مسئله تقسیم کار و سازمان ها و تشکیلات اجتماعى با اینکه از عناصر اولیه هر اجتماع محسوب مى شوند به تنهایى قادر نیستند که کوچک ترین مشکلى را حل کنند، مگر اینکه از قوانین و مقررات صحیح الهام بگیرند.
این دو اصل در واقع مانند لکوموتیو نیرومند و پر قدرتى هستند که واگن هاى عظیم طبقات اجتماع به آن بسته شده. گر چه این قطار عظیم و پر قدرت، آمادگى فراوانى براى پیشروى دارد، اما تا یک راه آهن خوب، محکم، صاف و بدون دست انداز که مطابق اصول صحیح فنى ـ آن هم به سوى نقطه اى که مورد نظر است ـ در اختیار نداشته باشد، هیچ اثر وجودى نخواهد داشت و باید براى همیشه در جاى خود بماند...
قوانین و مقررات اجتماعى، خط آهن هاى اجتماع هستند که مسیر آن را از میان پیچ و خم ها، کوه ها، دره ها، تونل هاى مشکلات زندگى مشخص نموده و راه را براى حفظ امنیت، تحکیم روابط دارد اجتماع، راهنمایى و هدایت افکار، جلوگیرى از تجاوزها و...هموار مى سازد.
ناگفته پیداست که وجود یک نقص فنى در یکى از پل ها، تونل ها، آبراه ها و یا حتى در یک پیچ اتصال ـ که دو قطعه ریل را به هم وصل مى کند ـ کافى است تاریک قطار عظیم را با همه سرنشینانش به قعر دره نیستى سرنگون سازد. هر گاه سازمان ها و تشکیلات اجتماعى هم ـ که باید در انجام وظایف مهم خود از قوانین و مقررات اجتماعى الهام بگیرند ـ با یک نقص کوچکى رو به رو شوند، ممکن است جامعه کهن و ریشه دارى را به سقوط بکشانند و یا به مدت چندین سال به عقب برگردانند با این تفاوت که راه آهن با همه مشکلات و ریزه کارى هاى فنى که دارد ـ در برابر قوانین و مقرراتى که بر یک اجتماع حکومت مى کند موضوع بسیار ساده و پیش پا افتاده اى است.
قوانین و مقررات مربوط به زندگى انسان ها ـ مانند ساختمان وجود خود آنها ـ به قدرى پیچیده و اسرارآمیز است که دانشمندان را سرگردان و حیران ساخته و آشکارترین دلیل این حیرت و سرگردانى، همان فعل و انفعالات و تغییر و تحولاتى است که همیشه در قوانین تمام کشورهاى جهان صورت مى گیرد و هر روز مشکل تازه اى را در مقابل حقوقدان ها قرار مى دهد.
هرگز نباید انتظار داشته باشیم که آنها بتوانند راه حلى براى انبوه این مشکلات پیدا کنند و قوانینى تنظیم نمایند که صد در صد با منافع نوع انسان تطبیق کند.
مگر آنان انسان را شناخته اند و اسرار وجود او را دریافته اند؟!
آیا تنظیم چنین قانونى با توجه به عدم شناخت کامل اسرار وجود انسان، انتظار بیجایى نیست؟!