پیشگفتار

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
خدا را چگونه بشناسیم
مقدمهدره خطرناک تشبیه

نسخه هاى چاپ اول این کتاب در همان ماههاى اول پس از انتشار نایاب شد و متأسفانه درخواست علاقه مندان بدون جواب ماند. با توجه به این که موضوع این کتاب صفات «آفریدگار جهان» است، نایاب شدن نسخه هاى کتاب در خور توجه و دقت است، چرا که این کتاب نه یک رمان عشقى را مطرح مى کرد و نه مربوط به مسائل جنسى و امورى مشابه آن است. عنوان کتاب به روشنى بیان مى کند که آنچه در این کتاب مورد نظر است یک هدف مقدس «علمى و دینى» است.

باید باور داشت که علاقه شدید نسل جوان به این گونه کتابها، نشانه بارزى است از زنده بودن روح حقیقت جویى در آنها. باید نیاز حق طلبى و ایمان به معنویت و سعادت را در این طبقه باور داشت.

یأس و بدبینى افراطى دانشمندان و افرادى که مسئولیت رهبرى فکرى اجتماع را بر عهده دارند، باعث مى شود تا این افکار حساس تغذیه نشوند و در نهایت یک «خلاء فکرى» ایجاد شود. در این صورت است که عوامل فساد مى توانند با یک سلسله برنامه هاى از پیش تعیین شده، از چنین خلاء فکرى کمال استفاده را برده و با تعلیمات مسموم آن را پر کنند.

در واقع، جهان هستى با تمام ابعاد گسترده خود کتابى است عظیم و پیچیده با ابواب و فصول و بخشهاى متعدد که حتى هر بخش آن نیز خود به بخشهاى متنوع دیگرى تقسیم مى شود. از این جاست که مى توان فهمید درک و فهم این کتاب نه یک کار تفنّنى و ساده بلکه فهمیدن حتى کوچک ترین بخش آن توان و کوشش شدید و جدى را مى طلبد و سالهاى سال را باید پشت سر گذاشت. اما تلاش تنها کافى نیست. حقیقت این است که گشایش «کتاب هستى» با «کلیدهاى رمز» ممکن است. این جاست که نبوغ افراد، لیاقت آنها را در یافتن کلید رمز براى گشودن این کتاب نشان مى دهد. نابغه و اندیشمند آن کسى است که بتواند بر یکى از این کلیدهاى رمز دست یابد.

از آنجایى که کتاب هستى از ابواب کاملا مختلفى تشکیل شده است پس باید کلیدهاى رمز کاملا متفاوتى داشته باشد. هر دانشمند و نابغه اى باید با توجه به رشته مورد مطالعه خود به دنبال کلید
رمز مخصوص رشته خود باشد تا به گفته اینشتین
1 با الفباى این
کتاب آشنا شود.

پیچیده ترین فصلهاى این کتاب گسترده هستى بحث «صفات خدا» است. سرّ پیچیدگى این بحث در این نکته است که خداوند از هر نظر با چیزهایى که تاکنون به تجربه ما در آمده متفاوت است. به طور کلى در دایره تجربیات ما چیزى یافت نمى شود که بتواند اندک مشابهتى با خداوند داشته باشد و حلقه این دایره، تنگ تر از آن است که بتواند در بردارنده حتى یک تصور موهوم از خداوند باشد. البته نکته اساسى نیز همین است و «کلید رمز» بحث صفات خداوند نیز در همین مطلب نهفته است. عدم شباهت بین ذات خداوند و دیگر موجودات عالم هستى، کلید رمز این بحث است که با در نظر گرفتن آن مى توانیم مشکلات این بحث را حل کرده و با خدا و صفات او آشنا شویم.

باید توجه داشت که دو مسئله در پیش روى داریم; نخست پى بردن به «وجود خدا» یا «خدایابى» که بخصوص از راه مطالعه اسرار جهان آفرینش، کارى سهل و آسان است. مسئله دوم درک «صفات خدا» است که کارى مشکل و محتاج دقت فراوان است.

* * *

در اینجا پرسشى پیش مى آید: چرا شناخت صفات خدا از شناخت ذات او مشکل تر است؟ جواب این پرسش آسان است. اگر به دور و بر خود نگاه کنیم، موجوداتى را مى یابیم که همگى نشانه هاى ذات خداوند هستند. کوهها، جنگلها، گیاهان، جانوران، ستارگان آسمان، ماهیان دریاها... همه و همه دلایلى روشن هستند که تأمل در آنها براى هر فرد دیرباورى کافى است تا به اصل وجود خداوند پى ببرد. اما در شناخت صفات خداوند راه به این سادگى نیست. نخستین کار نفى هر گونه تشبیهى است، یعنى باید هر گونه شباهتى را بین خداوند و دیگر موجودات نفى کرد. باید در نظر گرفت که هر صفتى از موجودات عالم طبیعت را، نمى توان به خداوند نسبت داد از این جهت است که شناخت صفات خداوند، مشکل تر از درک اصل وجود اوست.2

واقعیت این است که قوه شناخت ما در دل طبیعت شکل گرفته است. هر آنچه تاکنون شنیده و دیده ایم از همین موجودات طبیعى است. ذهن، تک تک صورتهاى موجود خود را از پدیده هاى طبیعى اخذ کرده است و بنابر تحقیقات علمى و فلسفى از روز اول حیات، ذهن در حال اخذ صورتها و مفاهیم عقلى و فکرى خود از همین پدیده هاست.3

به بیان روشن تر; هر چه دیده ایم، هر چه شنیده ایم و هر چه را که لمس کرده ایم، همگى از اجسام و خواص آنها بوده است. ما در یک ارتباط نزدیکى با موجودات مادى زندگى مى کنیم. این موجودات در زمان و مکان معینى قرار دارند. باید توجه داشت که زمان و مکان داشتن براى این موجودات، شرط اساسى وجود داشتن آنهاست، به گونه اى که نمى توان یک جسم را بدون واقع شدن در لحظه زمان خاص و مکان معینى تصور کرد. از سوى دیگر ذهن، همیشه موجودات را در اشکال و صور مشخصى درک مى کند. تصورات ذهنى با توجه به موجوداتى که این تصورات از آنها اخذ شده است، در ذهن شرایط خاصى دارند. ذهن، با این شرایط انس گرفته است تا آنجا که مى توان گفت حدود و قابلیتهاى ذهن نیز در حد همین شرایط تصورات ذهنى است.

اکنون روشن است که درک صفات موجودى که نه زمان دارد و نه مکان و در عین حال به تمام زمانها و مکانها احاطه دارد، آسان نیست. به بیانى روشن تر، درک یک موجود لایتناهى و نامحدود و والا از هر شرایط جزیى و خاص براى ذهنى که در چنان شرایطى شکل گرفته کارى بس بسیار مشکل است. البته نمى توان گفت شناخت چنان موجودى محال است زیرا با دقت و باریک اندیشى مى توان اندک اندک ذهن را از حالتى که به آن انس گرفته خارج کرد و از این طریق براى درک صفات چنین موجودى آماده شد.

در هر صورت لازم به تذکر است که ذهن با تمام تلاش خود و ایجاد تمام شرایط نیز نمى تواند به کنه و حقیقت صفات آن ذات بى پایان پى برد. باید پذیرفت در هر صورت ذهن یک موجود محدود و متناهى است و درک کامل یک موجود نامحدود و نامتناهى براى آن کارى غیرممکن است و مثل این است که بخواهیم دریاى بیکرانى را در یک ظرف کوچک جاى دهیم.4

اکنون روشن شد که موجودات جهان طبیعى هر چند براى پى بردن «به اصل وجود خداوند» بهترین راهنما هستند اما براى شناخت «صفات خداوند» راهزن بوده و باعث فریب ما مى شوند. باید مراقب فریبها و رنگارنگى آنها بود. حتى در کلمات بزرگان دین نیز به این معنا اشاره شده است، مانند این جمله: «مورچه گمان مى کند خداوند مانند او دو شاخک دارد!(1)» این جمله هشدارى است به این حقیقت که افکار کوتاه بین صفات خدا را از راه «قیاس» با صفات خود در مى یابند و گمان و خواهش درونى آنها بر این است که خداوند هم صفاتى مانند آنها داشته باشد.

مسئله تشبیه و مقایسه بین صفات خدا و مخلوقات، در راه پر پیچ و خم خداشناسى، یکى از خطرناک ترین پرتگاه هاست. در همین جاست که نبوغ و استعداد رهروان توحید روشن مى شود و مایه اختلاف آنها در میزان فهم آنان از خداوند در همین جاست.

در اینجاست که فرق یک فهم عامى و بیسواد از خداوند با درک و شناخت فرد دانشمند و فیلسوف مشخص مى شود. در این جا هر آن ممکن است زیر پاى رهرو راه توحید و خداپرستى خالى شود یا به نشانه اى اشتباه کند و راه را کم کند. در این جاست که با یک لغزش کوچک هم ممکن است انسان از مسیر صحیح خود جدا شود و این لغزش ناچیز باعث شود تا او فرسنگها از مسیر اصیل و اصلى دور شود. در حقیقت این لغزشهاى ناچیزى هستند که باعث مى شوند انسان بجاى راه سپردن در طریق خداپرستى و توحید، عمرى را در سنگلاخ بت پرستى و شرک سرگردان باشد.5

بدیهى است دورى از ورطه خطرناک تشبیه در خداشناسى و ترک مفاهیمِ آشنا و مأنوس، وضعیت جدیدى براى جستجوگر و طالب اندیشه الهى به وجود مى آورد. او اکنون، با جدا شدن از مفاهیم روزمره و همیشگى خود دیگر از آن حال و هوا و تصورات همیشگى خود فاصله مى گیرد. در واقع، طریق خداپرستى همین فاصله گرفتن و نفى امور مأنوس و آشنایى است که ما را به خود مشغول کرده است.

اما پرسشى در اینجا مطرح مى شود: با فاصله گرفتن از این فضا باید به سوى چه وضعیتى حرکت کرد؟ روشن است که نفى مفاهیم روزمره به معنى دست یافتن به مفاهیم تازه و نامأنوس است. این مفاهیم والاتر از مفاهیمى هستند که هر روز با آنها سرو کار داریم و اگر چه نامأنوس و غریب اند و ذهن باید مدتى را براى آشنایى با آنها پشت سر گذارد اما از لحاظ روحى لذت بخشند و باعث نشاط و سرور روح هستند.

در واقع این مفاهیم، یک نوع مفاهیم عقلى هستند که از هر گونه محدودیت و نقصى پیراسته و پاک شده اند. عقل با این مفاهیم است که قادر مى شود به آن ذات پاک مقدس اشاره کند و از طریق همین اشارات مى تواند به یک «شناسایى اجمالى صفات ذات الهى» دست یابد.

با توجه به حقایق مذکور، لازم است که مراقب باشیم، درباره «شناسایى صفات خدا» با احتیاط بیشتر پیش رویم. در هر قدم امکان گمراهى و انحراف وجود دارد. باید توجه داشت سایه خطر بزرگ تشبیه و «مقایسه صفات خدا با مخلوقات» در همه جا گسترده است. به همین دلیل، پیشوایان دینى همیشه به مؤمنان اعلام خطر کرده اند و مردم را از پیمودن این راه بدون راهنمایى و کمک پیغمبران خدا بر حذر داشته اند.6

طى این مرحله بى همرهى خضر مکن7 *** ظلمات است بترس از خطر گمراهى!

* * *


1. ان النملة لتظن ان لربها ذوأبتین کذؤابتیها.

 

مقدمهدره خطرناک تشبیه
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma