بهشت و دوزخ و کعبه را مى سوزانیم

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
ارمغان خانقاه
این دیوانه را رها کنید بابا بیا کعبه تو همین جاست


آقاى فاضل: باز هم بشنوید که شبلى چوبى را به دست گرفته، دو سر آن را آتش زده بود، از وى پرسیدند چه مى خواهى بکنى؟ گفت: مى خواهم با یک سر آن بهشت و با سر دیگر دوزخ را بسوزانم تا خلق را پروا و ترس از خدا پدید آید.(1)
ادیب زاده: پس به عقیده شبلى بیخود خدا بهشت و دوزخ را آفریده است! باید به شبلى گفت: فقیر، همه مردم به پایه شما نمى رسند که سه روز به عشق خدا برقصند و «هوهو» بگویند(2)بیشتر مردم به عشق بهشت و فرار از دوزخ خدا را اطاعت مى کنند، براى این گروه ثواب و عقاب در حکم ضامن اجرا براى وظایف دینى است، بلکه قدم فراتر نهاده و مى گوییم: بهشت و دوزخ را خود مردم با اعمالشان فراهم مى سازند، پس شما بیخود چنین خیالى کرده اید... .
درویش سرخ و زرد شد و زیرچشمى به ادیب زاده نگاه تند مى کرد.
آقاى فاضل: همین شبلى پاره آتش بر کف نهاده، مى دوید گفتند: چه مى خواهى بکنى؟ گفت: مى خواهم کعبه را آتش بزنم تا مردم به خدا مشغول شوند.(3)
درویش جنبشى کرد و گفت: جناب شبلى راست گفته!... زیرا...
آقاى فاضل: قدرى حوصله کنید نوبت دفاع شما هم مى رسد.


(1). همان، ص 136.
(2). تذکرة الاولیاء، ج 2، ص 163، طبع لندن.
(3). همان، ص 163.

 

 

این دیوانه را رها کنید بابا بیا کعبه تو همین جاست
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma