در مورد استدلال دوم باید گفت: این سخن به کلى از موضوع خارج است، زیرا بحث در این نیست که ما خود را در بست در اختیار کسى بگذاریم که همه چیزش مثل ماست، بلکه بحث در این است که ما خود را در اختیار کسى بگذاریم که مقام علم و دانش او با ما اصلا قابل قیاس نیست، او مستقیماً به آفریدگار جهان اتصال دارد و از دریاى بیکران علم و دانش او بهره مى گیرد. به علاوه جز پاکى، تقوا و فضیلت راه و رسم دیگرى ندارد. سخن ما تنها درباره چنین کسى است. راه شناختن او کدام است؟ این خود بحث جداگانه اى دارد که به طور مشروح در این کتاب خواهد آمد.
دیگر اینکه: پیروى از انبیا، یک پیروى بدون قید و شرط و بى چون و چرا نیست. پیامبران با احکام عقلى ما هماهنگ و همصدا هستند و آنچه را که عقل ما به روشنى دریافته، مورد تأیید آنهاست و چنانچه مدعى نبوت، قدمى بر خلاف این گونه احکام مسلّم عقلى بردارد، خود نشانه عدم صدق گفتار او در دعوى نبوت است.
(کلما حکم به العقل حکم به الشرع.) تسلیم شدن در برابر کسى که در وى آن همه مزایاى علمى و اخلاقى است و با آنچه علم و عقل به روشنى دریافته همصدا است، نه تنها گناه نیست بلکه دقیقاً منطبق بر عقل و منطق است. اما اینکه برهماییان مى گویند: اگر پیامبران کارهاى خارق العاده اى انجام مى دهند کسان دیگرى نیز هستند که این گونه کارها را انجام دهند و ادعایى هم ندارند، این قسمت مربوط به تفاوت میان معجزه و سایر کارهاى خارق العاده اى است که از بعضى سر مى زند و در بخش چهارم به طور مشروح از آن بحث خواهد شد.