توضیحات

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
رهبران بزرگ و مسوولیت های بزرگتر
پیامبر تن چگونگى شناخت پیامبران

دوسو مى نویسد: «بر فرض هم نتوانیم به وسیله طبیعت خود اصل و ماهیت وجدان را بفهمیم، اما یک چیز در درون ما شهادت مى دهد که آن حتماً در ما وجود دارد!» (امیل، ص 207)

2ـ یک دانشمند روانشناس مى گوید: «باید عدم ارضاى وجدان اخلاقى و شکنجه هاى ناشى از آن را در نظر گرفت پشیمانى، خشم، هیجان در تبرئه خود و کینه، همه از شکنجه هاى وجدان اخلاقى هستند. این شکنجه وجدان ممکن است بیمارى هاى روحى را به وجود آورد.» (بیمارى هاى روحى و عصبى، ص 70)

3ـ این بمب در سال 1945 بعد از نخستین آزمایش بمب اتمى در صحرایى بى آب و علف نیومکزیکو در شهر هیروشیما فرود آمد. چند دقیقه بعد از سقوط بمب منظره شهر به کلى عوض شد و به صورت ویرانه اى در آمد. که از زیر آوارهاى وحشتناک آن ناله هاى جانخراش به گوش مى رسید. قطعات متلاشى شده مردان و زنان و حتى کودکان بى گناه در هر طرف به چشم مى خورد، عده اى که به اصطلاح جان سالمى از این واقعه به در برده بودند بدن ها و صورت هایشان زخم هاى هولناکى برداشت و جمعى هم حالتى شبیه به جنون پیدا کردند. طبق آمار شهردارى، مجموع کشته شدگان اعم از نظامى و غیر نظامى به 000/270 رسید!

4ـ پس از پایان جنگ که تلفات و ضایعات وارده بر شهر هیروشیمافاش شد، ضربه روحى شدیدى بر سرگردکلود وارد گردید. او همیشه خود را مسئول کشتار مردم این شهر مى دانست. معالجات پزشکان به بهبود حال او تأثیرى نکرد و ناچار در بیمارستان امراض روحى بسترى گردید!

خلبان آمریکایى پس از بمباران شهرهاى هیروشیما و ناکازاکى، موفق به اخذ بزرگترین نشان نظامى آمریکا شد! ولى او که روزى به خاطر مهارت در خلبانى و داشتن اعصابى فولادین انتخاب و پرتاب اولین بمب هاى اتمى به وى سپرده شده بود، اینک کاملا دیوانه شده است (روزنامه اطلاعات، شماره 10377 ـ 10382) وى مدّت ها این جمله را تکرار مى کرد: «من قاتل 150 هزار نفر هستم و هرگز خود را براى این گناه بزرگ نیم بخشم!» در بمباران اتمى شهرهاى ژاپن حداقل صد و پنجاه هزار نفر کشته شده اند و کلود خود را مسئول این کشتار دسته جمعى مى داند. (روزنامه اطلاعات، شماره 10393)

5ـ آرى فشار و شکنجه وجدان با وجود نیروى جوانى، اعصاب پولادین و بزرگ ترین نشان نظامى و تشویق دولت آمریکا، تأثیر خود را گذارد و چنان طوفان سهمگین و خطرناکى در وجود او بر پا کرد که تمام متخصصین بیمارى هاى روانى از درمان او مأیوس شده و اظهار عجز کردند!

 

6ـ ژان ژاک روسو مى گوید: اگر او (وجدان) با همه قلب ها سخن مى گوید، پس چرا کمتر دلى صداى او را مى شنود و سخن او را گوش مى کند؟! علت این است که او به زبان طبیعت حرف مى زند، ولى هر چه در اطراف ما است، ما را وا مى دارد که طبیعت را فراموش کنیم! وجدان محجوب است و انزوا و آرامش را دوست مى دارد. از مجامع و محافل و از قیل و قال، وحشت دارد. آوازهاى بلند صداى او را خفه مى کند و مانع آن مى شود که به گوش ما برسد، گاهى تعصب شدید مردم تغییر صورت مى دهد، و به اسم وجدان، مرتکب جنایات مى شود از بس که وجدان را طرد مى کنیم سرانجام دلسرد مى شود. دیگر با ما سخن نمى گوید. به ما پاسخ نمى دهد و به واسطه این همه توهینى که به او شده و مى شود، احضار او به همان اندازه اشکال دارد که طرد او داشت!»

7ـ ژان ژاک روسو در این باره چنین مى گوید: (امیل، ص 207)

«اعمال وجدان نوعى از قضاوت هاى عقل محسوب نمى شود، بلکه نتیجه یک نوع حس فطرى و درونى مى باشد، اما وقتى که عقل ما قادر به تشخیص تقوى مى شود، این حس فطرى ما را وادار مى سازد تا آن را دوست بداریم.» (امیلترجمه غلام حسین زیرک زاده; ص 206ـ 207)

8ـ در حقیقت عمل وجدان، مختصر است به یک نوع تذکر در مورد یک رشته اعمالى که خود شخص بر حسب آداب و رسوم محیط اجتماعى خوب یا بد مى داند. بنابراین چون وجدان قادر نیست بین خوب و بد اعمال قضاوت کند، ممکن است در حقیقت خود این اعمال عکس آن باشد که شخص در ذهن خود تصور مى کند. براى همین است که نصایح وجدان بر حسب زمان، محیط، عادت و رسوم تغییر مى کند. تاریخ شاهد اعمال وحشیانه ایست که اشخاص مختلف در زیر سرپوش زیباى وجدان مرتکب مى شوند. همه مى دانند که اعراب قبل از اسلام دختران خود را زنده به گور مى کردند، ولى در آن زمان وجدان این گونه اشخاص از این جنایت ننگین ممانعت نمى کرد. در آن زمان کمتر کسى بود که پدرى را که تازه دختر معصومش را زنده زیر خاک کرده ملامت کند، زیرا پدرى با انجام چنین عمل ننگینى حس مى کرد که وظیفه وجدانى خود را به نحو اکمل انجام داده است و بنابراین وجدان شاد و آرامى داشت!!

9ـ مزون امپراطور رم ـ که یادگار حزن آورى را به یادگار گذاشته ـ چاقوى آلوده به خون را پس از کشتن مادرش به وجدان خود نشان داد تا براى آرامش درونى خود دلیل قانع کننده اى داشته باشد!

زمانى که همین امپراطور خون آشام امر کرد شهر رم ـ پایتخت امپراطورى ـ را آتش بزنند، روى تپه اى رفت تا با شادى و خرمى، شعله هایى را که به آسمان زبانه مى کشید و خانه هایى که روى همدیگر فرو مى ریخت، با دقت تماشا کند!

تسکین دهنده وجدان مزون، زبانه هاى آتش، صداى خراب شدن خانه ها و ویرانى شهر بود!

امروزه از این گونه افرادى که سعى دارند جنایات و وحشى گرى هاى خود را منطبق با وجدان گردانند در گوشه و کنار دنیا دیده مى شودند!

10ـ این عذر، انسان را به یاد داستانى مى اندازد که مى گوید که از کسى پرسیدند: چرا مؤذن ها در موقع اذان، دست ها را روى گوششان مى گذارند؟ گفت: براى اینکه اگر روى دهانشان بگذارند صدایشان شنیده نمى شود!

11ـ نقل مى کنند که: این جمله از ابتکارات شمر بن ذى الجوشن لعنت الله علیه (قاتل امام حسین ((علیه السلام)) است که بعد از ارتکاب آن جنایت فجیع، براى توجیه عمل خود آن را جعل نمود و امروزه هم تکیه کلام گروهى شده است!

12ـ فرض کنید یک مرد ثروتمند خود خواه از منزل مجلل خود خارج مى شود، در ضمن گردش، به یک کلبه محقر یک رعیت فقیر مى رسد. چشم او به زن زیباى رعیت مى افتد که با زحمت و مشقت مشغول انجام کارهاى منزل است. البته وجدانش بیدار و مواظب است که خلافى از او سر نزند اما شهوت جنسى او هم آرام نمى نشیند و با وجدان به مشاجره مى پردازد. پس از مدت کمى زد و خورد، وجدان ـ که قدرت کافى ندارد ـ تسلیم مى شود و حق خود را به شهوت واگذار مى کند! در این موقع آن شخص با خود فکر مى کند که زن به این زیبایى شایسته زندگى بهترى است و انصاف نیست که چنین زندگى مشقت بارى داشته باشد، پس باید او را نجات داد و به قصر اختصاصى خود برد! اما هیچ به خاطر شما نمى آید که با این عمل یک اتحاد مقدسى در هم مى ریزد و یک درد به سایر دردهاى موجود آن خانواده افزوده مى شود! ولى او این کار خود را صد در صد موافق با وجدان مى داند.

و یا شخص دیگرى را فرض کنید که هرگز در مدت عمر خود کار نکرده، زحمت نکشیده و در نتیجه فقیر شده، آنگاه با مشاهده زندگى کسى که تمام عمر خود را صرف تلاش و فعالیت نموده و ترقى پیدا کرده، با خود مى گوید: آیا این عدالت و انصاف است که شخصى این قدر ثروت داشته باشد و من در نهایت فقر و بینوایى باشم؟ وجدان فریب خورده چنین شخصى به او اجازه مى دهد که مال آن شخص را از طریق نامشروع تصاحب کند. (مرتکب دزدى شود!)

 

پیامبر تن چگونگى شناخت پیامبران
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma