«مار ضحاکى استعمار» قبل از هر چیز خوراکش «مغز» است! او مغزها را مى خورد مخصوصاً این مار علاقه خاصى به مغز جوان دارد! همه روز و همیشه
بنابراین هر جا دیدید سخن از تخدیر مغزها در میان است و گفتگو از مسائلى است که بطور مستقیم و یا غیر مستقیم در رابطه با از کار انداختن مغزهاى متفکر و آگاه مى باشد بدانید در آنجا استعمار حضور دارد، در شکل مرئى یا در اشکال نامرئى.
نخستین گام در برنامه هاى استعمارى کشتن «تفکر» و «اندیشه» است، و این اندیشه کشى، گاه از طریق خالى کردن فرهنگ اجتماعى از محتوا است، و گاه از طریق توجّه دادن به مسائل حاشیه اى و دور ساختن از متن زندگى، و سرانجام دگرگون ساختن «ارزشها» است، تا آنجا که جامعه در تشخیص آنچه حق مسلم او است و آنچه مایه افتخار و استقلال و آزادى او است گرفتار اشتباه شود و چیزهاى دیگرى را که مطلقا بى ارزش یا کم ارزش است بجاى آن بپذیرد.
و بهمین دلیل اندیشمندان راستین و اصیل را در جوامع استعمار زده جائى نیست، باید در گوشه زندانها بپوسند و یا در گوشه اى بى نام و نشان همچون مردگان به دست فراموشى سپرده شوند، امّا اندیشمندان قلابى و بى ریشه، شخصیتهاى کاذب و دروغین میاندار جامعه هستند، و بر سر همه زبانها، و حاضر در تمام وسائل ارتباط جمعى رادیو و تلویزیونها و مطبوعات.
گاهى فکر مى کنم راستى کجا رفتند، قهرمانان زمان آریا مهرى؟ و اندیشمندان دربارى؟ و هنرمندان شاهنشاهى؟ همانها که «مردم» مجبور بودند صبح را با نام آنان از خواب برخیزند، و شب را با نام آنها بخواب روند؟
آنها همانجا رفتند که نام آوران عصر جاهلیت عرب بعد از ظهور اسلام، «همانجا که عرب نیزه انداخت»!