محو دولت، آخرین گام

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
خطوط اصلی اقتصاد اسلامی
آیا قطع رابطه درآمد و کار منطقى است؟ استخوان بندى دولت در جامع پیشرفته

 

گفتیم مارکسیسم معتقد است که دولت «مولود» و «حافظ» نظام سرمایه دارى است.

دولتها پشتیبان سرمایه داران در نظام طبقاتى هستند و منافع آنها را حفظ مى کنند.

و به همین دلیل هنگامى که آن نظام بکلى محو نابود شد فلسفه اى براى وجود دولت خواهیم داشت و بنابراین باید این زائده بى مصرف از پیکر جامعه حذف شود!!

این منطق ـ همانند بسیارى از بحثهاى مارکسیستى ـ ظاهرى فریبنده دارد، امّا یک بررسى دقیق نشان مى دهد که به همان اندازه فاقد محتوا است.

دولت پیش از آنکه حافظ منافع طبقاتى ـ به گفته آنها ـ باشد، حافظ نظام اجتماعى و هماهنگ کننده زندگى دسته جمعى است.

محو دولت در صورتى ممکن است که زندگى گروهى و دسته جمعى بکلى برچیده شود و انسانها به صورت جفت هاى پراکنده (همچون کبوترها)هر کدام در لانه جداگانه اى براى خود زندگى داشته باشند. توضیح این که:

علت مایل انسانها به زندگى گروهى، خواه «توسعه نیازهاى آدمى» یا «عشق به تکامل» یا «غریزه استخدام»، یا هر چیز دیگر باشد، و یا اصولا «عشق به زندگى دسته جمعى» را یک فطرت و نهاد در درون جان انسان بدانیم در این تفاوت نمى کند که زندگى گروهى، اصول و ضوابطى کاملا مغایر زندگى فردى دارد.

زندگى دسته جمعى باید بر اساس تقسیم کار باشد، و تقسیم کار، احتیاج به ضابطه و قانون دارد، در این جا فوراً دو نوع تشکیلات و سازمان اجتماعى در برابر ما قرار مى گیرد:

«سازمان قانون گذارى

«سازمان اجرائى»

حتى در جوامعى که قانون را فقط قانون خدا مى دانند باز نیاز به این دو گروه: گروهى براى شناخت و تطبیق بر موضوعات و گروهى براى تنظیم برنامه هاى اجرائى داریم.

 

از این گذشه در هر اجتماعى خواه و ناخواه تصادم هائى بوجود مى آید، حتى اگر اصلا پول و سرمایه اى وجود نداشته باشد، چه این که دعواها همیشه دعواهاى مالى نیست. و غرائز انسان منحصر با یک غریزه نمى باشد، بلکه خواستها، نیازها، علاقه ها و عشقهائى انسان دارد که فراتر از مسائل مالى است و برخورد و کشمکش بر سر اینها در طول زمان حتمى است.

حتى اگر از کشمکشهاى عمدى صرف نظر کنیم و تنها بخواهیم خطاها را به حساب بیاوریم، باز مواردى که خطاى عده اى که از افراد باعث ضرر و زیان دیگران مى شود و حکم آن خواه ناخواه باید وسیله سازمانى روشن گردد کم نیست والا جامعه را به آشوب و هرج و مرج مى کشد.

بنابراین نیاز به یکدستگاه قضائى ـ به هر شکل و صورت ـ نیز حتمى است.

و به این ترتیب قواى سه گانه که عناصر اصلى تشیکل دهنده دولتها هستند یعنى قوه مقننه، مجریه و قضائیه در هر جامعه اى وجود دارد، و تنوع فوق العاده چهره هاى این قواى سه گانه مانع از درک لزوم وجود آنها در تمام جوامع انسانى نیست.

آرى در جوامعى که مثل لانه زنبوران عسل، با یک محرک غریزى ـ بطور اتوماتیک ـ اداره مى شود همه این امور بدون نیاز به وجود دولت خود بخود انجام مى گیرد، ولى مى دانیم جوامع انسانى هیچکدام چنین نیستند، بلکه در همه جا شعور و اراده و تصمیم حاکم بر سرنوشت انسان است نه اعمال نا آگاهانه غریزى.

 

 

آیا قطع رابطه درآمد و کار منطقى است؟ استخوان بندى دولت در جامع پیشرفته
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma