ایرادات تفکر فلاسفه پیشین

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
رهبران بزرگ و مسوولیت های بزرگتر
ج) قوه عقلیه 3ـ نظر فلاسفه جدید درباره وحى

تفسیرى را که فلاسفه پیشین از وحى یک نوغ درک قوى (مانند: سایر ادراکات) است و طرز دریافت آن با طرز دریافت سایر علوم تفاوتى ندارد، (به عقیده فلاسفه پیشین، منبع تمام علوم و ادراکات کلیه ما ،همان ارتباط با عقل فعّال است و در این قسمت تفاوتى میان افراد انسان و نوع معلومات نیست.)

بنابراین تنها تفاوت میان پیامبران و سایر مردم همان قدرت و تکامل قوه عقلیه آنهاست، و گرنه نوغ ادراکات آنها همانند ماست، زیرا همانطور که اشاره شد ما هم به عقیده فلاسفه قدیم باید براى کسب علوم با عقل فعّال ارتباط پیدا کنیم و به قدر استعداد خود از آن منبع پر فیض کسب علم نماییم و اگر این حقایق در نیروى خیال و حس ما منعکس نمى شود و صورت هاى مناسب آنچه را که با عقل دریافته ایم با حس نمى بینیم، به دلیل ضعف و ناتوانى قدرت خیال و حس ماست و شاید افرادى شاهد چنین تجسماتب بوده باشند و آنچه در خیال آنها مى آید در برابر چشم آنها مجسم مى شود!

خلاصه همان جبرئیل (عقل فعّال) که بر پیامبران نازل مى شده بر ما هم نازل مى شود! و تمام ادراکات ما، وحى و الهام اوست، اما یک وحى ضعیف و کم رنگ!

ناگفته پیداست که این تفسیر با آنچه پیروان ادیان، درباره وحى معتقدند، سازش ندارد و آنچه در کتاب هاى آسمانى در زمینه وحى دیده مى شود، با چنین تفسیرى نمى سازد. مطابق این تفسیر، پیامبران نوابغى بودند که بر اثر قدرت فکر و توانایى عقل خود به حقایق تازه اى ـ که دیگران موفق به درک آنها نبودند ـ دست یافتند و چگونگى درک آنها نسبت به این حقایق دقیقاً مانند طرز درک ما نسبت به سایر مسائل زندگى بوده است.

روشن است که این تفسیر، با منطق پیروان ادیان و کتب آسمانى، تطبیق نمى کند و میان این دو فاصله زیادى است، زیرا ادیان و کتب آسمانى، وحى را یک نوغ خاص ارتباط به ماوراء جهان طبیعت، معرفى مى کنند که با نوغ ادراکات معمولى ما و حتى نوابغ جهان، فرق اصولى و اساسى دارد.

2ـ مقدماتى که در این استدلال به کار رفته متأسفانه از جهات مختلفى مخدوش است، به عنوان نمونه:

افلاک نه گانه بطلیموسى ـ که پایه اثبات نفوس فلکى و عقول ده گانه قرار داده شده ـ مدت هاست ویران گردیده و تنها شبح کم فروغى از آن در لابه لاى کتب تاریخ علوم دیده مى شود. هیئت جدید، این افلاک را به رسمیت نمى شناسد و مشاهدات نجومى هم نظریه استقلال کرات آسمانى و معلق بودن آنها را در فضا تأیید مى کند.

البته فلک قمر، جنبه حسى پیدا کرده، زیرا موشک هاى کیهان پیما روى ماه نشسته و در اطراف آن گردش نموده اند و صد البته کوچک ترین برخوردى باجسم بلورین و قشر عظیم، شفاف و کروى شکل ـ که دور تا دور کره ماه را فرا گرفته باشد و آن را در دل خود جاى داده باشد ـ نکرده اند!

ما هر اندازه هم که بدبین و دیر باور باشیم، حداقل باید این مقدار را بپذیریم که هیچ گونه دلیل علمى بر اثبات افلاک بطلیموسى نداریم.

اختر شناسان قدیم معتقد بودند که: طبقات افلاک مانند پوست پیاز روى یکدیگر قرار گرفته اند! اما چه مى توان کرد که علم آن را تأیید نمى کند، براى نگه داشتن اجرام و کراتى به آن سنگینى در وسط آسمان مجبور بودند تا چنان افلاک محکیم را بسازند و براى اینکه چنین طاق ضخیم و محکمى از رسیدن نور کواکب به ما جلوگیرى نکند، ناچار بودند آن را مانند بلور صیقل دهند، اما با استعفاى زمین از مرکزیت جهان و کشف قانون جاذبه عمومى دیگر احتیاجى به این دردسرها نیست. تازه به فرض اینکه ما چنان افلاک و نفوسى را قائل شویم، باز هم اثبات عقول ده گانه مجرده کار بسیار مشکلى است، زیرا تمام دلایلى را که براى اثبات عقول در فلسفه عالى آورده اند، قابل ایراد است. به همین جهت عده اى از محققان فلاسفه پیشین، در وجود این عقول تردید کرده اند.

فیلسوف معروف خواجه نصیر الدین طوسى(1) ادله وجود عقول عشره (ده گانه) را به کلى مردود دانسته و در عبارت کوتاه و فشرده خود مى گوید:

«و ادلة وجوده مدخولة(2) یعنى دلائل وجود عقول، همگى مخدوش است.»

در صفحه 153 کتاب ایضاح المقاصد عن حکمة عین القواعد(3) نیز بیانان مشرحى در ابطال ادله فلاسفه پیشین در اثبات عقول دیده مى شود.

3ـ مقدمه دیگرى که در این استدلال به کار رفته و قابل ایراد است، این است که مى گویند: «تکامل قوه خیالیه به این است که آنچه را که در قوه عاقله منعکس مى شود، به صورت مناسبى در افق خیال مجسم سازد. همچنین کمال قدرت حس مشترک به این است که آنچه در افق خیال منعکس مى شود، در برابر حس مجسم نماید.»

جواب این است که: کمال و سلامت حواس مشترک در این است که آنچه وجود خارجى دارد احساس کند، نه آنچه فقط در افق خیال نقش بسته و اثرى از آن در خارج نیست. همچنین کمال و سلامت قوه خیالیه در این سات که صورت آنچه را که قبلا از خارج دریافته، به هنگام لزوم در افق ذهن ایجاد نماید یا صورت هایى را با یکدیگر ترکیب کند، نه اینکه بدون اختیار، به صورتى که در عقل است لباس خیالى بپوشاند. به همین جهت هنگامى که پاره اى از اختلافات روحى به انسان دست مى دهد، آنچه را در عالم خیال تصور مى کند،به صورت شبح هاى خارجى در برابر چشم او مجسم مى گردد، این نوع فعالیت قوه خیالیه، دلیل بر قدرت آن نیست، بلکه دلیل بر بیمارى و انحجراف آن از سلامت و تعادل مى باشد.

 


1-یکى از بزرگ ترین علماى اسلام در قرن هفتم است. (672ـ598 هـق)

2-طوسى، خواجه نصیر الدین; تجرید العقائد، ص 91.

3-متن این کتاب از دبیران کاتب قزوینى و شرح آن از علامه حلّى است.

 

ج) قوه عقلیه 3ـ نظر فلاسفه جدید درباره وحى
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma