مقدمه

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
خدا را چگونه بشناسیم

بشر سالهاى فراوانى را در جنگلها و صحرا گذرانده است. در آن سالها او نه تنها قانون و تمدنى نداشته بلکه زندگى خود را با وسایلى بسیار ابتدایى مى گذرانده است. زندگى انسان در چنان دوره اى جاهلانه و وحشیانه بود اما اندک اندک راه ترقى و تکامل را در پیش گرفت.

انسان توانست در فرازها و نشیبها، جنگلها و صلحها و شکستها و پیروزیها تجربیاتى را بیاموزد تا آنکه قادر شود جهل ها؟ و موهومات و وحشیگرى هاى خود را پشت سر گذارد.

بالاخره در قرن نوزدهم، او در آستانه یک تحول عمیق و تمدنى مادى قرار گرفت. در واقع، پیشرفتهاى گسترده علوم تجربى مانند یک موج خروشان، افکار و عادات انسان را دگرگون ساخته و توانست در تمام مظاهر فکر و زندگى مادى و معنوى آدمى نفوذ کند. با اوج گرفتن انقلاب صنعتى اروپا، مقام و منزلت کلیسا و رهبران دینى تنزل یافت. از یک سو ناهماهنگى بین تعالیم کلیسا و کشفیات جدید علمى دانشمندان و از سوى دیگر خاطره هول انگیز «انگیزیسیون»، همگى باعث شده بود تا مبارزه اى شدید علیه نظام کلیسایى آغاز گردد. چنین مبارزه اى، علم و دین را چنان در برابر هم قرار داد که گمان مى رفت بین آن دو یک دشمنى دیرینه آشتى ناپذیرى وجود داشته و

[ 8 ]

حتى کار به آنجا رسید که عده اى پنداشتند روزگار دین سپرى شده است و اکنون علم توانسته جاى آن را بگیرد!

سیل ویرانگر تمدن غرب با همان رنگ ضد دینى و مظاهر فریبنده و تبلیغات گسترده خود به کشورهاى اسلامى هجوم آورد. در این برخورد بود که نخست پایه ایمان و اعتقاد مذهبى مردم صدمه دید و سپس استقلال و سیادت آنها از بین رفت. تبلیغات زهرآگین تمدن غرب باعث شد تا در میان ملتهاى اسلامى دو دسته متضاد به وجود آمدند:

1ـ عده اى مانند کشیشان نابخرد با هر چه که رنگ تجدد داشت مخالفت کردند و تمام مظاهر علم و تمدن جدید را نفى کردند. اینان با چنین مخالفتى، راه را براى پدیدآورندگان تمدن جدید هموارتر ساختند تا به هدف خود یعنى استعمار ملتهاى مشرق زمین برسند.

2ـ عده اى دیگر شیفته و فریفته انقلاب صنعتى شدند. اینان ایمان و شخصیت و استقلال خود را فراموش کرده و با تسلیم شدن به اندیشه هاى غربیان، تعالیم مذهبى را تنها همان چیزى پنداشتند که غربیان تعلیم مى دادند. اما آیا مذهبى که اروپا از شرّ آن رهایى یافت همان مذهب تمدن اسلامى بود؟! در این بین فقط عده معدودى از مسلمانان روشن بین با پایدارى در برابر این سیل ویرانگر توانستند از قداست تعالیم اسلامى دفاع کنند.

با شکل گیرى نگرش موهوم و استعمارى تفکیک دین از علم، یک آشتى بین طرفداران تمدن جدید و اربابان کلیسا به وجود آمد. در واقع کلیسا به خدمت استعمار در آمد و استعمارگران توانستند براى تحکیم پایه هاى سیاست خود در سرزمینهاى اسلامى از تشکیلات پررنگ و لعاب واتیکان بیشترین بهره را ببرند. آنان با تبلیغ محتویات تحریف شده کتاب مقدس، تصورى نامعقول و غلط از خدا را ترویج دادند تا عقیده به خداوند چیزى زشت و ناپسند به نظر آید. همراه با این جریان، گسترش «ماتریالیسم دیالکتیک» و غفلت مرگبار برخى از روحانیون، عقیده به خدا و روح ایمان را به صورت شدیدترى ضعیف و کم رنگ کرد. در چنین زمانه اى، بشریت درگیر نزاعها و کشمکشهاى تمام نشدنى دولتهاى بزرگ در اقصى نقاط گیتى شد.

پرستندگان «علم بدون ایمان» با مسابقات کمرشکن تسلیحاتى جوامع مختلف را در اضطراب و پریشانى انداختند و آرامش و سکون را از آنها سلب کردند. (البته نباید انتظارى غیر از این را داشت.)

روشن است که بدون داشتن اعتقاد به یک مبدأ ثابت و لایزال، رشد مهارتهاى علمى و صنعتى چیزى جز اضطراب و تیره روزى، توسعه انواع مفاسد اخلاقى و اجتماعى، هرج و مرج هاى طبقاتى و سقوط و فساد تشکیلات سیاسى و اقتصادى به دنبال خود نخواهد داشت.

در عصر ما، «اصالت لذت» و بهرهوریهاى مادى هدف والاى بسیارى از افراد شده است. لذایذ مادى توانسته بیشترین نیروهاى اجتماعى را به خود جذب کند.

در جهان امروز با فراموش شدن ایمان به خدا و فضایل معنوى، حجم جنایات و جرایم بیشتر شده است.

منجلاب گناه و تیره روزى باعث شده بیماریهاى روانى و روحى همانند سیل خانمان براندازى به زندگى انسانها هجوم آورد و زندگى مادى و معنوى بشر را تهدید کند. دزدى، قتل، تجاوز و خودکشى از نشانه هاى روشن جامعه امروزى جهان است که در یک خلاء دهشت بار از فضاى روحانى و معنوى دست و پا مى زند.

اکنون در چنین محیطى و با این شرایط و اوضاع و احوال چه باید کرد؟ چگونه مى توان به یک اصلاح اجتماعى دل بست؟ اصولا در چنین وضعیت وخیمى، دیگر بدون تحول ریشه دار فکرى و عقیدتى، مى توان به آینده روشنى خوشبین بود؟

آیا اصلاح اجتماعى را، مى توان با گسترش سازمانهاى پلیسى و توسعه زندانها و تیمارستانها انجام داد؟! آیا با فرستادن بیماران
روحى به تیمارستانها، جنایتکاران به زندانها و معتادان به مکانهاى بازپرورى، مشکل انحطاط معنوى جوامع حل مى شود؟ اگر خوشبین باشیم و امیدوار به چنین برنامه هایى، در آن صورت باید معتقد بود
که با چند قرص مسکن هم مى توان بیماریهایى چون سرطان و طاعون را ریشه کن کرد.

خیر، راه حل را باید در جاى دیگر جست. باید افرادى متفکر و درد آشنا که هدف را خوب درک کرده اند، دور هم جمع شوند و به فکر راه حل باشند. براى چنین کارى، از ابتدا وجود افراد زیادى ضرورى نیست. با نگاه به تحولات عمیق و اصیل فکرى در طول تاریخ بشر، مى توان به روشنى دریافت که همیشه بذر چنین تحولاتى در میان دسته هاى کوچک اما فداکار و کوشا کاشته مى شود. یک تعداد افراد، هر چند کم، مى توانند با نظم و پشتکار بر اکثریت بى مایه و بى هدف غالب شده و مقررات و اصول تازه اى وضع کنند که باعث و بانى چنان تحول شگرفى شود.

بنابراین، باید با امیدوارى و اعتماد به نفس برخاست. باید از مشکلات نهراسید. باید از سرنوشت گذشتگان درس عبرت گرفت. باید تصورات موهوم گذشته را به کنارى نهاد. باید چشم دوخت به آینده اى روشن و روحانى و براى نسل جوان غوطهور در بى ایمانى و مفاسد و جنایات این عصر، تمامى نیروها و استعدادها را به کار بست.

سلسله بحثهاى عقائد و مذاهب، به ابتکار دانشمند عالیقدر و گرانمایه جناب حضرت آیت الله العظمى ناصر مکارم شیرازى مدظله العالى در سالهاى پیشین در حوزه علمیه قم تشکیل گردید. این بحث گامى بلند و ارزنده در راه پیشرفت عقائد پاک و معارف حیاتبخش اسلامى است که نویددهنده تحول عمیقى در سرتاسر برنامه هاى علمى و تبلیغى حوزه علمیه است.

کتاب حاضر مجموعه بحث هاى معظم له درباره صفات خدا در آن جلسات است که به قلم ایشان به رشته تحریر در آمده است.

نگارنده از اول تا آخر این کتاب را با دقت مطالعه کرده و در مواد لازم پاورقیهایى نیز به جهت توضیح و گاه تکمیل مطلب اضافه کرده که امید است مورد استفاده بیشتر عموم قرار گیرد.

على حجتى کرمانى

قم - اسفند 1343

12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma