اگر فرض بگیریم که خداوند برانجام فعلى قادر نباشد، یا آن فعل یک عمل محال است که از لحاظ عقلى امکان ندارد انجام شود یا یک امر ممکن است و مى توان انجامش داد. در صورت محال بودن، اصلِ فرض ما غلط است زیرا چیزى تصور کرده ایم که در ذات خود غیر ممکن است و عدم انجام آن از ناحیه تصور ماست نه به خاطر محدود بودن قدرت خداوند. در صورت دوم که آن فعل ممکن است انجام شود، به این معنى است که کس دیگرى غیر خداوند قادر به انجام آن باشد. در این صورت معلوم مى شود آن موجود از خداوند کامل تر بوده است. چنین چیزى خلاف فرض ما از خداوند است زیرا فرض ما این است که با یک وجود نامحدود و نامتناهى، وجود دیگرى را نمى توان فرض کرد. نتیجه هر دو صورت این است که نمى توان چیزى را فرض کرد که خداوند قادر به انجام دادن آن نباشد.
قرآن مجید مى فرماید:
«و ما کان الله لیعجزه شىء فى السموات و لا فى الارض انه کان علیها قدیرا; هیچ چیز در زمین و آسمان خداوند را ناتوان نمى کند، خداوند دانا و تواناست.»(1)
«انما اذا اراد شیئاً ان یقول کن فیکون; فرمان او تنها این است که هرگاه چیزى را اراده کرد مى گوید: موجود شو! بلافاصله موجود مى شود.»(2)
1. سوره فاطر،آیه 43.
2. سوره یس، آیه 83.