آمدم، امانتش را به او بازگرداندم. او گفت شاید این مقدار کم بوده بیشتر به تو بدهم، گفتم نه (من از آن استفاده فراوان بردم) ولى مى خواهم حج بروم. دوست داشتم امانتت را به تو بازگردانم.

هنگامى که مناسک حج را بجا آوردم به مدینه آمدم، خدمت امام صادق(علیه السلام)رسیدم جمعیت زیادى نزد حضرت بودند، هنگامى که مجلس خلوت شد امام به من اشاره اى فرمود، نزدش رفتم فرمود آیا نیازى دارى؟ عرض کردم من عبدالرحمن بن سیّابه هستم. فرمود پدرت چه کرد؟ عرض کردم مرحوم شد، حضرت ناراحت شد و طلب آمرزش براى او کرد، سپس فرمود: آیا چیزى براى شما گذاشته است؟ گفتم نه فرمود پس چگونه حج کردى؟ من ماجراى دوست پدرم را بازگو کردم، هنوز سخنانم تمام نشده بود فرمود هزار درهم را چه کردى؟ عرض کردم به صاحبش برگرداندم فرمود: «احسنت» آیا مایل هستى پندى به تو دهم؟ عرض کردم فدایت شوم آرى، فرمود: «عَلَیْکَ بِصِدْقِ الْحَدِیثِ وَاَداءِ الاَْمانَةِ تَشْرُکُ النّاسَ فِى اَمْوالِهِمْ هَکَذا ـ وَ جَمَعَ بَیْنَ اَصابِعِهِ ـ ; بر تو باد به راست گویى و اداء امانت تا شریک مال مردم شوى این چنین ـ هنگامى که این سخن را مى گفت انگشتان خود رابه هم جمع کرده بود و به من نشان مى داد، یعنى مانند این انگشتان -».

عبدالرحمن مى گوید من این سخن (نورانى) را به خاطر سپردم، و کار من به قدرى بالا گرفت که در یک سال زکات اموال من سیصد هزار درهم شد.(1)

ما هم در دوران زندگى خود نظیر این گونه اشخاص را دیده ایم، تاجر با فضیلتى در نجف اشرف بود که معاصرین ما همه او مى شناسند، به خاطر شهرتش به امانت دارى، هر کس هر چه داشت به دست او مى سپرد، و فکرش از هر نظر راحت بود، تا آنجا که چون او تابعیت عراق را داشت و بسیارى از علماء و فضلا و طلاب نداشتند، خانه هایى را که مى خریدند همه به نام او مى کردند، و شاید هنگام وفاتش بیش از پانصد خانه از افراد مختلف به نام او بود، که هیچ کدام با مشکلى روبرو نشدند (رحمة اللّه علیه).

از سوى دیگر هنگامى که امانت در یک جامعه یا در یک خانواده حکم فرما شود، مایه آرامش فکر و روح آنها است، زیرا در صورت احتمال خیانت همه از هم وحشت دارند و دائماً از این نگرانند که خیانتى نسبت به آنها صورت نگیرد، و مال یا جان یا ناموس یا مقامشان به خطر نیفتد، و به یقین ادامه چنین زندگى که افراد از یکدیگر بترسند ناگوار و دردناک است واى بسا سبب بیمارى هاى جسمى و روحى فراوانى شود.

از سوى سوم امانت بسیارى از هزینه هاى زندگى را کم مى کند، و سبب صرفه جویى در وقت و عمر و مال است، زیرا هنگامى که راه خیانت در محیط باز شود مدیران و مسؤلان مختلف ناچارند بازرس ها و حساب رس هایى با هزینه هاى سنگین براى پیش گیرى از خیانت هاى احتمالى در بخش هاى مختلف بگمارند، و گاه لازم مى شود نسبت به بازرس ها هم بازرس هاى دیگر که اعمال آنها را کنترل کنند در نظر بگیرند. هر چند این امور نیز به طور کامل نمى تواند جلو مشکلات ناشى از خیانت را بگیرد، ولى به هر حال جلو از بین رفتن نیرو و سرمایه زیادى را مى گیرد، هم اکنون در جامعه خود شاهد و ناظر مسایل دردناکى در زمینه اسناد مالى و از میان رفتن اعتماد و امنیت اقتصادى و به زندان افتادن افراد زیادى در این رابطه هستیم که اگر به جاى اینها کمى صداقت و امانت بود، هیچگاه گرفتار این ضایعات عظیم نمى شدیم.

از سوى چهارم امانت سبب جلب محبت و پیوند دوستى در میان افراد است، در حالى که خیانت عامل بسیارى از جنایات و حوادث ناگوار اجتماعى است اگر پرونده هاى جرائم و جنایات را ورق زنیم مى بینیم بسیارى از آنها زائیده خیانت ها است، اگر درباره طلاق ها و جدایى ها، بحث و بررسى کنیم، سرچشمه بسیارى از آنها را خیانت یکى از دو همسر نسبت به یکدیگر مى بینیم.

در بعضى از روایات گذشته، اشاره لطیفى به این معنى شده بود آنجا که پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرمود: «لاتَزالُ اُمَّتِى بِخَیْر ما تَحابُّوا وَ تَهادُوا وَ أدَّوُا الاَْمانَةَ وَ اِجْتَنِبُوا الْحَرامَ... فَاِذا لَمْ یَفْعَلُوا ذلِکَ اُبْتِلُوا بِالْقَحْطِ وَ السِّنِین; پیوسته امت من در مسیر خیر (و برکت) هستند مادام که نسبت به یکدیگر محبت دارند و کمک مى کنند و امانت را رعایت مى نمایند، و از حرام پرهیز مى کنند...هنگامى که این کارها را ترک کنند گرفتار قحطى و خشکسالى مى شوند».(2)

از سوى پنجم امانت به مفهوم گسترده که شامل مسایل علمى نیز مى شود، سبب پیشرفت علوم و دانش ها است، دانشمندان امین و با صداقت سعى مى کنند در مطالعات و آزمایش هاى خود دقت به خرج دهند و آنچه را باز یافته اند بى کم و کاست در اختیار دیگران بگذارند، و همین سبب پیشرفت علم و دانش است در حالى که اگر اصل امانت از مطالعات علمى برداشته شود، ممکن است سبب گمراهى افراد ناآگاه گردد.

در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: «کُلُّ ذِى صَناعَة مُضْطَرٌّ اِلَى ثَلاثِ خَلال یَجْتَلِبُ بِهَا الْمَکْتَسِبَ وَ هُوَ اَنْ یَکُونَ حاذِقاً بِعَمَلِهِ، مُؤَدِّیاً لِلاَْمانَةِ فِیهِ، مُسْتَمِیلا لِمَنْ اِسْتَعْمَلَهُ; هر صاحب صناعتى لازم است سه صفت داشته باشد که به وسیله آنها کسب و کار خود را رونق دهد، نخست این که در کارش ماهر باشد، و امانت را در آن ادا کند، و نسبت به کسانى که آنها را به کار مى گیرند عطوف و مهربان باشد».(3)

این نکته نیز حائز اهمیت است که امانت انسان را به صداقت و راستى دعوت مى کند همان گونه که صداقت و راستى انسان را به سوى امانت فرا مى خواند زیرا صداقت نوعى امانت در گفتار است، و امانت نوعى صداقت در عمل، به این ترتیب هر دو به یک ریشه در دو چهره مختلف باز مى گردند.

لذا در احادیث اسلامى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) آمده است که فرمود: «اَلاَْمانَةُ تُؤدِّى اِلَى الصِّدْقِ; امانت انسان را به صدق و راستگویى دعوت مى کند».(4)

و در حدیث دیگرى از همان امام همام مى خوانیم: «اِذا قَوِیَتِ الاَْمانَةُ کَثُرَ الصِّدْقُ; هنگامى که امانت تقویت شود، صداقت فزونى مى یابد».(5)

* * *


1. فروع کافى، جلد 5، صفحه 134. (با کمى تلخیص).

2. بحارالانوار، جلد 72، صفحه 115.

3. همان، جلد 75، صفحه 236.

4. شرح فارسى غرر، جلد 2، صفحه 7.

5. همان، جلد 3، صفحه 134.

شاخه هاى امانتانگیزه هاى امانت و خیانت
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma