این گنبد زرنگار

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
ارمغان خانقاه
باز هم تناقض نور محسوس و معقول


خورشید آخرین ذرّات زرّینش را از دامنه افق برگرفت. پرده نیلگون شب دشت و صحرا را در خود پوشاند. شهر در تاریکى فرو رفت و قلّه هاى کوه سر در میان ستارگان کشیدند. ستارگان چون در شاهراه اقیانوس فلک شناورند و چشمک مى زنند.
تو گویى اختران استاده اندى *** زبان با خاکیان بگشاده اندى
که هان اى غافلان هشیار باشید *** در این خلوت سرا بیدار باشید
روشن دلانى که در این خاکدان تیره آرمیده اند دیده به سقف بى ستون آسمان دوخته، از سطر سطر این لوحه زرنگار درس توحید مى خوانند و صفحه رخسار را از آب دیدگان پرستاره مى سازند و مى گویند:
خدایا بام زندانت چنین است *** تو گویى خود نگارستان چین است
ندانم بام ایوانت چسان است *** که زندان بام تو چون بوستان است
اى آفریننده نور و اى نور آسمان و زمین، اگر ذرّه اى از دریاى بى پایان نورت بر ظلمتکده نیستى نمى تابد این ما بودیم که براى ابد در نهانخانه عدم مى ماندیم و هستى را از نیستى نمى شناختیم. بارالها، پس به همان نور، به درگاه تو عرض نیاز مى آوریم، آن نورى که دشمن سرسخت هرگونه تاریکى است، تاریکى جهل، تاریکى هوس، تاریکى ظلم و... .
 

باز هم تناقض نور محسوس و معقول
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma