3ـ نظر فلاسفه جدید درباره وحى

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
رهبران بزرگ و مسوولیت های بزرگتر
ایرادات تفکر فلاسفه پیشین وحى (تجلى شعور ناآگاه!)

به طور کلى فلاسفه جدید، وحى را به عنوان یکى از مظاهر شعور باطن و یا وجدان نا آگاه معرفى مى کنند.

خوب است براى توضیح این سخن، قسمتى از گفتار دانشمند بزرگ مصرى ـ محمد فرید وجدى نویسنده معروف دائرة المعارف را در باره تاریخچه این نظریه نقل کنیم و سپس به بررسى در پیرامون آن نظر بپردازیم.

او در دائرة المعارف خود ذیل ماده وحى مى نویسد: «غربى ها تا قرن 16 میلادى، مانند سایر ملت ها، قائل به وحى بودند، میرا کتابهاى مذهبى آنها پر از اخبار انبیا بود. علم جدید آمد و قلم روى کلیه مباحث روحى و ماوراء طبیعى کشید و مسئلهوحى هم جزء خرافات قدیمى شمرده شد و آن را معلول سوء استفاده مدعیان نبوت یا مولود بیمارى هاى روحى دانستند!.

قرن 19 میلادى (1864) فرا رسید جهان روح به وسیله دانشمندان و به کمک دلائل حسى، اثبات گردید. مسأله وحى نیز دوباره زنده شد. این مباحث را روى شیوه هاى تجربى و علمى دنبال کردند و به نتایجى رسیدند که گر چه با نظریه علماى اسلامى تفاوت داشت، اما قدم بر جسته اى بود در جهت اثبات موضوع مهمى که روزى از خرافات شمرده مى شد.

در سال 1882 میلادى جمعى به نام جمعیت بحث هاى روحى به ریاست استاد جویک استاد دانشگاه کمبریج ـ که از بزرگترین متفکران انگلستان بود ـ تشکیل شد.

اعضاء این جمعیت عبارتند از: استاد اولیفرداوچ (داروین علوم طبیعى(1))، ویلیام کروکس و شمى دان بزرگ انگلیسى)، استاد فردریک میرس و استاد هورسن، اساتید دانشگاه هاروارد آمریکا، استاد هیزلوپ استاد دانشگاه کلمبیا و دانشمندان بزرگ دیگرى مانند عارمى، باربت، بورمور و شارل ریشیه، استاد دانشکده طب و ریاصى دان بزرگ کامیل فلاماریون و همچنین دانشمندان فلکى فرانسه و...

این جمعیت روى مباحث روحى مطالعه کردند و تا سال تألیف دائرة المعارف (45 سال) پنجاه جلد کتاب بزرگ، از طرف جمعیت مزبور، در پیرامون مطالب فوق نگاشته شد و بسیارى از مشکلات مسائل روحى، از جمله مسئله وحى به کمک آنها حل شد.

این دانشمندان طى تحقیقات خود ثابت کردند که هر انسانى داراى دو شخصیّت است.

الف) شخصیّت ظاهر: که همان دستگاه شعور، تفکر، اندیشه، اراده و حواس ظاهر ماست.

ب) شخصیّت باطن: که دستگاهى عالى تر و مهم تر در ماوراء دستگاه اول است و خزانه علوم و دانش ها مى باشد و ما در حال عادى از آن بى خبریم.

آنها معتقدند امور زیر مربوط به شخصیّت باطن انسان است:

1ـ حرکات غیر ارادى برخى از دستگ؟اه هاى بدن (قلب، معده و...)

2ـ رؤیاهاى صادق

3ـ الهامات ناگهانى دانشمندان، شعرا، فلاسفه و کتشفین که بى اختیار آنها را متوجه حقیقت تازه و کشف جدیدى مى کند.

راه تجربى اثبات شخصیّت باطن، همان خواب هاى مغناطیسى (هیپنوتیسم و مانیتیسم) است. دستگاه شعور ظاهر در حال خواب مغناطیسى از کار مى افتد و شعور پنهان شروع به فعالیت مى کند، با کمال تعجب دیده مى شود که انسان در این حال از علوم بسیارى ـ که در حال عادى بى خبر بودـ مطلع است و مسائلى را که در حال عادى قادر به حل آن نیست حل مى کند.

مثلا دیده شده کسى که در حال عادى، قادر به حل یک مسئله ضرب ساده و معمولى نبوده مسائل ضربى 36 رقمى را حل نموده است!»

 

 


1-در برابر داروین معروف که استاد تاریخ طبیعى بود

 

 

ایرادات تفکر فلاسفه پیشین وحى (تجلى شعور ناآگاه!)
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma