تهامه:
«تهامه» که به سرزمین هاى پست گفته مى شود; یا به تعبیر دیگر «بلند بوم» و «پست بوم» است، در اینجا کنایه از خیر و شرّ و مسیر سعادت و شقاوت است.(1)
تَهَجَّدْ:
(وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ)
«تَهَجَّدْ» از مادّه «هجود» در اصل ـ چنان که «راغب» در «مفردات» مى گوید ـ به معناى خواب است; ولى هنگامى که به باب «تفعل» مى رود معنا از بین بردن خواب و انتقال به حالت بیدارى است. ضمیر در «تَهَجَّدْ بِهِ» به قرآن برمى گردد (یعنى قسمتى از شب را بیدار باش و قرآن بخوان).
ولى، این کلمه بعداً در لسان اهل شرع به معناى نماز شب به کار رفته است،و«مُتَهَجِّد» به کسى مى گویند که نماز شب مى خواند.(2)
تَهْجُرُونَ:
(سامِراً تَهْجُرُونَ)
«تَهْجُرُونَ» از مادّه «هجر» (بر وزن فجر) در اصل، به معناى دورى کردن و جدایى است; سپس به معناى هذیان گفتن مریض نیز آمده; چرا که سخنانش در آن حالت ناخوش آیند و دور کننده است و نیز «هجر» (بر وزن کفر) به معناى فحش و ناسزا است که آن نیز مایه دورى و جدایى است.(3)
تَهِنُوا:
(وَلاتَهِنُوا وَ لاتَحْزَنُوا)
«تَهِنُوا» از مادّه «وهن» گرفته شده، در لغت به معناى هر نوع سستى است، خواه در جسم و تن باشد، و یا در اراده و ایمان.(4)
تَیَمُّم:
(وَ لا تَیَمَّمُوا الْخَبیثَ)
«تَیَمُّم» در اصل به معناى قصد چیزى کردن است، در اینجا نیز به همان معنا آمده است، و «تَیَمُّم» معروف را از این جهت «تیمُّم» گفته اند که انسان قصد مى کند از خاک پاک زمین استفاده کند.(5)
تین:
(وَالتِّینِ وَالزَّیْتُونِ)
«تین» در لغت به معناى «انجیر» است.(6)
تُؤْوِى:
(وَتُؤْوی إِلَیْکَ)
«تُؤْوِى» از مادّه «ایواء» به معناى کسى را نزد خود جاى دادن است.(7)
تُؤْوِیْه:
(فَصیلَتِهِ الَّتی تُؤِْیهِ)
«تُؤْوِیْه» از مادّه «ایواء» به معناى انضمام کردن چیزى به دیگرى است، سپس به معناى پناه دادن به کار رفته است.(8)