در اینجا یک پرسش و شبهه اى مطرح است. آیا خداوند به گناه بشر علم دارد یا نه؟ براى مثال، آیا او مى داند فلان شخص جانى در فلان روز و فلان ساعت، بى گناهى را با ضربات چاقو به قتل مى رساند؟ اگر بگوییم: نمى داند، پس علم خداوندرا نسبت به حوادث آینده، انکار کرده ایم. این حرفى نیست که یک خداپرست بتواند قبول کند. اگر بگوییم مى داند، و از ازل هم مى داند باید بگوییم قاتل چاره اى جز انجام این جنایت نداشته است و الا علم خداوند بر خلاف واقع خواهد بود. خیام در این باره مى گوید. مى خوردن من حق ز ازل مى دانست *** گر مِى نخورم علم خدا جهل بود. نتیجه این که، ما در انجام کارها اعم از این که نیک یا بد باشند هیچ اختیارى از خود نداریم. این شبهه براى افراد زیادى و به خصوص جوانان پیش مى آید. بارها شده است که در برخورد و گفتگو با جوانان تحصیل کرده، این ایراد را شنیده ام که براى بعضى از آنها به صورت یک عقده لاینحل در آمده است درحالى که راه حل ساده اى دارد . درهر حال این شبهه یک مسئله تازه نبوده و ریشه تاریخى دارد. اگر به کتابهاى علم عقاید رجوع کنید خواهید دید یکى از استدلالهاى طرفداران نظریه «جبر» و عدم آزادى اراده همین استدلال است.* * *