محور سوم: مُجرى تأدیب کیست؟

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تعزیر و گستره آن
محور دوم: مقدار مجازات محور چهارم: ضمان تأدیب و اجراى تعزیر

ولىّ طفل و معلّم و حاکم شرع حق تأدیب افراد نابالغ را دارند.

امّا والى و حاکم شرع حق تأدیب طفل را به هنگام ارتکاب منکرات دارد، به جهت این که مخاطب ادلّه حدود و تعزیرات است، و اجراى حدود و تعزیرات در درجه اوّل بر دوش حاکم شرع است، ولى چنین حقّى براى حاکم شرع جهت انجام مسائل تربیتى و آداب وجود ندارد. در نتیجه محدوده اختیار حاکم در اجراى تأدیب، فقط در صورت ارتکاب منکرات است.

امّا ولىّ طفل (پدر و پدر بزرگ پدرى) حقّ تأدیب نابالغ را در هر دو جهت دارد; هم براى جلوگیرى از منکرات، و وادار کردن به انجام واجبات، و هم در مقام تعلیم و تربیت.

علاوه بر روایاتى که گذشت، روایات خاصّى در جواز تأدیب صبى براى وادار کردن وى به انجام واجبات نیز وارد شده است.

سؤال: آیا مادر هم مى تواند همانند پدر و جدّ پدرى کودک را به هنگام ضرورت تنبیه کند؟

پاسخ: در میان فقهاى شیعه، کسى را نیافتیم که متعرّض این مسأله شده باشد. ولى در کتاب الفقه على المذاهب الاربعه، از کتابهاى اهل سنّت مى خوانیم:

«الظاهر ان الام تلحق بالاب فیما اذا کان فى زمن الصبا فى کفالتها للصبى او البنت فیجوز لها التعزیر(1);

ظاهراً مادر نیز حقّ تأدیب و تنبیه طفل را همچون پدر دارد; البتّه تا زمانى که دختر بچّه یا پسر بچّه در کفالت وى هستند.»

ما نیز معتقدیم که تفاوتى بین پدر و مادر در این مسأله نیست. و دلیل ما سیره مستّمره اهل شرع و عقلاى اهل عرف است، که چنین حقّى را براى مادر نیز قائل هستند. نتیجه این که پدر و جدّپدرى و مادر حقّ تأدیب صبى را در جهات سه گانه دارند.

و امّا معلّم، همان گونه که در روایت سکونى(2) گذشت(3)، اجمالا چنین حقّى را به هنگام ضرورت دارد. علاوه بر روایت مذکوره سیره مستمرّه عقلا نیز دلیل بر این حق است. بنابراین در اصل جواز این کار بحثى نیست. بلکه بحث در این است که آیا معلّم مستقلاّ چنین حقّى دارد، و اوّلا و بالذّات مجاز به این کار مى باشد؟ یا این حق باید از ناحیه ولىّ طفل به او واگذار شود، و بدون اذن ولى، هر چند اذن ضمنى، مجاز به این کار نخواهد بود؟

ظاهراً حقّ وى استقلالى نیست، بلکه از طریق ولى و با اجازه وى مى باشد; زیرا سیره عقلا، که دلیل عمده این مسأله است، به معلّم در صورت اجازه ولى چنین حقّى را مى دهد; هر چند اذن ضمنى باشد. مثل این که فرزندش را به معلّم سپرده تا تعلیم و تربیتش را طبق عرف بر عهده بگیرد، و مى دانیم که تنبیه و تأدیب و از جمله مجازاتهاى بدنى به طور اجمال، از لوازم تعلیم و تربیت است. ثمره این بحث در جایى ظاهر مى شود که ولى، معلّم را صریحاً از تنبیه بدنى فرزند خود نهى کند، که در این صورت حقّ تنبیه او را ندارد.

نکته مهم اینجاست که در عصر ما که سیره تقریباً عوض شده، اذن ضمنى نیز کفایت نمى کند، بلکه اذنِ صریحِ ولى لازم است.

نتیجه این که والى و ولىّ طفل و معلّم حقّ تأدیب و تنبیه بدنى او را با شرایط و قیود خاصّى دارند. ولى باز تکرار مى کنیم تا ضرورتى نباشد باید از این کار پرهیز کرد.

 


 
1. الفقه على المذاهب الاربعة، جلد 5، صفحه 400.
2. وسائل الشیعه، جلد 18، ابواب بقیّة الحدود، باب 8، حدیث 2.
3. این روایت به صورت کامل در صفحه 148 آمده است.

 

محور دوم: مقدار مجازات محور چهارم: ضمان تأدیب و اجراى تعزیر
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma