سَوْآتُ ـ سِیىءَ

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
لغات در تفسیر نمونه
سُعِدُوا ـ سِنِینشاخِصَه ـ شَقِىّ

سَوْآتُ:
(یُواری سَوْأَةَ أَخیهِ)
«سَوْآتُ» جمع «سوئة» (بروزن عورة) در اصل، به معناى هر چیزى است که ناخوشایند است، و لذا گاه به «جسد مرده» و گاه به «عورت» گفته مى شود، و در اینجا منظور همان معناى اخیر است.(1)
سَواء:
(عَنْ سَوآءِ السَّبیلِ)
«سَواء» در لغت به معناى مساوات، اعتدال و برابرى است، و این که به جاده مستقیم در آیه فوق «سواء السبیل» گفته شده به خاطر آن است که قسمت هاى آن برابر و دو طرف آن مساوى و هموار است، و به هر روش معتدل و منظم و خالى از انحراف، راه راست گفته مى شود.
«سَواء» به معناى وسط نیز آمده، چرا که فاصله آن نسبت به اطراف، مساوى است; و بردن این گونه اشخاص به وسط جهنم، به خاطر آن است که حرارت، طبعاً شدیدتر و شعله هاى آتش از هر سو، آنها را احاطه مى کند.(2)
سَوّاه:
(ثُمَّ سَوّاهُ وَ نَفَخَ فیهِ)
«سَوّاه» از مادّه «تسویه» به معناى تکمیل کردن است، و این اشاره به مجموع مراحلى است که انسان از هنگامى که به صورت نطفه است، تا مرحله اى که تمام اعضاى بدن او آشکار مى گردد، طى مى کند و همچنین مراحلى را که «آدم» بعد از آفرینش از خاک تا به هنگام نفخ روح پیمود.(3)
سَوّاها:
(سَمْکَها فَسَوّاها)
«سَوّاها» از مادّه «تسویه» به معناى تنظیم و موزون ساختن چیزى است و اشاره به نظم دقیقى است که بر تمام کرات آسمانى حکم فرما است; و اگر منظور از سمک، سقف باشد، اشاره به قشر عظیمى از هوا است که همچون سقف محفوظ و محکمى گرداگرد زمین را گرفته و آن را از هجوم سنگ هاى پراکنده آسمانى و اشعه هاى مرگبار کیهانى حفظ مى کند.
بعضى، تعبیر فوق را اشاره به کروى بودن آسمانى که گرداگرد زمین را گرفته است مى دانند; چرا که تسویه اشاره اى است به فاصله مساوى اجزاى این سقف، نسبت به مرکز اصلى یعنى زمین، و این بدون کرویت ممکن نیست.
این احتمال نیز وجود دارد که آیه هم اشاره به ارتفاع آسمان و فاصله بسیار زیاد و سرسام آور کرات آسمانى از ما بوده باشد، و هم اشاره به سقف محفوظ اطراف زمین.
«سَوّاها» در سوره «شمس» از مادّه «تسویه» ممکن است به معناى صاف کردن خانه ها و زمین هاى آنها بر اثر صیحه عظیم، صاعقه و زلزله باشد، یا به معناى یکسره کردن کار این گروه، و یا مساوات همه آنها در مجازات و عذاب، به گونه اى که احدى از آنان از این ماجرا سالم در نرفت. جمع میان این معانى نیز ممکن است.
ضمیر در «سَوّاها» به «قبیله ثمود» باز مى گردد، و یا به شهرها و آبادى هاى آنان که خداوند همه را با خاک یکسان نمود. بعضى نیز گفته اند: به «دَمْدَمَة» بر مى گردد که از جمله بعد استفاده مى شود، یعنى خداوند این خشم و غضب و هلاکت را یکسان در میان آنها قرار داد، به طورى که همگى را فرا گرفت. اما، تفسیر اول مناسب تر به نظر مى رسد.(4)
سود:
(وَ غَرابیبُ سُودٌ)
«سود» جمع «اسود» به معناى سیاه است.(5)
سُور:
(فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُور)
«سُور»، در لغت به معناى دیوارى است که در گذشته براى حفاظت به دور شهرها مى کشیدند، و در فارسى از آن تعبیر به «بارو» مى شود، و در فواصل مختلف نیز برجهایى براى محافظان و نگهبانان داشت، و لذا مجموعاً تعبیر به «برج و بارو» مى کردند.(6)
سوره:
(سُورَةٌ أَنْزَلْنَاها)
«سوره» از مادّه «سور» به معناى ارتفاع و بلندى بنا است، سپس به دیوارهاى بلندى که سابقاً اطراف شهرها براى حفظ از هجوم دشمنان مى کشیدند، «سور» مى گفتند.
و از آنجا که این دیوارها شهر را از منطقه بیرون جدا مى کرد، تدریجاً این کلمه، به قطعه و بخشى از چیزى ـ از جمله قطعه و بخشى از قرآن که از بقیه جدا شده است ـ اطلاق گردیده.
بعضى از ارباب لغت نیز گفته اند: «سوره» به بناهاى زیبا، بلند و برافراشته گفته مى شود; و به بخش هاى مختلف از یک بناى بزرگ نیز سوره مى گویند. به همین تناسب به بخش هاى مختلف قرآن که از یکدیگر جدا است سوره اطلاق شده است.(7)
سَوْط:
(رَبُّکَ سَوْطَ عَذاب)
«سَوْط» به معناى «تازیانه» و در اصل به معناى مخلوط کردن چیزى به چیزى است; سپس به تازیانه که از رشته هاى مختلف چرم و مانند آن بافته شده اطلاق گردیده است، و بعضى آن را کنایه از عذاب مى دانند، عذابى که با گوشت و خون انسان آمیخته مى شود، و او را سخت ناراحت مى کند.(8)
سُوق:
(بِالسُّوقِ وَ الأَعْنَاقِ)
«سُوق» جمع «ساق» به معناى ساق ها مى باشد.(9)
سَوَّل:
(سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى لَهُمْ)
«سَوَّل» از مادّه «سؤل» (بر وزن قفل) به معناى حاجتى است که نفس آدمى نسبت به آن حریص است.(10)
سَوَّلْتَ:
(قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ)
«سَوَّلْتَ» از مادّه «تسویل» به معناى «تزیین» مى باشد، گاهى آن را به معناى «ترغیب» و گاهى به معناى «وسوسه کردن» تفسیر کرده اند، که تقریباً همه به یک معنا باز مى گردد، یعنى هواهاى نفسانى شما این کار را براى شما زینت داد.(11)
سَوّى:
(الَّذی خَلَقَ فَسَوّى)
«سَوّى» از مادّه «تسویه» به معناى نظام بخشیدن و مرتب نمودن است و مفهوم گسترده اى دارد که تمام نظامات جهان را شامل مى شود، اعم از نظاماتى که بر منظومه ها و کواکب آسمان حاکم است، و یا آنچه بر مخلوقات زمینى، مخصوصاً انسان از نظر جسم و جان; و این که بعضى از مفسران آن را تنها به نظامِ خاصِ دست و پا و چشم هاى انسان، و یا راست قامت بودن او تفسیر کرده اند، در حقیقت بیان مصداق محدودى از این مفهوم وسیع است.(12)
سُوءَ الْعَذابِ:
(سُوءَ الْعَذابِ)
«سُوءَ الْعَذابِ» اگر چه به معناى «مجازات بد» است، ولى چون مجازات بد، مجازاتى است که در نوع خود شدید و فوق العاده دردناک باشد، بسیارى از مفسران آن را به «مجازات شدید» تفسیر کرده اند.(13)
سَیِّئات:
(یَمْکُرُونَ السَّیِّئاتِ)
«سَیِّئات» در آیه فوق، همه زشتى ها و بدى ها را اعم از بدى هاى عقیدتى یا عملى شامل مى شود.(14)
سَیِّئَة:
(الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّیِّئَةُ)
«سَیِّئَة» به معناى گناه و بدى مفهوم وسیعى دارد، که هر گونه انحراف و زشتى و عذاب در مفهوم آن خلاصه شده است، ولى جمعى از مفسران، «سیئة» را به معناى «شرک و کفر»، بعضى آن را به «اعمال قبیح»، و بعضى به معناى «غضب و جهل و خشونت و انتقام جوئى» تفسیر کرده اند ولى تفسیر اول از همه مناسب تر به نظر مى رسد.(15)
سیحُوا:
(فَسیحُوا فِی الأَرْضِ)
«سیحُوا» از مادّه «سیاحت» به معناى گردش توأم با آرامش و مهلت است.(16)
سِیرَة:
(سَنُعیدُها سِیرَتَهَا)
«سِیرَة» آن چنان که «راغب» در «مفردات» مى گوید: به معناى حالت باطنى است اعم از این که غریزى باشد یا اکتسابى، بعضى نیز آن را در اینجا به معناى هیئت و صورت تفسیر کرده اند.(17)
سَیَصْلى:
(سَیَصْلَوْنَ سَعیراً)
«سَیَصْلى» در اصل، از مادّه «صَلْى» (بر وزن درد) به معناى داخل شدن در آتش و سوختن است.(18)
سِیْقَ:
(وَ سیقَ الَّذینَ کَفَرُوا)
«سِیْقَ» از مادّه «سوق» (بر وزن شوق) به معناى حرکت دادن و راندن است.(19)
سیما:
(تَعْرِفُهُمْ بِسیمَاهُمْ)
«سیما» در لغت به معناى علامت و نشانه است، خواه در صورت باشد یا جاى دیگر، بعضى آن را از مادّه «وَسْم» و بعضى آن را از مادّه «سَوْم» گرفته اند. و این که در فارسى امروز آن را به معناى چهره و صورت به کار مى برند، معناى تازه اى است و گرنه در مفهوم عربى آن، چنین معنایى ذکر نشده است، به هر حال منظور این است که آنها گر چه سخنى از حال خود نمى گویند، ولى در چهره هایشان نشانه هایى از رنج هاى درونى وجود دارد که براى افراد فهمیده آشکار است. و از آنجا که علائم خوشحالى و بدحالى بیشتر در صورت نمایان است به هنگام ذکر این لفظ غالباً صورت تداعى مى شود.(20)
سَیُنْغِضُونِ:
(فَسَیُنْغِضُونَ إِلَیْکَ)
«سَیُنْغِضُونِ» از مادّه «إنغاض» به معناى حرکت دادن سر به سوى طرف مقابل از روى تعجب است.(21)
سینینَ:
(وَ طُورِ سینینَ)
«سینینَ» را بعضى جمع «سینه» به معناى «درخت» دانسته اند، و با توجّه به این که «طور» به معناى «کوه» است، مفهوم آن کوه پر درخت مى شود.
بعضى نیز گفته اند: «سینین» اسم زمینى است که آن کوه بر آن قرار دارد. بعضى نیز گفته اند: «سینین» به معناى پر برکت و زیبا است، و لغتى است به زبان اهل حبشه (روح المعانى، جلد 30، صفحه 173).(22)
سَیُهْزَم:
(سَیُهْزَمُ الْجَمْعُ وَ یُوَلُّونَ)
«سَیُهْزَم» از مادّه «هزم» (بر وزن جزم) در اصل به معناى فشار دادن جسم خشک است به حدى که متلاشى شود، و به همین مناسبت در متلاشى شدن لشکر و در هم شکستن آن، به کار رفته است.(23)
سِیىءَ:
(سیءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ)
«سِیىءَ» از مادّه «ساء» به معناى بد حال شدن و ناراحت گشتن است.(24)


(1) . مائده، آیه 31 (ج 4، ص 445) ; طه، آیه 121 (ج 13، ص 352).
(2) . مائده، آیه 60 (ج 4، ص 556) ; صافات، آیه 55 (ج 19، ص 75) ; دخان، آیه 47 (ج 21،218).
(3) . سجده، آیه 9 (ج 17، ص 142).
(4) . نازعات، آیه 28 (ج 26، ص 109) ; شمس، آیه 14 (ج 27، ص 73).
(5) . فاطر، آیه 27 (ج 18، ص 264).
(6) . حدید، آیه 13 (ج 23، ص 344).
(7) . نور، آیه 1 (ج 14، ص 383).
(8) . فجر، آیه 13 (ج 26، ص 473).
(9) . ص، آیه 33 (ج 19، ص 293).
(10) . محمّد، آیه 25 (ج 21، ص 491).
(11) . یوسف، آیه 18 (ج 9، ص 415).
(12) . أعلى، آیه 2 (ج 26، ص 399).
(13) . انعام، آیه 157 (ج 6، ص 61).
(14) . فاطر، آیه 10 (ج 18، ص 215).
(15) . عنکبوت، آیه 27 (ج 16، ص 267) ; فصّلت، آیه 34 (ج 20، ص 299).
(16) . توبه، آیه 2 (ج 7، ص 339).
(17) . طه، آیه 21 (ج 13، ص 204).
(18) . نساء، آیه 10 (ج 3، ص 358).
(19) . زمر، آیه 71 (ج 19، ص 574).
(20) . بقره، آیه 273 (ج 2، ص 417) ; فتح، آیه 29 (ج 22، ص 125); رحمن، آیه 41(ج23،ص168).
(21) . اسراء، آیه 51 (ج 12، ص 175).
(22) . تین، آیه 2 (ج 27، ص 159).
(23) . قمر، آیه 45 (ج 23، ص 81).
(24) . هود، آیه 77 (ج 9، ص 219) ; عنکبوت، آیه 33 (ج 16، ص 279).
 

 

سُعِدُوا ـ سِنِینشاخِصَه ـ شَقِىّ
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma