عواقب شوم تفویض

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
خدا را چگونه بشناسیم
عواقب خطرناک جبرطریق سوم راه بدون خطر!

نفى نظریه جبر باعث نمى شود تا نظر مقابل آن یعنى تفویض را بدون نقد و تأمل بپذیریم. نظریه تفویض دچار مشکلات و خطرات شومى است که به تعدادى از آنها اشاره مى کنیم:

1ـ شرک و دوگانه پرستى:
در نظریه تفویض اعتقاد بر این است که انسان در انجام افعال ارادى خود «استقلال تام و تمام» دارد و هیچ قدرتى حتى قدرت خداوند نیز نمى تواند در اعمال انسان دخالت کند. چنین کسى دچار یک شرک آشکار و صریح شده است زیرا نه تنها معتقد به «دو خدا» شده بلکه لازمه نظر او وجود «خدایان متعدد» است در چنین نظرى یک خداى بزرگ وجود دارد که آفریننده عالم هستى و حتى انسانهاست. از سوى دیگر انسانها هستند که هر یک براى خود خداى کوچکى است. او در قلمرو افعال ارادى خود یک حکومت غیرقابل معارضه اى دارد و آفریننده تام الاختیار این افعال و اعمال یکى است آن هم خود انسان. بنابراین، نظریه تفویض هر انسانى را یک آفریننده کامل در کارهاى خود مى داند به همان صورت که خداوند آفریدگار جهان بزرگ است. هر چند دوگانه پرستى و اصل داراى صور مختلفى است. امّا مسلّم است که چنین نظریه اى هم یکى از شکلهاى «شرک» است.
2ـ محدود ساختن قدرت خدا:
اگر قبول کنیم انسان در افعال ارادى خود اختیار کامل دارد و خداوند او را به حال خود رها ساخته و هیچ دخالتى در آن ندارد پس دیگر نمى توانیم قدرت خداوند را بى پایان نامحدود بدانیم. چنین نظریه اى افعال ارادى انسان را از حیطه قدرت خداوند خارج کرده و عدم دخالت خداوند در آن را ترویج مى کند.

مسئله تنها به قدرت خداوند محدود نمى شود بلکه به دیگر صفات خداوند نیز سرایت مى کند، کسى که قدرت خداوند را محدود مى داند، چون قبلا گفتیم تمام صفات خدا یکى هستند و تعدد و کثرت در ذات خداوند راه ندارد، پس باید هم صفات خداوند را و هم ذات او را محدود بداند. چنین کسى با اعتقاد به محدودیت ذات و صفات خداوند یک موحّد و خداشناس نیست زیرا هم چنان که گذشت اعتقاد به توحید یعنى اعتقاد به خداوند بى پایان نامتناهى از تمام جهات.

3ـ بى نیازى از خداوند:
پیروان عقیده تفویض در خود یک نوع بى نیازى از خداوند را احساس مى کنند. این اعتقاد دو مشکل دارد; یکى نظرى و دیگرى عملى.

از لحاظ نظرى غلط است چون با اصل توحید منافات دارد. در مباحث قبل دانستیم; خداوند یک وجود بى نهایت و علت تمام موجودات دیگر است که به دلیل احتیاج معلول به علت، همیشه موجودات به او محتاج هستند بدون آن که او به آنها محتاج باشد. بنابراین، آنچه که باعث شود گمان کنیم احتیاجى به او نداریم یک پندار غلط و بى اساس است. اما از لحاظ عملى غلط است چون بى نیازى از خداوند خود اصل و سرچشمه تمام مفاسد و رذایل اجتماعى است. کسى که خود را از خداوند بى نیاز مى داند سر به طغیان و سرکشى برمى دارد. او دیگر براى هیچ کس و هیچ مقامى احترامى قائل نیست، نه قانون برایش ارزشى دارد و نه حقوق مردم. او اگر ثروتى به دست آورد در کثیف ترین راهها مصرف مى کند و هرگز تصور نمى کند که این ثروت را توانسته به کمک اجتماع بدست آورد و باید براى بهبود وضع اجتماع به کار گیرد. او بى پروا از هر موقعیّتى و موفقیّتى که نصیبش مى شود استفاده مى کند. چنین اعتقادى به گونه اى که گفته شد اصل و مایه تمام انحرافات است.

اما اگر کسى که ایمان دارد هر چه هست از ناحیه خداوند است، معتقد است او مى بخشد و فقط اوست که مى تواند باز گیرد. چنین کسى در هر لحظه و هر «آن» از او مدد مى گیرد تا بتواند به زندگى و حیات خود ادامه دهد. البته، چنین کسى در عین اعتقاد به آزادى اراده خود، صاحب و مالک این اختیار را خداوند مى داند. در این صورت است که هیچ گاه از موقعیت خود سوء استفاده نمى کند و همیشه نیرو و قدرت و ثروت خود را در راهى که خداوند نشان داده به کار مى گیرد.

عواقب خطرناک جبرطریق سوم راه بدون خطر!
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma