بسیارى هستندکه نمى توانند بین «حکمت» و «علم» فرق بگذارند و گمان مى برند این دو یک چیز است. اینان مى پندارند حکیم بودن خداوند به معنى «دانا بودن» است.
اما دانشمندان علم «عقاید» چند معنى براى حکمت گفته اند:
اگر در این سه معنى دقت و تأمل کنیم در خواهیم یافت دو معنى اخیر به معناى اول باز مى گردد. در واقع براى آن که کارى به صورت کاملترین وجه ممکن انجام گیرد لازم است هر چیزى در جاى خود قرار گیرد و از سوى دیگر از امور نادرست و ناشایست که مخالف کار اکمل است، اجتناب شود.
براى مثال یک مهندس حکیم را در نظر بگیرید. او کسى است که امور مختلفى از جمله: قطر دیوارها، مقاومت پى ها، دوام مصالح ساختمان، اتاقهاى مورد لزوم، مقدار تابش نور، طرز قرار گرفتن پله ها و پنجره ها و تمام وسایل مورد لزوم به اندازه کافى و در حد اکمل و متناسب با هدف آن ساختمان باشد.
بنابراین حکمت یکى از «صفات فعل» است و حکیم کسى است که تمام کارهاى او از روى حساب و به جا باشد. به طور حتم چنین کسى از کار نا به جا پرهیز مى کند.
1. رجوع شود به کتاب تجرید الاعتقاد تألیف علامه حلى.