خرقه هاى آتشین

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
ارمغان خانقاه
ناودان و سیل اشک هفت مَن نمک در چشم ریخت!


و درباره سفیان ثورى که از رهبران تصوّف است مى خوانیم که روزى بر امام صادق(علیه السلام) وارد شد، لباس نرم و ظریفى در تن آن حضرت دید، زبان به اعتراض گشود و گفت: شما پسر پیامبرید، روا نیست چنین لباسى بر تن کنید.
امام فرمود: این حرف ها را رها کن و گفتار مرا بشنو تا چون بمیرى به سنّت (اسلام) مرده باشى و نه بدعت. دوران جدّم رسول خدا دوران تنگدستى و بینوایى مسمانان بود، ولى اگر روزى دنیا اقبال کرد از همه سزاوارتر به دنیا و تمتّعات آن، بندگان خوب خدا
هستند. امّا آنچه بر من خرده گرفتى، پس بدان اى ثورى به خدا سوگند روز و شبى بر من نگذشته که از حقوق الهى چیزى بر گردنم باشد و آن را ادا نکرده باشم.
درویش با آشفتگى گفت: جناب آقاى فاضل من نمى توانم این حرف را باور کنم، سفیان ثورى از رهبران ارباب ریاضت و مجاهدت و پیشوایان اهل طریقت است. شما کتاب تذکرة الاولیاء و طرائق ودیگر کتاب هاى ما را بردارید ومقامات او را بخوانید، چگونه مى توان باور کرد جناب سفیان به امام صادق(علیه السلام)خرده بگیرد؟
ادیب زاده: جناب درویش، شما توقّع نداشته باشید نویسندگان تصوّف هرگاه به نام رهبرانشان مى رسند نقاط ضعف آنان را تصدیق کنند، بلکه مى کوشند اگر فضیلتى داشته باشند صد برابر جلوه دهند، ولى پاى حق و انصاف را باید به میان نهاد و حقایق تاریخى را انکار نکرد. جناب آقاى فاضل بفرمایید داستان خرده گیرى سفیان به امام صادق(علیه السلام) در چه کتابى است؟
آقاى فاضل: در بحارالانوار علاّمه مجلسى، جلد 11 صفحه 174. درویش سر در گریبان حیرت فرو برد... .
آقاى فاضل: جالب تر اینکه شیخ بهائى در جلد 2 صفحه 418 کشکول مى نویسد: پس از این گفتوگو حضرت صادق(علیه السلام) دست برد و خرقه سفیان را کنار زد، لباس نرمى که زیر پوشیده بود نمایان شد. حضرت فرمود: اگر شما از لذّات دنیا رویگردانید چرا لباس نرم را براى راحتى تن زیر پوشیده و لباس پشمین را براى گول زدن مردم، شعار خود قرار داده اید؟
برو این دام بر مرغى دگر نه *** که عنقا را بلند است آشیانه
 
ادیب زاده: من فکر مى کردم حافظ چرا مى گوید: «صوفى نهاد دام و سر حقّه باز کرد..».؟ پس رمزش این است.
دوباره درویش ریاضعلى با شرمندگى و ناراحتى سر به زیر افکند.
آقاى فاضل: خلاصه پس از آنکه امام صادق(علیه السلام) سفیان ثورى را مجاب فرمود، همراهان پشمینه پوش او به میدان آمده، به امام صادق(علیه السلام) گفتند اجازه دهید ما با شما صحبت کنیم، سپس آیات ایثار و اطعام مساکین را خواندند... یکى از یاران امام رو به آنها کرد و گفت: ما مى بینیم که شما با غذاهاى لذیذ شکم را از عزا درمى آورید و به مردم مى گویید به مال دنیا بى رغبت باشند (ز راه دین طلب سیم و زر کنند این قوم «محمّدطاهر قمّى»). آن گاه امام(علیه السلام) فرمود: بیایید از زبان قرآن جواب بشنوید، سپس آیاتى از قرآن و روایاتى از پیامبر(صلى الله علیه وآله)تلاوت فرمود و در ابطال عقیده آنها با منطق دین سخن راند...  .(1)
نظیر این در زمان حضرت رضا(علیه السلام) اتّفاق افتاد. جمعى از صوفیان همین که وارد مجلس آن حضرت شدند و امام را در تجمّل و مقام ولیعهدى دیدند نق نق را شروع کردند... .
امّا حضرت با منطق قرآن آنها را مجاب کرد و فرمود: «مگر سلیمان و یوسف صدّیق بنده صالح خدا نبودند و خدا عالى ترین مقام را در دنیا به آنان ارزانى داشت، آیا این خطا بود؟».
بارى سخن از انحرافات و کجروى هاى این گروه بود، اکنون به چند نمونه دیگر توجّه کنید:


 (1). بحارالانوار، ج 11، ص 174.

 
ناودان و سیل اشک هفت مَن نمک در چشم ریخت!
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma