از مطربى تا قطبیّت

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
ارمغان خانقاه
تماشاخانه را وقف کرد! پرونده کثیف وجد و رقص


آقاى فاضل: داستان جالبى را در همین نفحات(1) نقل مى کند که حقیقتاً شنیدنى است. گوید: «ابوبکر سوسى که از مشایخ تصوّف و ساکن رمله شام بوده، شبى گفت خواننده اى پیدا کنید برایمان بخواند، هر چه جستند نیافتند از بس اصرار کرد یکى از حضار گفت: من مطربى سراغ دارم که اگر اجازه دهید مى توانم او را بیاورم. شیخ گفت برو بیاور، مطرب را آوردند و نشاندند شروع به خواندن کرد و گرم شد و غوغا کرد درویشان به وجد و حال آمدند، شیخ به شور آمد، سماع که فارغ شد، مطرب که غذاى زیادى خورده بود و جنبو جوش خواندن او را بدحال کرده بود، بر سجّاده شیخ افتاد و آنچه خورده بود قى کرد... .
سخن آقاى فاضل به اینجا رسید که صداى قهقهه حاضران فضاى اتاق را پر کرد. جوان محصّل موج خنده را کوتاه کرد و گفت: بیچاره مطرب گناهى نداشته، شاید آن سجّاده شایسته غیر این کار نبوده... .
ریاضعلى که از خجالت سر به زیر افکنده بود زیر لب گفت: «به مى سجّاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید».
آقاى فاضل: خلاصه شیخ دستور داد آن مطرب را در همان سجّاده آلوده پیچیدند و هر یک براى خواب به گوشه اى رفتند. روز شد و مطرب به هوش آمد، خود را در سجّاده پیچیده و در صفّه آویخته دید، فریادش بلند شد که اینجا کجاست و این چه حالت است؟ خلاصه آخر کار مطرب توبه کرد و خرقه پوشید و مرید شیخ شد و بعد از شیخ او را به پیرى خانقاه نشاندند.
جوان محصّل: راستى این مطرب به قطبیّت رسید؟... .
آقاى فاضل: بله، این کتاب نفحات را بردارید بخوانید.
ریاضعلى: چه عیبى دارد؟ «در هیچ سرى نیست که سرى زخدا نیست».
ادیب زاده: راستى بعضى ها چقدر نادانند که حتّى مطرب بى سرو پایى را قطب و پیر مى نامند.
آقاى فاضل: خلاصه آنکه نویسندگان صوفیّه در کتاب هایشان بابى را به ذکر آداب «سماع» اختصاص مى دادند. مثلا ابونصر سراج که از بهترین نویسندگانشان محسوب مى شود در کتاب اللمع حدود سى صفحه در این باره بحث کرده است.(2)
ریاضعلى: ولى توجّه فرموده اید که در این باره روایاتى هم نقل کرده است. مثلا مى نویسد: روزى پیامبر(صلى الله علیه وآله) وارد خانه عایشه شد دید دو کنیزک مشغول غنا و دف زدن هستند پیامبر چیزى نگفت، امّا عمر غضب کرد که خانه پیامبر و زمزمه شیطان؟! پیامبر گفت: بگذار خوش باشند!... هر قومى عیدى دارند.(3)
آرى وقتى در خانه پیامبر دف بزنند و غنا بخوانند، در خانقاه به طریق اولى باید به چنین کارها دست بزنند، خانقاهى که خلوت درویشان و حریم اهل راز و مأمن رندان سینه چاک است... .
این خرابان مغانست و در آن مستانند *** از دم صبح ازل تا به قیامت مدهوش(4)
اینها از خود بى خود بوده و به عشق حق مى خوانده و مى زده و مى رقصیده اند، اینها را شما به اهل حال خرده نگیرید.
چگونه دین را به بازیچه گرفتند
آقاى فاضل: حقیقتاً معناى به بازیچه گرفتن دین همین اعمال جاهلانه این گروه است. دینى که از هر آلودگى پاک است به غنا و سماع و رقص و به عبارت روشن تر اعمال مطربانه مى آلایند.
ما نمى دانیم «ابونصر سراج»ها و... از قوطى کدام عطّار این حرف ها را بیرون کشیده و نام روایت بر آن نهاده و به پیامبر نسبت داده اند؟ آخر کجا پیامبر دستور داد در خانه اش دف بزنند و غنا بخوانند؟ راستى عجیب است حالا که آسمان و ریسمان را به هم مى بافند، چرا براى آن مدرک شرعى تهوّع آور مى تراشند؟ ابن فضّال مى گوید:(5) از امام صادق(علیه السلام)پرسیدم: غنا چگونه است گروهى گمان مى کنند پیامبر رخصت داده که بگویند: «جِئناکُم، جِئناکُم، حَیّونا، حَیّونا». حضرت فرمود دروغ مى گویند، خداوند مى فرماید: «(وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالاَْرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا لاَعِبِینَ * لَوْ أَرَدْنَا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْوًا لاَتَّخَذْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ کُنَّا فَاعِلِینَ); ما آسمان و زمین را و آنچه را در میان آنهاست از روى بازى نیافریدیم ـ اگر مى خواستیم سرگرمى انتخاب کنیم، چیزى از پیش خود انتخاب مى کردیم، اگر مى خواستیم این کار را انجام دهیم».(6)
ریاضعلى: ابونصر سراج مى گوید در این باره روایت هم داریم.
آقاى فاضل: اگر هزاران از این قبیل روایات بى اصل و نسب قطار کنند جواب قرآن را نمى دهد. امام صادق(علیه السلام) فرمود: «خانه اى که در آن غنا باشد از درد در امان نیست و دعا در آن خانه مستجاب نمى شود و فرشته به آن خانه وارد نمى شود (بَیتُ الغِناءِ لا تُؤمِنُ بِهِ الفَجیعَةُ وَلا تُجابُ فِیهِ الدَّعوَةُ وَلا یَدخُلُهُ المَلَکُ).(7)
این است نظر قرآن و ائمّه(علیهم السلام) امّا جنید بغدادى که از رؤساى مطلق تصوّف است مى گوید: وقت سماع رحمت نازل مى شود.(8) از همین جنید نقل مى کنند که گفته، هرگز از چیزى سود نبردم، مانند سودى که از شنیدن ابیاتى چند بردم، پرسیدند آن ابیات چه بود؟ گفت: از خانه اى مى گذشتم کنیزکى با آهنگ موزون اشعارى عاشقانه مى خواند.(9)
از امام هادى(علیه السلام) پرسیدند چرا صوفیان به رقص و سماع و بى هوشى مى افتند؟ فرمود: «این عمل ریایى شیطانى براى فریب دادن مردم است، با خدا خدعه مى کنند و نمى دانند که در حقیقت خودشان را فریب مى دهند».(10)
ادیب زاده: محمّدطاهر قمّى در کتاب تحفة الاخیار چه نیکو گفته:
 
زنند چرخ و زجهلش نهند طاعت نام *** کنند دین خدا را به لعب و بازى خوار
نمى رسند به جایى اگر تمامى عمر *** زنند چرخ پیاپى چو اُشتر عصار
کنند نغمه سرایى چو مطربان امّا *** بهانه کرده خدا به هر گرمى بازار
کنند رقص چو آواز مطربان شنوند *** کشند آه ز بهر بتان لاله عذار
آقاى فاضل: مرحوم فیض کاشانى درباره همین ها گوید: رقص کردن را پیشه کرده، صوت مى کشند و صیحه مى زنند چرا این کار را مى کنند؟ از خدا گله دارند یا از مردم شکایت مى کنند یا از ضرب کتک عربده مى کشند؟(11)
درویش با لحن ملایم و خجلت آمیز به آهستگى گفت: مى گویند عاشق خدا هستیم.
ادیب زاده: مگر گفتوگو با خدا عربده و بدمستى مى خواهد؟ مگر خداوند نفرمود: بدترین صداها آواز خران است؟


 (1). نفحات الانس، ص 194.
(2). اللمع، ص 168.
(3). اللمع فى التصوّف و عوارف المعارف، ص 22 (با تفاوت مختصر).
(4). خواجه صمت اللّه بخارائى، نقل از آداب خانقاه، ص 3.
(5). مرتضى انصارى، المکاسب، ص 36.
(6). سوره انبیاء، آیه 16 و 17.
(7). اثنى عشریه، ص 202، نقل از کافى.
(8). عوارف المعارف، باب 22.
(9). حقیقة العرفان، ص 12 نقل از راهنماى دانشوران.
(10). اثنى عشریه، ص 171.
(11). سفینة البحار، ج 2.

 
تماشاخانه را وقف کرد! پرونده کثیف وجد و رقص
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma