عباس، عموى پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) هنوز اسلام نیاورده بود، و در میان قریش به کیش و آئین آنان باقى بود; ولى از آنجا که به برادرزاده خود علاقه بسیار داشت، هنگامى که دید لشکر نیرومند قریش به قصد جنگ با پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) آماده حرکت است، نامه اى نوشت و به وسیله مردى از قبیله «بنى غفار» به مدینه فرستاد(1) و هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) از جریان آگاه گشت، چند نفر از مسلمانان را دستور داد که به سرعت راه مکّه را پیش گیرند، و از اوضاع لشگر قریش، اطّلاعات دقیقترى به دست آورند (و این نخستین گام در مدیریّت و رهبرى جنگ بود).
طولى نکشید که دو بازرس رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) که براى کسب اطّلاع رفته بودند برگشتند و گزارش چگونگى قواى قریش را به پیامبر رساندند و گفتند که این سپاه نیرومند تحت فرماندهى شخص ابوسفیان است.