سلب آزادى، به خاطر آزادى

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
خدا را چگونه بشناسیم
رابطه تمدن کنونى و عقیده به جبر!حجم معلومات فعلى بشر

 

بحثى که گذشت رشد روزافزون دید جبرى جامعه امروز را بیان مى کند. دیدگاه ماتریالیست خود به خود منجر به برداشت جبرىاز انسان مى شود. اما در پس این پرده حقیقت دیگرى نهفته است که حکایت از یک «عامل روانى» براى اشاعه عقیده جبریها در زمان ما، مى کند.

این یک واقعیت عینى است که نسبت به گذشته، در عصر ما میل به گناه و آزادى عمل مطلق بسیار زیادتر شده است. دلیل این میل فزاینده، در این است که زندگى در عصر ما، فریبنده تر و وسایل هوس رانى بیشتر از گذشته است و از سوى دیگر موانع این امیال و خواهشها کمتر از گذشته شده است. وسایل هوس رانى از هر نوع و شکلى و «براى هر نوع سلیقه»! در همه جا و همه وقت در اختیار پسران آدم و دختران حوا قرار گرفته است. براى عده اى و به خصوص غربى ها، زندگى مفهومى جز «لذت و خوشگذرانى»60 ندارد. آنان زندگى را در همین شکلهاى «لذت و خوشگذرانى» جستجو مى کنند و همین که در محرومیّت گرفتار شدند با چند قرص خواب آور یا چند گلوله بى قابلیت، به این زندگى «بیهوده بى حاصل» خاتمه مى دهند!

از سوى دیگر، هنوز در اعماق دلهاى این عدّه، جرقه اى از احساس و وجدان و ایمان به فضیلت وجود دارد. چیزى که باعث مى شود با وجود اعمال و رفتار ننگین و زندگى سراسر غرق در شهوات و لذایذ دنیوى از اعمال خود ناراحت شوند همین جرقه کوچک در دلهاى آنهاست. همین ذره امید مى تواند به اصطلاح «شهد» زندگى را در کام آنها، مبدل به «شرنگ» سازد.

در نتیجه این افراد براى خلاصى از این جرقه و از بین بردن آثار آن، به دنبال یک راه حل مى گردند و آن چیزى است که بتواند اعمال آنها را توجیه کند و از بروز پشیمانى جلوگیرى کند. شاید هیچ راهى براى آنان بهتر از پذیرش مکتب «جبر» و نفى اصل «آزادى اراده» وجود ندارد. این راهى است که به آنان مى آموزد در انجام این اعمال مجبورند و چاره دیگرى ندارند!

در حقیقت براى بدست آوردن «آزادى عمل کامل» معتقد به عدم آزادى اراده و پیرو مکتب جبر شویم!. در این صورت است که دست از شرّ «وجدان» خلاص شده و مى توان با خیالى آرام به کار خود ادامه داد.

شعرى در اول این بحث از خیام نقل شد. البته این شعر به خیام نسبت داده شده و شاید مانند برخى اشعار دیگر دستخوش تحریفات شده، (و مانند رباعیاتى است که مِى و مِى خوارگى به آن افزوده شده است.) در این شعر آن عامل روانى به خوبى پیداست. عقیده به «جبر» توجیهى براى «مى خوارگى» قلمداد شده تا «مى خوارگى» به عنوان یک عمل واجب و لازم تلقى شود. این نکته روانى طرفداران جدى عده اى از مردم عصر ما از نظریه جبر است.

* * *

اکنون به بحث اصلى خود یعنى مسئله علم خداوند و گناهان انسان باز مى گردیم. اجازه دهید قبل از ورود به بحث با ذکر یک مثال ذهن خود را آماده سازیم:

یک استاد دانشگاه را در نظر بگیرید. استادى دلسوز، کنجکاو، بسیار باهوش که هر نکته اى از نظرش دور نمى ماند. مسلم است در همان هفته هاى اول کلاس، با همان برخوردها و تماسهاى اولیه دانشجویانش خواهد فهمید تا پایان درس کدام قبولند و یا کدامیک رفوزه. این مطلب به خصوص در ماههاى آخر سال تحصیلى به قدرى براى او روشن و واضح است که با اطمینان خاطر مى تواند بگوید در امتحانات، کدام دانشجو مؤفّق و کدام نامؤفّق است.

باید توجّه داشت این استاد دلسوز و علاقمند هیچ تبعیض یا اختلافى بین شاگردان خود قائل نشده و از هر امکانى براى مؤفقیّت و پیشرفت آنان استفاده کرده است. چنین استادى نسبت به دانشجویان کوشا، خوشحال و خشنود و نسبت به دانشجویان تنبل ناراحت و رنجور است. او در این فکر است که چرا برخى از دانشجویان وقت گرانبهاى خود را صرف سرگرمیهاى بیهوده و حتّى مضرّ مى کنند. از این جهت حتى مى توان گفت این استاد نسبت به دانشجویان تنبل سعى و تلاش بیشترى به کار گرفته و همیشه آنها را تشویق به جدّیت در تحصیل کرده و نسبت به خطرى که در کمین آنان است، هشدار مى دهد.

اینجا مى توان یک پرسش را مطرح کرد: این که استاد وضع آینده دانشجویان را پیش بینى مى کند آن هم یک پیش بینى صحیح و مطابق واقع، آیا او مرتکب عمل اشتباهى شده است؟ و شاگردانى که در طول سال تحصیلى، تنبلى کرده و به دنبال تحصیل نبوده اند، آیا عدم مؤفقیّت اینان به گردن استاد دلسوزى است که از هیچ کوششى براى پیشرفت آنان دریغ نکرده است؟ استاد مى توانسته پیش بینى کند، فلان دانشجوى تنبل رفوزه خواهد شد اما به خاطر شکست روحى دانشجو، حتى این پیش بینى را هم بیان نکرده است، پس آیا شکست آن دانشجو در امتحان معلول پیش بینى استاد است؟ آیا این اطلاع استاد از سرنوشت شاگردان خود در امتحانات، آزادى اراده به آنان را از بین برده است؟ آیا مى توان قبول کرد که دانشجویان حق اعتراض دارند به این خاطر که: علم و اطلاع تو، سبب شکست ما در امتحانات شده است؟

معلوم است که پاسخ تمام این سؤالها منفى است. آنها با اختیار و آزادى کامل به سوى این سرنوشت رفتند. در حقیقت، استاد دلسوز تمام تلاش خود را کرده تا مؤفّق شوند، اما تنبلى و سستى خود آنها باعث شکستشان در درس شد. این که استاد به دلیل تجربه یا هوش و زکاوت خود وضعیت دانشجویان را پیش بینى کرده است امرى جدا از عمل خود دانشجویان است.

به عبارتى روشن و جامع مى توان گفت: پیش بینى استاد، معلول وضعیت شاگردان است; نه وضع شاگردان، معلول پیش بینى استاد!

درست است که علم خداوند با علم انسان فرق دارد، آنهم چه فرقهاى اساسى و بنیادینى، اما این اختلافات تأثیرى در مسئله مورد بحث ندارد. توضیح این موضوع را به این صورت مى توان بیان کرد:

خداوند نیروهاى مختلفى در وجود و طبیعت ما قرار داده است، نیروهایى چون عقل، هوش، اراده، اختیار، حافظه و.... او ما را در انتخاب راه سعادت یا شقاوت آزاد گذاشته است. این ما هستیم که به اختیار خود یکى از این دو راه را انتخاب میکنیم. علم و اطلاع خداوند از وضع آینده، ما کوچکترین ضربه اى به آزادى اراده ما نمى زند، به همان صورتى، که مثال بالا این موضوع را در مقیاس کوچکترى نشان داد.

رابطه تمدن کنونى و عقیده به جبر!حجم معلومات فعلى بشر
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma