همه جا و هیچ جا!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
خدا را چگونه بشناسیم
دلایل عقلىمقایسه معرفى خداوند در قرآن و تورات

مى دانیم نخستین سوالى که کودکان از پدر و مادر خود مى پرسند این است: «خدا کجاست؟» و با اصرار و کنجکاوى زیادى مى خواهند جاى خدا را پیدا کنند.

یک کودک با ذهنى که در حال رشد و تکامل است حق دارد چنین سوالى را بکند. آنها همه چیز را نسبت به خودشان مقایسه مى کنند. پیش خود مى گویند: من جایى هستم، پدر و مادرم هم در جایى هستند، هر کس دیگرى را که مى بینم خانه اى دارد; بچه هاى همسایه، همکلاسى هایم، پدر و مادر آنها، همگى در خانه اى هستند. پس
خدا در کجاست؟!

پدر و مادرها براى جواب دادن به این پرسش، به راحتى مى گویند: خدا در آسمانهاست. این پاسخى است که آنها در برابر ذهن کنجکاو کودک بیان مى کنند و راه دیگرى هم ندارد. درست
است که این جواب مى تواند ذهن کودک را قانع کند اما تعجب در این است که برخى از بزرگسالان نیز به همین پاسخ قانع مى شوند و به آن ایمان دارند.

اما به راستى این پرسش فقط در ذهن کودکان طرح مى شود؟ آیا بزرگسالان با چنین پرسشى درگیر نیستند؟ باید قبول کرد این مشکل آنها نیز هست هر چند از بیان آن شرم دارند اما خود مسئله
یک امر ساده و پیش پا افتاده نیست و احتیاج به یک پاسخ صریح
و اساسى دارد.

استدلالهاى عقلى به ما مى گویند: «خداوند همه جا هست در عین حال جا و مکان هم ندارد!» آیا این جمله متضمن یک تناقض آشکار نیست؟ همانند «دایره مربع» یا به قول معروف نظیر «کوسه ریش پهن» نیست؟ خیر، موضوع از این قرار نیست. براى روشن شدن مطلب باید توضیح مختصرى داد:

ما و همه موجودات عالمِ ماده مکان داریم. مکان داشتن به معنى اشغال یک مقدار مکان است. یک موجود مادى مقدار خاص و معینى از مکان را اشغال مى کند. اگر اینجا باشد، آنجا نیست و اگر آنجا باشد اینجا نیست. اصولا مفاهیمى مانند «قبل و بعد» و «اینجا و آنجا» بواسطه همین محدودیت موجودات مادى در اشغال مکان به وجود مى آیند. چون ما در یک مکان محدود هستیم، دیگر طبیعى است که تمام فعالیتهاى ما نیز محدود باشد زیرا فعالیت هاى ما در حدود مکانى که مى توانیم داشته باشیم امکان انجام یافتن دارند.
و به دلیل آن که مکان، محدود است، پس حوزه فعالیت هاى ما نیز محدود است.

یک «هستى نامحدود و بى پایان» بر خلاف وضعیت موجودات مادى، وابسته به یک نقطه معین نیست و یک مکان مشخص را اشغال  نمى کند. براى چنین موجودى داشتن مکان مشخص به معنى محدودیت و حد و پایان داشتن است که با ذات آن در تعارض است. چنین موجودى همه جا هست; در دریا هست، در دورترین نقاط فضاى پهناور، در درون و برون وجود ما و بالاخره در همه جا هست.

برخى به غلط، شاید تصور کنند که وجود ذات نامتناهى مانند «اتر» است که همه جا را پر کرده است و یا مانند امواج فرستنده هاى رادیویى است که منطقه وسیعى را زیر بال و پر خود مى گیرد. اما این همان تشبیه و قیاسى است که در اینجا خود را به شکل دیگرى نشان مى دهد. خیر، وسعتِ وجودِ ذات نامتناهى مانند گسترش «اتر» یا امواج فرستنده هاى رادیویى نیست. دلیل این موضوع در این است که «اتر» و امواج رادیویى اجزایى دارند که هر جزء با جزء دیگر فرق دارد. براى مثال اجزاى اترى که در خانه ماست; با اجزاى اتر خانه همسایه فرق دارد و امواج رادیوى شهر ما با شهر دیگر حتى با فرض یک منبع فرستنده داشتن و یک موج بودن باز با هم فرق مى کنند. ذات نامتناهى بر خلاف چنین مواردى فاقد اجزاء است و یک موجود بسیط است.

در حقیقت، همه جا بودن ذات نامتناهى به این معنى است که او اساساً مافوق مکان است. مافوق مکان بودن به این معنى است که مکانها در برابر او یکسان است. چنین نیست که به یک موجود نسبت به موجود دیگرى نزدیکتر یا دورتر باشد. همه وجود او در همه جا هست (اصلا وجود او همه ندارد!). البته باید پذیرفت که تصور چنین چیزى براى بعضى افراد مشکل است زیرا آنها همیشه با موجوداتى سر و کار داشتند که با هم نسبتهاى مختلفى دارند.

براى روشن شدن موضوع و نزدیک کردن مطلب به ذهن، یک مثال تا اندازه اى کمک مى کند گر چه ذات نامتناهى خداوند همانند هیچ چیزى نیست تا بتوان در مورد آن مثالى زد. اگر از ما بپرسند حاصل ضرب دو عدد 2 و 2 با یکدیگر چقدر مى شود جواب مى دهیم نتیجه عدد 4 است. اگر از ما بپرسند کل بزرگتر است یا جزء جواب مى دهیم کل. اما اگر بپرسند نتیجه این حاصل ضرب و یا بزرگتر بودن کل از جزء کجاست جواب خواهیم داد در همه جا، در آسمان، در زمین و در هر نقطه اى از جهان. این حقیقت که کل بزرگتر است از جزء یا نتیجه حاصل ضرب 2 و 2 عدد 4 مى شود، جا و مکان خاص و معینى ندارد. در حقیقت تمام قوانین علمى همین خاصیت را دارند. این قوانین یک نوع «تجرد» دارند که آنها را وابسته به مکان خاصى نمى کند. در نتیجه، مى توان درباره آنها گفت با وجود آن که همه جا هستند اما جا و مکان خاصى ندارند.

بنابراین در مورد خداوند که مى گوییم او در درون و برون ما هست مانند این جمله نیست که خون در رگهاى ما هست. خیر، خداوند مانند خون یا غذا یا رگ و پى در درون ما نیست. او مانندِ نظر برخى صوفیه نیز نیست که معتقدند هستى او عین هستى موجودات است. خداوند در درون و برون ماست به این معنى که هستى او مافوق مکان است. او آنچنان نامحدود است که هیچ چیز از حیطه هستى او بیرون نیست. او با همه موجودات هست و به عبارت روشنتر همه موجودات به صورت یکسانى در برابر او حاضرند و هستى و بقاء آنها از اوست. اکنون بعد از این استدلال عقلى بهتر است ببینیم ادیان فعلى در این باره چه مى گوید.

* * *

دلایل عقلىمقایسه معرفى خداوند در قرآن و تورات
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma