یک تناقض

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
ارمغان خانقاه
این داستان چه مى گوید؟درویش


ادیب زاده: این روایت معروف را هم در نظر بگیرید که پیامبر فرمود: «انسان داراى دو جنبه عقل و شهوت است. اگر عقل بر شهوت غلبه کرد آدمى از ملائکه برتر خواهد شد و اگر شهوت بر عقل غلبه کند از بهائم پست تر مى شود».
درویش: مولانا هم این را به نظم آورده و مى گوید:
عقل اگر غالب شود پس شد فزون *** از ملائک این بشر در آزمون
شهوت ار غالب شود پس کمتر است *** از بهائم این بشر چون ابتر است
 
ادیب زاده: احسنت! اینجا مولوى درست گفته، چون کلام پیغمبر را معنى مى کرده، امّا هنگامى که قضاوت را به دست ذوق سپرده و عقل و عشق را با هم مقایسه مى کند، گاهى این عقل را
مانند «خر در گل مانده»، در وصف عشق سرگردان مى داند و گاهى عقل را به ابوجهل نسبت داده و گوید:
آن زمان که بحث عقلى ساز بود *** این عمر با بوالحکم همراز بود(1)
یعنى عشق به قدرى اهمّیّت دارد و عقل آن قدر ناچیز است که تا عمر اهل عقل بود هم پیاله بوجهل بود، امّا وقتى دست از دامن عقل کشید و اهل عشق شد همراز پیغمبر گشت، اگر اهل عشق باور کنند که عمر از سلسله جنبانان عشق است ما حرفى نداریم. به یاد دارم روزى این شعرها را براى جوان محصّلى که از نودرویشان بود مى خواندم، او پس از آنکه گفتار مرا شنید از روى تعجّب گفت: راستى این شعرها از مولاناست؟ چطور نشنیده بودم، گویا امثال این اشعار را براى ما نمى خوانند، شاید از تزلزل عقیده ما مى ترسند.
من کتاب مثنوى را باز کردم و او خواند و در فکر فرو رفت، بعد سر بلند کرد و گفت: صوفیان مى گویند ما شیعه خالص هستیم، پس این یعنى چه؟
گفتم شما تعجّب نکنید، زیرا در بدو امر تصوّف در مذهب اهل سنّت ظهور کرد و بیشتر مشایخ صوفیّه سنّى بوده اند. حالا به انتظار دلیل این مدّعا باشید تا در فرصت مناسب ترى شرح دهیم.
جوان محصّل گفت: پس لازم شد روزى را وعده کنید من بیایم و درباره این موضوع بیش از این تحقیق کنم. او رفت و وعده اش جمعه آینده است.


(1). مثنوى، ص 41.

 

این داستان چه مى گوید؟درویش
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma