یک ایراد ساده

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
رهبران بزرگ و مسوولیت های بزرگتر
1ـ لزوم بعثت انبیا از نظر تعلیم آیا اخلاق نتیجه علم است؟

در اینجا ممکن است بعضى ایراد بگیرند که چه مانعى داشت که از اول همه چیز به طور کامل آفریده مى شد تا بساط قانون تکامل ـ که نشانه نقصان نسبى موجودات جهان است ـ به کلى برچیده شود؟ خلاصه اینکه: چرا ما از اول ناقص آفریده شدیم که حالا محتاج به تکمیل باشیم؟!

اینان که چنین ایراد مى گیرند اصولا از این نکته غافل اند که یک سلسله از کمالات و افتخارات، جنبه اکتسابى دارد و ما باید با اعمال خود آن را به دست آوریم. یعنى اگر از روى اراده و اختیار خود آنها را انجام ندهیم به آن کمال نمى رسیم.

هرگز کمالات ذاتى و فطرى ـ که بدون دخالت اراده و اختیار ما به وجود آمده ـ نمى تواند جاى کمالات اکتسابى را بگیرد.

به مثالى توجه فرمایید: یکى از صفات عالى و ممتاز انسان، روح همدردى و کمک به افراد ناتوان و دردمند اجتماع است. اگر ما از روى اختیار و با آزادى کامل به آنها کمک کنیم، در واقع دو کار انجام داده ایم:

الف) آنها را از پریشانى نجات داده ایم.

ب) روح نوع دوستى را در وجود خود پرورش داده و با تکرار این عمل، یک امتیاز بزرگ اخلاقى که افتخار و فضیلت بزرگى براى ما محسوب مى شود براى خود به دست آورده ایم.

اما اگر هر قدرت دیگرى ما را مجبور کند که به این افراد کمک کنیم، درست است که آنها در هر صورت اداره مى شوند، ولى ما از رسیدن به آن امتیاز بزرگ اخلاقى محروم خواهیم شد. یعنى این کمک کردن اجبارى، فضیلتى براى ما نخواهد بود. این یک نمونه کوچکى از کمالات اکتسابى است که جز از راه افعال ارادى ما به دست نمى آید.

اکنون که از هدف آفرینش به طور مختصر آگاه شدیم، این سئوال پیش مى آید که آیا راه رسیدن به این هدف (تکامل و پرورش وجود ما در تمام جنبه هاى علمى و عملى) آن قدر روشن و واضح است که احتیاجى به هیچ گونه علم و دانشى نباشد؟ یا اینکه براى رسیدن به این هدف، محتاج به علوم زیادى هستیم که در پرتو آن در بیراهه ها و سنگلاخ ها سرگردان نشویم، از خرافات و انحرافات مصون بمانیم، آنچه ما را در این راه طولانى و پر پیچ و خم تقویت و یا تضعیف مى کند به خوبى بشناسیم و خلاصه اینکه: به تمام معنى از عوامل سعادت و نیکبختى با خبر باشیم؟

آیا با این علم و دانش محدود بشرى که پس از آن همه تلاش و کوشش دانشمندان، اسرار این جهان و بلکه وجود خود ما، همچنان به صورت معمایى باقى مانده و در کنار هر فصلى از علوم، هزاران نقطه ابهام و علامت استفهام به چشم مى خورد کسى را مى توان پیدا کرد که با توسل به همین معلومات از تمام اسرار و رموز و عوامل سعادت بشر با خبر باشد و راه صحیح وصول آن را با تمام مشخصات به او نشان دهد؟ ما چگونه مى توانیم در پیمودن این راه، تنها به علم و دانش بشر، تکیه کنیم، در حالى که هنوز بعد از آن همه پیشرفت هاى شگرف علمى، بسیارى از مسائل ابتدایى بر ما مجهول است؟.

ما همه چیز را با عقل خود تشخیص مى دهیم، ولى آیا مى توانید دانشمندى را در جهان پیدا کنید که به راستى بداند حقیقت این عقل چیست؟! ما قبل از هر چیز یک موجود زنده و جاندار هستیم، ولى آیا بزرگ ترین زیست شناسان دنیا مى توانند بگویند که حقیقت زندگى4
و جان چیست؟!

تحت چه عواملى پیدا شده و چه قوانینى بر آن حکومت مى کند؟ این از نظر شناسایى روح و جسم خود.

اما از نظر اجتماعى: دنیاى امروز از نظر اجتماعى و بلکه سیاسى و اقتصادى به چند قطب کاملا متضاد تقسیم شده، این چند دسته براى خود دانشمندان و متفکرانى دارند و براى اثبات درستى عقیده و مرام خود و نادرستى عقیده و مرام طرف مقابل، هزاران کتاب، رساله و مقاله نوشته و میلیون ها سخنرانى کرده اند. هر کدام روش خود را تنها راه ترقى و سعادت مى داند و راه دیگرى را مایه بدبختى، و عقب افتادگى و هرج و مرج! و هر چند یک بار، این کشمکش به صورت جنگ گرم و سرد ظهور پیدا مى کند. در حقیقت دنیاى امروز در تشخیص الفباى زندگى اجتماعى، سیاسى و اقتصادى خود تا این اندازه سرگردان و حیران است و مرجعى براى حل اختلاف عقیده ندارند. و با این حال باز مى توان گفت: بشر تنها با پاى عقل و دانش خود مى تواند این راه را طى کند و به سر منزل سعادت برسد؟

چرا چنین است؟ زیرا معلومات ما در برابر انبوه مجهولات به قدرى ناچیز است که اصلا به حساب نمى آید.

از طرفى ما مسلماً در معلومات خود دچار اشتباهاتى مى شویم. واضح ترین دلیل این است که: همواره متفکران بزرگ بشر ـ به غیر از مسائل کاملا روشن و بدیهى ـ5 در مسائل زیادى با هم اختلاف نظر دارند و کمتر مسئله اى را مى توان پیدا کرد که از طرف دانشمندان و متفکران بزرگ، نظرهاى متناقضى درباره آنها اظهار نشده باشد. بدیهى است که همه این نظرات ضد و نقیض نمى تواند درست باشد و حتماً گروهى از این دانشمندان بزرگ در اشتباه اند.

بنابراین معلوماتى که ممکن است این قدر آمیخته به اشتباهات باشد تا چه اندازه قابل اطمینان خواهد بود؟ و در راه رسیدن به آن هدف عالى چه اندازه کمک خواهد کرد؟

آیا ما نیازمند به کسى نیستیم که اشتباهات ما را در تشخیص راه درست سعادت اصلاح کند؟ و خود دچار اشتباه و خطا نشود؟

البته نمى توان انکار کرد که در میان معلومات ما واقعیات صحیح و درستى وجود دارد، این دسته از معلومات، گر چه نسبت به مجهولات ما بسیار کم و ناچیز است، ولى در حدّ خود کم نیست، اما عیب کار اینجاست که بر اثر اشتباهاتى که در غیر مسائل بدیهى، دامنگیر ما و بلکه بزرگ ترین متفکران و دانشمندان مى شود، نمى توانیم با اطمینان کامل روى اینها تکیه کنیم و از وسوسه و تزلزل خاطر در امان باشیم.

 

آیا ضرورت ندارد کسى که داراى تشخیص صحیح و خالى از هر گونه اشتباه است، ما را نیز در این قسمت تأیید کند و بر معلومات صحیح ما صحّه بگذارد تا با اطمینان خاطر در راه آن هدف مقدس از آن استفاده کنیم؟

اینجاست که باید صریحاً بگوییم: براى رسیدن به هدف آفرینش (پرورش و تکامل وجود ما در جهات مختلف) قبل از هر چیز یک سلسله تعلیمات جامع و صحیح که خالى از هر گونه اشتباه و متکى به واقعیات زندگى است ضرورت دارد و این جز از طریق وحى و تعلیم پیامبران الهى ـ که مستقیماً با مبدأ جهان آفرینش ارتباط دارند ـ ممکن نیست. آرى تنها در سایه تعلیمات پیامبران خداست که مى توانیم از یک طرف نقایص معلومات خود را بر طرف سازیم و از طرف دیگر، اشتباهات خود را اصلاح نماییم، و به معلومات صحیح خود با تأیید آنها اطمینان خاطر پیدا کنیم.

 

1ـ لزوم بعثت انبیا از نظر تعلیم آیا اخلاق نتیجه علم است؟
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma