4ـ آیا وحى همان نبوغ فکرى است؟

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
رهبران بزرگ و مسوولیت های بزرگتر
ایرادات نظریه فلاسفه جدید توضیحات

در بین گفت و گوهایى که از فلاسفه جدید و قدیم در پیرامون مسئله پیچیده وحى نقل کردیم، این مطلب خود نمایى مى کرد که بسیارى از آنها وحى را به گونه اى تفسیر کرده اند که بازگشت به یک نوغ نبوغ فکرى مى کند.

گر چه بیشتر آنها این موضوع را با صراحت بیان نکرده و در یک لباس خاص فلسفى پیچیده اند، ولى در حقیقت همان راهى را تعقیب کرده اند که امروز در گفتگوهاى بعضى با صراحت ادا مى شود و آن اینکه: «پیامبران بزرگ، نوابغى بودن که براى اصلاح جهان بشریت قیام کردند، طرح هایى ریختند و احکام و دستورهایى تشریح نمودند!»

البته منظور آنها از نبوغ، چیزى جز هوش و فکر فوق العاده خارج از حدود معمولى نیست و از این رو باید گفت: پیامبران در نظر آنها در ردیف دانشمندان و فلاسفه بزرگ جهان بوده اند، با این تفاوت که آنها براى اصلاح اجتماع انسانى، روش خاصى را انتخاب کردند که دیگر دانشمندان انتخاب ننمودند، زیرا این روش را مؤثرتر تشخسص داده بودند!

این طرز تفکر ـ آن هم با این صراحت ـ بیشتر به طرز تفکر فلاسفه مادى شبیه است که اصرار دارند همه چیز را طبق اصول مادى گرى تفسر کنند، اگر چه کمترین تناسبى هم با آن نداشته باشد. آنهایى که از دریچه ماتریالیس به همه چیز نگاه مى کنند چاره اى جز این ندارند که چنین فکر کنند.

ولى بدیهى است که طرف صحبت ما از بحث وحى، آنها نیستند، زیرا ما در این بحث توحید و خداشناسى گذاشته ایم و با دلیئل محکم و متکى به آخرین نظرات علمى، با آن مبدأ بزرگ جهان هستى آشنا شده ایم. ما در این بحث و آنچه مربوط به پیامبران خداست با مادى ها رو ره رو نیستیم، بلکه با دانشمندان و متفکرانى که همه در قبول اصل توحید با ما شریک هستند گفت و گو مى کنیم.

ما دیگر مجبور نیستیم تا از دریچه چشم تنگ ماتریالیسم به همه چیز نگاه کنیم و الزامى نداریم که این اصول خشک و جامه را مقیاس سنجش، براى تمام پیده ها قرار دهیم.

نکته قابل توجه اینحاست که اگر مادى ها براى وحى، چنین تفسیرى انتخاب کنند، جاى تعجب نیست، آنها مجبورند همه چیز را با مقیاس عقیده خود بسنجند و پیامبران را گروهى نوابغ و وحى را یک نوغ نبوغ فکرى بدانند، ولى تعجب آور این است که ممکن است فلاسفه الهى و خداپرستان جهان، تحت تأثیر چنین منطقى قرار گیرند و وحى را به گونه اى تفسیر نمایند که روح آن مطابق طرز فکر ماده ها باشد، همانطور که نمونه آن را در میان نظرات فلاسفه قدیم و جدید دیدیم. اما از بحث هاى سابق روشن شد که نه تنها وحى، نوع درک خاص و رابطه مخصوصى با مبدأ جهان آفرینش است که با ادراکات معمولى ما تفاوت بسیار دارد بلکه وجود یک چنین ادراک و رابطه اى در یم بشر عالى، جاى تعجب نیست، زیرا در میان جاندارانى که به مراتب پایین تر از جهان انسانیت هستند، ادارکاتى دیده مى شود که براى ما به هیچ وجه قابل فرم نیست.

در هر حال کسانى که وحى را یک نوع نبوغ فکرى و انبیا را گروهى نوابغ معرفى مى کنند دو دسته اند:

الف) مادى ها

ب) کسانى که تحت تأثیر منطق مادى ها واقع شده اند و میل دارند همه چیز را حتى مسائل مربوط به متافیزیک و ماوراء الطبیعه ـ با اصول موجود در علوم طبیعى و روانشناس امروز توجیه کنند.

در هر صورت، این گفتار نیز از چند جهت قابل ایراد است:

1ـ هیچ گونه ذلیلى براى اثبات صحّت این تفسیر (وحى عبارت است از: نبوغ فکرى) وجود ندارد.

2ـ هیچ دلیلى براى اثبات محال بودن وحى ـ به آن صورتى که در بالا و در سخنان کذشته توضیح داده شدـ موجود نیست.

 3ـ کسانى که وحى را چنین تفسیر کرده اند، در برابر اعجاز پیامبران ـ که وجود چنین رابطه مرموزى را با آفریدگار جهان و عالم ماوراء طبیعت اثبات مى کنند ـ هیچ گونه جوابى ندارند، زیرا اعجاز و سایر دلائلى که براى شناسایى صدق گفتار پیامبران گفته شد، همگى حاکى از این است که میان پیامبران و آفریدگار جهان، یک نوغ رابطه مرموز ـ که غیر از تفکرات معمولى، علم، دانش و نبوغ انسان است ـ وجود داشته است.

 

 

ایرادات نظریه فلاسفه جدید توضیحات
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma