از عشق جوانى خرقه تهى کرد

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
ارمغان خانقاه
لاابالى چه کند دفتر دانایى را؟ لوح افتخار


به هر حال باز در نفحات(1) مى خواندم که روزى ابوعلى رودبارى (از مشایخ صوفیّه) در جامه خانه گرمابه مرقعى(2) دید، با خود گفت: این جامه از درویشان است. داخل شد دید درویشى در مقابل جوانى «امرد» به خدمت ایستاده، چون جوان برخاست آب بر سرش ریخت، لنگ و اِزار آورد، گلاب افشاند، عود سوزاند، آیینه آورد و حقّ خدمت ادا کرد، ولى آن جوان اصلاً نگاهش نکرد. برخاست برود که صبر درویش تمام شد و گفت: اى پسر چه کنم تا به من بنگرى؟ جواب داد: بمیر تا برهى و من به تو بنگرم! درویش که به قول بقراط حکیم به «حبس غریزه» مبتلا شده بود افتاد و مرد، ابوعلى دستور داد جنازه درویش را به خانقاه و به قول مولوى عزبخانه(3) بردند و کفن و دفن کردند.
ریاضعلى که هیچ دفاعى دیگر نداشت ناچار مبهوت ماند!... و عرق خجلت بر جبینش نشست.


(1). نفحات الانس، ص 202.
(2). لباس درویشان است که از پاره لباس هاى مردم درست مى شود ـ استوارنامه.
(3). مولوى در مثنوى، صفحه 624، خانقاه را «عزبخانه» نامیده است.


 
 

لاابالى چه کند دفتر دانایى را؟ لوح افتخار
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma