کَواعِب ـ کَیْد

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
لغات در تفسیر نمونه
کِرام ـ کَنُودگورخر (حمر مستنفره)

کَواعِب:
(وَ کَواعِبَ أَتْراباً)
«کَواعِب» از مادّه «کَعب» جمع «کاعب» به معناى دوشیزه اى است که تازه برآمدگى سینه او آشکار شده، و اشاره به آغاز جوانى است.(1)
کَوافِر:
(بِعِصَمِ الْکَوافِرِ)
«کَوافِر» از مادّه «کُفر» جمع «کافرة» به معناى زنان کافر است.(2)
کَواکِب:
(وَإِذَا الْکَواکِبُ انْتَثَرَتْ)
«کَواکِب» جمع «کوکب» در لغت عرب، معانى زیادى دارد از جمله: ستاره به طور اعم، و ستاره «زهره» به طور اخص، سفیدى که در چشم ظاهر مى شود، گیاهان بلند، شکوفه درختان، درخشندگى فولاد، نوجوان زیبا، شمشیر، آب، رئیس یک جمعیت، و غیر آن.(3)
کوثر:
(إِنّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ)
«کوثر» وصف است که از «کثرت» گرفته شده، و به معناى خیر و برکت فراوان است، و به افراد «سخاوتمند» نیز «کوثر» گفته مى شود.(4)
کُوِّرَتْ:
(إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ)
«کُوِّرَتْ» از مادّه «تکویر» در اصل، به معناى پیچیدن و جمع و جور کردن چیزى است (همچون پیچیدن عمامه بر سر)، این مطلبى است که از کتب مختلف لغت و تفسیر استفاده مى شود، و گاه آن را به «افکندن» یا «تاریک شدن» چیزى گرفته اند، و به نظر مى رسد این دو معنا نیز به همان ریشه اول بازگشت مى کند.(5)
کَهْل:
(فِی الْمَهْدِ وَ کَهْلاً)
«کَهْل» به معناى شخص یا چیزى است که به سرحدّ کمال رسیده است، و از آنجا که انسان در سى سالگى تا چهل یا پنجاه سالگى به حدّ تکامل مى رسد، این سال ها را سال هاى کهولت مى نامند، و کمتر از آن را «شَباب» (جوانى) و بیشتر از آن را «شَیب» (پیرى) مى گویند.(6)
کَیْد:
(فَأَرادُوا بِهِ کَیْداً)
«کَیْد» در اصل به معناى هر گونه «چاره اندیشى» است، خواه در طریق صحیح باشد یا غلط، هر چند غالباً در موارد مذموم استعمال مى شود، و با توجّه به این که در اینجا به صورت «نکره» آمده، نکره اى که دلالت بر عظمت و اهمیت مى کند، اشاره به نقشه وسیع و گسترده اى است که آنها براى نابود ساختن ابراهیم(علیه السلام)، و برچیدن اثرات تبلیغ قولى و عملى او، طرح کرده بودند. این واژه به معناى مکر، تلاش و کوشش، و جنگ نیز آمده است.
و به گفته «راغب» در «مفردات»، نوعى چاره جوئى است (که پنهانى و از طریق آماده ساختن مقدمات بوده باشد)، و آن دو گونه است: «نکوهیده» و «پسندیده»، هر چند استعمال آن در مذموم بیشتر است، ولى در عین حال در ممدوح نیز به کار مى رود.(7)


(1) . نبأ، آیه 33 (ج 26، ص 61).
(2) . ممتحنه، آیه 10 (ج 24، ص 52).
(3) . انفطار، آیه 2 (ج 26، ص 220).
(4) . کوثر، آیه 1 (ج 27، ص 397).
(5) . تکویر، آیه 1 (ج 26، ص 180).
(6) . آل عمران، آیه 46 (ج 2، ص 640).
(7) . صافات، آیه 98 (ج 19، ص 119) ; طور، آیه 42 (ج 22، ص 471) ; مرسلات، آیه 35 (ج 25، صفحه 420) ; طارق، آیه 15 (ج 26، ص 389).
 


 

کِرام ـ کَنُودگورخر (حمر مستنفره)
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma