گر چه اشتباه در این قسمت از دو قسمت گذشته کم اهمیت تر است، ولى از آنجا که تفکیک مصونیت از اشتباه در موارد خاص (تبلیغ رسالت و تعلیم و تربیت مردم) از موارد دیگر (امور عادى) در نظر توده مردم بعید و مشکل است، و همین امر سبب مى شود که آنها نسبت به تمام گفتار و کردار پیامبر بد بین شودند.
به عبارت دیگر: اگر چه عقلا مانعى ندارد که کسى در قسمتى از کارهاـ به خواست و اراده خداوند ـ از هر گونه لغزش و اشتباهى مصون باشد و در قسمت دیگر، این مصونیت را نداشته باشد، اما ایم تفکیک از نظر طرز فکر توده مردم ـ همان مردمى که باید تحت تعلیمات پیامبران قرار گیرند و تربیت شودن ـ کار مشکلى است.
مردم چنین فکر مى کنند که: اگر این شخص در کارهاى عادى و روزانه خود دچار اشتباه شود، چطور مى توان باور کرد که در تشخیص مطالب پیچیده مربوط به مبدأ و معاد، اسرار جهان هستى، مقررات اجتماعى و اصول اخلاقى ـ که ضامن سعادت بشر است ـ دچار اشتباه نشود؟
بنابراین سرزدن اشتباه از پیامبر در این گونه موضوعات ساده، دلیل روشنى بر امکان اشتباه او در آن موضوعات پیچیده و حساس تلقى مى شود و با این وضع، اطمینان کاملى به درستى گفته هاى و تعلیمات او پیدا نخواهد شد.