بَصائِر ـ بَقِیَّة

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
لغات در تفسیر نمونه
بَثّ ـ بُشْرىبُکْرَةً ـ بُیُوت

بَصائِر:
(قَدْ جآءَکُمْ بَصآئِرٌ)
«بَصائِر» جمع «بصیرة» از مادّه «بصر» به معناى بینایى است; ولى معمولاً در بینش فکرى و عقلانى به کار برده مى شود.
و گاهى به تمام امورى که باعث درک و فهم مطلب است، اطلاق مى گردد; در سوره «انعام» به معناى دلیل و شاهد و گواه آمده است و مجموعه دلائلى را که در زمینه خداشناسى است در بر مى گیرد، بلکه مجموع قرآن در آن داخل است، و در سوره «قصص» منظور دلائلى است که موجب روشنایى قلب مؤمنان مى شد، و هدایت و رحمت نیز از لوازم این بصیرت است، و به دنبال آن، تذکر و بیدارىِ دل هاى آماده.(1)
بَصِیر:
(عِبادِهِ خَبیراً بَصیراً)
«بَصِیر» به معناى بینا است و در اینجا به معناى بینا نسبت به اعمال آمده است.(2)
بَصِیْرَة:
(عَلى نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ)
«بَصِیْرَة» هم معناى مصدرى دارد (بینایى و آگاهى) و هم معناى وصفى (شخص آگاه) و لذا بعضى آن را به معناى «حجت و دلیل و برهان»،که آگاهى بخش است تفسیر کرده اند.(3)
بِضاعَة:
(وَ أَسَرُّوهُ بِضاعَةً)
«بِضاعَة» در اصل از مادّه «بَضْع» و «بُضع» (بر وزن نذر و جزء) به معناى قطعه اى از گوشت است که آن را جدا مى کنند، سپس تعمیم یافته و به قطعه مهمى از مال و سرمایه نیز گفته شده است.
«بضعة» به معناى پاره تن و «حسن البضع» به معناى انسان فربه و پرگوشت آمده است; و «بِضْع» (بر وزن حزب) به معناى عدد سه تا ده آمده است (مفردات راغب).(4)
بِضْع:
(فی بِضْعِ سِنینَ)
مفهوم «بِضْع» حداقل «سه»، و حداکثر آن «نُه» مى باشد. در مورد معناى «بِضْع» احتمالات دیگرى نیز ذکر شده است; از جمله این که حداقل آن سه و حداکثر آن ده، یا حداقل آن، یک و حداکثر نُه، یا حداقل، شش و حداکثر نُه، ولى آنچه گفتیم مشهورتر است.(5)
بَطائِن:
(بَطائِنُها مِنْ إِسْتَبْرَق)
«بَطائِن» جمع «بطانه» به معناى آستر است.(6)
بِطانَة:
(لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً)
«بِطانَة» در لغت، به معناى لباس زیرین است; و مقابل آن «ظهارة» به معناى لباس روئین مى باشد. و در اینجا کنایه از «محرم اسرار» است.(7)
بَطِرَتْ:
(مِنْ قَرْیَة بَطِرَتْ)
«بَطِرَتْ» از مادّه «بطر» (بر وزن بشر) به معنىِ طغیان و غرور، بر اثر فزونى نعمت است.(8)
بَطْش:
(أَشَدَّ مِنْهُمْ بَطْشاً)
«بَطْش» (بر وزن فرش) چنان که «راغب» در «مفردات» مى گوید: به معناى «گرفتن چیزى است با قدرت» و در اینجا با کلمه «اَشَدّ» نیز همراه شده که نشانه قدرت و نیروى بیشترى است; و گاه به معناى جنگ و ستیز آمده است، و از آنجا که هنگام مجازات، قبلاً مجرم را با قدرت مى گیرند، این کلمه به معناى مجازات نیز آمده است.(9)
بِظُلْم:
(مُهْلِکَ الْقُرى بِظُلْم)
«بِظُلْم» مى تواند به این معنا باشد که خدا کسى را به خاطر ستم هایش، و در حال غفلت، پیش از فرستادن پیامبران مجازات نمى کند.
و مى تواند به این معنا باشد که خدا افراد غافل را از روى ظلم و ستم کیفر نمى دهد; زیرا کیفر دادن آنها در این حال، ظلم و ستم است و خداوند برتر از این است که درباره کسى ستم کند.(10)
بعث:
(ثُمَّ یَبْعَثُکُمْ فیهِ)
«بعث» در سوره «انعام» به معناى برانگیختن از خواب و بیدار کردن است.(11)
بُعْثِرَ:
(وَ إِذَا الْقُبُورُ بُعْثِرَتْ)
«بُعْثِرَ» از مادّه «بعثرة» (بر وزن منقبة) در اصل، به معناى زیر و رو کردن و بیرون آوردن و استخراج نمودن است; و از آنجا که به هنگام احیاى مردگان، قبرها زیر و رو مى شود و آنچه در درون آنها است ظاهر مى گردد، این تعبیر در سوره «عادیات» در مورد رستاخیز به کار رفته است.
«راغب» در «مفردات» بعید نمى شمرد که این واژه مرکب از دو واژه «بعث» و «اثیرت» بوده باشد; و لذا معناى هر دو را در خود جمع کرده و در نتیجه به معناى زیر و رو و پراکنده شدن آمده است (نظیر «بسمله» که از «بسم» و «اللّه» گرفته شده).(12)
بعل:
(أَ تَدْعُونَ بَعْلاً)
بعضى «بعل» را نام آن بت مخصوص دانسته اند. ولى بعضى «بعل» را اسم بت معینى ندانسته، بلکه به معناى مطلق بت گرفته اند; و بعضى دیگر، آن را به معناى «ربّ و معبود» مى دانند.«راغب» در«مفردات» مى گوید: «بعل» در اصل، به معناى شوهر است; اما «عرب» معبودهایى را که به وسیله آن به خدا تقرب مى جستند «بعل» مى نامید.(13)
بُعُولَة:
(وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ)
«بُعُولَة» جمع «بَعْل» (بر وزن نعل) به معناى شوهر است; و بعضى گفته اند به زن و شوهر هر دو اطلاق مى شود و گاه گفته شده که از این واژه، نوعى معناى برترى فهمیده مى شود.(14)
بَغْتَةً:
(جاءَتْهُمُ السّاعَةُ بَغْتَةً)
«بَغْتَةً» از مادّه «بغت» (بر وزن وقت) به معناى برخورد ناگهانى و غیر منتظره چیزى است; و در اینجا به معناى این است که به طور ناگهانى و جهش آسا که هیچ کس جز خدا، وقت آن را نمى داند، واقع مى شود.(15)
بَغْضاء:
(الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضآءَ)
«بَغْضاء» از مادّه «بغض» به معناى تنفّر از چیزى است و ممکن است فرق میان دو کلمه (بغض و عداوت) این باشد که «بغض» بیشتر جنبه «قلبى» دارد و «عداوت» جنبه «عملى» ویالااقل اعم از عملى وقلبى است.(16)
بَغْى:
(وَ الْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَقِّ)
«بَغْى» به معناى کوشش و تلاش براى به دست آوردن چیزى است، ولى غالباً به کوشش هایى گفته مى شود که براى غصب حق دیگران است و لذا مفهوم آن غالباً با مفهوم ظلم و ستم مساوى است.
روشن است توصیف «بَغْى»، به «غَیْرِ الْحَقّ» از قبیل توضیح و تأکید روى معناى «بَغْى» است.
اما در ریشه اصلى لغوى آن «درخواست تجاوز و انحراف از خط میانه، و تمایل به افراط و تفریط» ذکر کرده اند; خواه به این درخواست جامه عمل پوشیده شود یا نه. گاه در «کمیّت» چیزى است و گاه در «کیفیت»; و به همین مناسبت غالباً به معناى ظلم و ستم به کار مى رود. گاهى نیز به معناى هر گونه «طلب و تقاضا» هر چند امر خوب و شایسته اى باشد، آمده است. لذا «راغب» در «مفردات»، «بَغْى» را به دو شعبه تقسیم مى کند; «ممدوح» و «مذموم» که اولى، تجاوز از حد عدالت، و رسیدن به احسان و ایثار و تجاوز از واجبات و رسیدن به مستحبات است; و دومى، تجاوز از حق و تمایل به باطل یا مشتبه است.(17)
بُقْعَه:
(فِی الْبُقْعَةِ الْمُبارَکَةِ)
«بُقْعَه» به معناى قطعه زمینى است که نسبت به اطرافش مشخص است.(18)
بَقِیَّة:
(أُولُوا بَقِیَّة یَنْهَوْنَ)
«بَقِیَّة» به معناى باقیمانده است.(19)


(1) . انعام، آیه 104 (ج 5، ص 481) ; قصص، آیه 43 (ج 16، ص 109) ; جاثیه، آیه 20 (ج 21، ص 271).
(2) . اسراء، آیه 17 (ج 12، ص 77).
(3) . قیامت، آیه 14 (ج 25، ص 296).
(4) . یوسف، آیه 19 (ج 9، ص 420) ; یوسف، آیه 88 (ج 10، ص 78).
(5) . روم، آیه 4 (ج 16، ص 382).
(6) . رحمن، آیه 54 (ج 23، ص 177).
(7) . آل عمران، آیه 118 (ج 3، ص 91) .
(8) . قصص، آیه 58 (ج 16، ص 141).
(9) . زخرف، آیه 8 (ج 21، ص 24) ; ق، آیه 36
(ج 22، ص 291) ; قمر، آیه 36 (ج 23، ص 72); بروج، آیه 12 (ج 26، ص 359).
(10) . انعام، آیه 131 (ج 5، ص 548).
(11) . انعام، آیه 60 (ج 5، ص 339).
(12) . انفطار، آیه 4 (ج 26، ص 222) ; عادیات، آیه 9 (ج 27، ص 274).
(13) . صافات، آیه 125 (ج 19، ص 157).
(14) . بقره، آیه 228 (ج 2، ص 188).
(15) . انعام، آیه 31 (ج 5، ص 259) ; عنکبوت، آیه 53 (ج 16، ص 339).
(16) . مائده، آیه 14 (ج 4، ص 407).
(17) . اعراف، آیه 33 (ج 6، ص 191) ; یونس، آیه 90 (ج 8، ص 457) ; شورى، آیه 14 (ج 20، ص 405).
(18) . قصص، آیه 30 (ج 16، ص 87).
(19) . هود، آیه 116 (ج 9، ص 331).
 
 
بَثّ ـ بُشْرىبُکْرَةً ـ بُیُوت
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma