توضیح این که:

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
خطوط اصلی اقتصاد اسلامی
بیشنهاى متفاوت در مسائل اقتصادى اسلام براى مسائل اقتصادى اولویّت خاصّى قائل است

 

در تمام مکتبهاى اقتصادى جدید اعم از سوسیالیسم و کمونیسم و سرمایه دارى و یا سایر مکتبهاى غیر معروف سخن از سه مسأله مطرح است:

1ـ چه نوع کالاهائى را باید تولید کرد و چه اندازه (کیفیت و کمیت کالا).

2ـ چگونه باید نوع کالاهاى مورد نظر و مقدار آنرا تولید نمود (طرز تولید) و وسایل و ابزار و نیروى انسانى لازم براى آن.

3ـ چگونه باید مجموع این کالاها به دست افرادى که براى آنها تولید شده برسد (نحوه توزیع) و بنابراین یک سیستم اقتصادى ایده آل سیستمى است که بتواند بهترین پاسخ عملى را به سوالات سه گانه بالا بدهد.

امّا این که مجموعه نظام «تولید و توزیع و مصرف» چه هدفى را دنبال مى کند در علم اقتصاد و مکتبها و سیستمهاى اقتصادى سخنى از آن نیست.

ممکن است بگوئید این دیگر مربوط به علم اقتصاد نیست. مربوط به فلسفه است!

مى گوئیم صحیح است، ولى در مکتبهاى ماتریالیستى که فلسفه آنها نیز فراتر از مکتب اقتصادى آنها نیست پاسخى براى این سؤال نمى یابیم جز این که بگوئیم هدف نهائى آن است که بشر زنده بماند و زندگى مرفهى داشته باشد. امّا این زنده ماندن براى چیست؟ پاسخى براى آن ندارند.

منتها بعضى مانند اگزیستانسیالیستها با صراحت مى گویند زندگى پوچ است و بى هدف در حالى که بعضى دیگر اصولا در برابر این سوال سکوت اختیار مى کنند.

و از این جاست که مثلث معروف به «مثلث پوچى و بیهودگى» به میان مى آید «کار کنید» تا «نان بخورید» نان بخورید تا «زنده بمانید» زنده بمانید براى هیچ «کار کردن» و «نان خوردن» و «زنده ماندن» و سرانجام هیچ! ...

آنها گمان مى کنند مسأله مهم زندگى انسانها را که مسأله «نظام اقتصادى ایده آل» است حل کرده اند، در حالى که مهمتر از آن یعنى هدف نهائى زندگى را به صورت کاملا تاریک و مبهم رها کرده و گذشته اند، درست همانند کسى که یک کشتى مدرن و محکم بسازد و تمام وسایل لازم را با دقّت و دلسوزى در آن فراهم آورده مخزن آذوقه را پر از آذوقه کافى و نیروبخش کند و مردمى را بر آن سوار کرده و به وسط اقیانوسى ببرد و رها سازد، خود او هم با آنان در میان امواج سرگردان شود! 

البته در میان بینش اقتصادى سرمایه دارى و سوسیالیسم در این جا یک تفاوت محسوس به چشم مى خورد و آن این که در بینش اقتصادى سرمایه دارى حتى در میان سرنشینان و مسافران این کشتى سرگردان و بى هدف تبعیض یک امر حتمى است.

آنها هیچگاه این امر را کتمان نمى کنند که: حتى اگر کلیه «منابع زمین و نیروهاى فعال انسانى» به بهترین وجهى مورد بهره بردارى قرار گیرند، حد متوسط سطح زندگى از آنچه ما خوشما مى آید و به آن «طرز زندگى آمریکائى»! مى گوئیم و اعلانهاى پر اب و رنگ مجلات هم آنرا به رخ مردم مى کشند بسیار پائن تر خواهد بود ... حتى اگر از انرژى اتمى هم استفاده کنیم بازنخواهمى توانست به مرحله اى قرین خوشبختى (البته منظور از خوشبختى یکنوع زندگى مرفه آمریکائى است) نائل آئیم.(1) و مفهوم این سخن این است که براى بدست آوردن این زندگى راهى جز این نیست که عده اى از سرنشینان این کشتى قربانى دیگران شوند.

در حالى که در بینش اقتصاد کمونیسم و سوسیالیسم مساوات و برابرى و رفع تبعیض میان افراد توصیه شده، اگر چه خواهیم دید آنهم در عمل از دایره «شعار» فراتر نرفته است.

امّا با وجود همه اینها، دربیهودگى زندگى و نامشخص بودن هدف کاملا یکسان و مساوى هستند!. 

امّا در بینش اقتصادى اسلام نخست هدف و خط سیر این کشتى مشخص شده و به تناسب آن طرح تازه اى براى زندگى اقتصادى رهبران و سرنشینان و مسافران کشتى و همچنین محتویات و محموله هاى آن تعیین شده است.

انسان در مکتبهاى اقتصادى عصرى یک موجود یک بعدى استدر حالى که در مکتب اقتصادى اسلام چند بعدى است. نتیجه این که:

1ـ در مکتبهاى اقتصادى عصرى هیچ سد و مانعى بر سر راه «تولید بیشتر با کار کمتر» و «بهره بردارى فزونتر از تولید» نمى تواند و نباید وجود داشته باشد، و در این رابطه هیچ قید و شرطى را نمى توان به رسمیت شناخت مگر قیود و شروطى که بالمآل و به طور غیر مستقیم به این هدف یعنى تولید بیشتر با کار کمتر کمک مى کند.

«انسان» در این مکتبها یک موجود اصیل نیست، بلکه جزئى از وسایل تولید است، و یک نیروى انسانى در صورتى سازنده و مفید توصیف مى شود که مستقیماً یا به طور غیر مستقیم بازده چشمگیر اقتصادى داشته باشد.

(مفاهیم انسانى و اخلاقى) تا آنجا قابل قبولند که بتوانند به یک انقلاب اقتصادى کمک کنند در منطق کمونیسم) و یا یک رشته امور شخصى و غیر الزامى است که هرگز نمى تواند پشتوانه اى در قوانین عمومى براى خود پیدا کند وبه صورت یک قانون لازم الاجرا باشد، مگر این که نقش مؤثرى در تولید و توزیح و مصرف پیدا کند (در منطق اقتصاد سرمایه دارى).

«آزادى» در یکى از دو مکتب قربانى تعمیم آب و نان مى شود و یا حداقل تحت الشعاع آن قرار مى گیرد، و در مکتب دیگر دو شبعه پیدا مى کند «آزادیهاى اجتماعى» که مفهومش رقابت آزاد در زمینه مسائل اقتصادى یا آنچه به آن کمک کند مى باشد و «آزادیهاى فردى» که معنایش آزادى مطلق در تمتع از لذت مادى است مشروط بر این که مزاحم دیگران نباشد! 

امّا در مکتب اسلام با توجّه به هدف والائى که براى زندگى انسانها بیان شده، تمام این اصول چهارگانه نفى مى گردد و جاى خود را به اصول زیر مى دهد:

1ـ در این مکتب، انسان یک موجود اصیل و چند بعدى است که مسائل و نیازهاى اقتصادى با تمام اهمیتى که دارند یکى از ابعاد وجود او را تشکیل مى دهند، نه همه وجود او را، یکى از سرمایه هاى اواست، نه همه سرمایه هاى او یکى از نیازهاى او است، نه همه نیازهاى او، بلکه نیازهاى مادى او مقدّمه اى براى رسیدن به هدف بالاترى است.

2ـ در این مکتب «بهره بردارى بیشتر» تحت ضوابطى قرار مى گیرد که به سایر ابعاد وجود انسان لطمه نزند.

انسان یک موجود اصیل است و اقتصاد زائیده او و در خدمت او.

3ـ مسائل اخلاقى و انسانى در این مکتب کاملا اصالت دارد و در بسیارى از موارد مسائل اقتصادى فداى آن مى شوند.

4ـ آزادى مفهومى والاتر از آزادیهاى فردى و اجتماعى دارد که همه ابعاد وجودى انسان را در بر مى گیرد، یکنوع آزادى مشروط که این ابعاد را بارور مى سازد.

و این بینش خاصى است که «اقتصاد اسلامى» را چنانکه در بحثهاى آینده خواهیم دید از مکتبهاى دیگر جدا مى سازد. 

 


1. اقتصاددان معروف آمریکائى پل ساموئلسن (در کتاب اقتصاد، ص 29).

 

بیشنهاى متفاوت در مسائل اقتصادى اسلام براى مسائل اقتصادى اولویّت خاصّى قائل است
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma