یک کمدى تماشایى

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
ارمغان خانقاه
بیچاره خود را گم کرد! شکمى از عزا درآورد


مجلس عوض شد، خواننده به شور آمد، درویشان گرم «سماع» شدند، به حال آمدند، سرها به دیوار چسبید، بعضى ها کلاه از سرشان افتاد، جمعى مانند غشى ها لم دادند و چشم ها خیره مانده بود، خیلى تماشایى بود، مانند آن را به عمرم ندیده بودم، مرشد هم که از عقب سرش را بر متکا نهاده بود زیر چشمى به مریدها نظر مى کرد و از این عشق و حال لذّت مى برد.
امّا من و بعضى دیگر که مانند من تازهوارد بودند، حیران مانده بودیم اینجا کجاست؟ اینها کیانند و چرا این طور شدند؟ چرا رفیقم به من نگاه نمى کند؟ عجب غلطى کردیم، در حیاط هم بسته است. آقا سرتان را درد نیاورم بعد یک ساعت که از این حالت عجیب و غریب به هوش آمدند همگى به راه افتادند، من و رفیقم که رنگش پریده بود هر چه زودتر بیرون آمدیم، در بین راه از حالات غیر عادى او پرسیدم، امّا جواب نامفهوم مى داد. سه روز گذشت رفیقم به من رسید و گفت: «فقیر در چه حالى؟» گفتم فقیر یعنى چه؟ گفت: مگر نمى دانى پریشب در جرگه فقرا درآمدى! گفتم من؟ هرگز، مى خواهى به گردنم بگذارى، من از این کلمه بدم مى آید، مگر من گدا هستم، اگر رفقاى دبیرستانم بفهمند این لقب را به من داده اى مسخره ام مى کنند.
گفت: عجب! چرا، مگر پیغمبر نفرمود «فقر افتخار من است».
روضه خلد برین خلوت درویشانست *** مایه محتشمى خدمت درویشانست
گفتم: چرا این را شنیده ام، ولى گو اینکه آدم چیز فهمى خوب مى گفت: اوّلاً باید معناى فقر را فهمید و اینکه هر کس نامش فقیر شد صاحب افتخار است؟ بسا فقیران که «خَسِرَ الدّنیا وَالآخرة» هستند. فقیران دین فروش و بى بندوبار. ثانیاً بعضى از اینها که ما مى بینیم آن قدر دلبستگى به مال و جاه دارند که به حساب نمى آید، با آن همه ثروت و تموّل و ولخرجى ها باز افتخار دارند که فقیر و مرد خدا هستند. پس سعدى براى کى گفته:
نیم نانى گر خورد مرد خدا *** بذل درویشان کند نیم دگر
اینها که ما مى بینیم از فقر تنها اسمى دارند و بس. یا از غم بى آلتى افسرده اند.
 
 

بیچاره خود را گم کرد! شکمى از عزا درآورد
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma