که با آن صورت هاى جزئى ذهن را درک مى کنیم، مثلا: اگر چیزى را که در برابر ماست از مقابل ما بردارند، باز هم مى توانیم همان شئى خاص را در ذهن خود مجسم سازیم. همچنین مى توانیم صورت دوست، خانه، کتاب، فرزند و یا فلان شخص را که سال هاست از دنیا رفته، همه را در ذهن خود مجسم سازیم، این عکس ها در کجاست و با چه وسیله اى توانسته ایم آن را به وجود آوریم؟ صاحب عکس که در برابر چشم نا نیست تا از راه چشم و به وسیله حس مشترک آن را درک کرده باشیم، پس این اشکال با چه وسیله اى در برابر فکر ما مجسم مى شوند؟!
باید گفت: تنها با قوه خیال است که مى توانیم صورت هایى را که گذشته بو وسیله چشم و حس مشترک دریافته ایم، دوباره ایجاد کنیم و هر وقت مایل باشیم نظیر آن را تکرار نماییم.
روشن است که این صور خیالى به تمامى، مادى نیستند، زیرا فساد و تباهى در آنها راه ندارد.
با گذشت زمان صورت رفیقمان را که در ذهن خود مجسم مى کنیم پیر نمى شود، ریش در نمى آورد و بیمار نمى گردد، اما در عین حال مجرد خالص هم نیست، زیرا این صورت، مقدار و اندازه اى (مثلا: دو متر در 60 سانتى متر) دارد. وضع مخصوصى دارد و بسیارى از کیفیات (مانند: رنگ و شکل) در آن دیده مى شود.
نا گفته پیداست که ما به وسیله همین قوه خیال است که مى توانیم در ذهن خود صورت هایى از مجموع چند صورت، به گوه اى بسازیم که اصلا وجود خارجى نداشته باشند، مثلا: یک آدم دو سر هست چشم در ذهن خود مجسم کنیم در حالى که گردنش 360 درجه مى چرخد!...
شاید همین مسائل است که قوه خیال را بد نام کرده و هر وقت اسمى از قوه خیال برده مى شود، در نظر مردم، صورت هاى غیر واقعى مجسم یم شود و چنین مى پندارند که قوها خیال همان نیرویى است که منشاء تصوّرات باطل و بى اساس مى باشد.