اکنون با راهنمایى وجدان و فطرت خود به اصل «آزادى اراده» پى بردیم و مشخص شد نظریه جبر یا انکار این اصل، یک نظر خلاف وجدان و فطرت انسان است. اما ممکن است تصور دیگرى پیش آید. ممکن است بعضى افراد بگویند: به واسطه راهنمایى فطرت و وجدان خود به اصل آزادى اراده مى رسیم و به این وسیله عقیده جبر را نفى مى کنیم، بنابراین بهتر است به کلى حساب «افعال ارادى» را از سایر حوادث جهان جدا کنیم. در واقع حوادث و اتفاقات جهان را به دو دسته تقسیم مى کنیم. یک دسته افعال ارادى انسان است. و دسته دیگر مربوط به حوادث جهان مى شود. مشیّت و اراده خداوند حاکم بر حوادث جهان است و از نقطه اراده و اختیار انسان خارج است. زمام افعال ارادى فقط در دست انسان است و بس. در این منطقه حکومت مطلق از آن انسان است و اراده خداوند در آن راهى ندارد. مگر در یک منطقه دو حکومت مطلق قابل تصور است؟! این نظریه همان افراط در اصل آزادى اراده است. اصطلاح علمى این نظریه «تفویض» است که به معنى واگذارى مطلق است. این نظریه یک راه افراطى است که در مقابل راه افراطى جبر قرار مى گیرد. درباره این نظریه مى توان گفت همان قدر که انکار اصل آزادى اراده یا عقیده به جبر غلط است به همین اندازه چنین آزادىِ بى حد و حسابى هم غلط است. مهم این است که این دو پرتگاه مشخص شوند و از این بین بتوان راه سوم را یافت. قبل از بیان و توضیح بیشتر راه سوم، بهتر آن است که عواقب خطرناک هر یک از دو نظریه جبر و تفویض را از نظر «عقیده و عقل» تشریح کنیم.* * *