احکام وصیّت (مسئله 2327 تا 2351)

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
رساله توضیح المسائل
شرایط وصیّت کننده (مسئله 2326)کسانى که ارث مى برند (مسئله 2352 تا 2354)

مسأله 2327ـ کسى که به قصد خودکشى، مثلاً زخمى به خود زده یا مادّه سمّى خورده، اگر درباره اموال خود وصیّت کند، سپس بمیرد، وصیّت او صحیح نیست.

مسأله 2328ـ هرگاه کسى وصیّت کند که چیزى از اموالش را به کسى دهند آن مال بعد از مرگ او ملک آن شخص مى شود قبول هم لازم نیست، ولى اگر در حال حیات او وصیّت را رد کند احتیاط آن است که در آن مال تصرّف مالکانه نکند.

مسأله 2329ـ هنگامى که انسان آثار و نشانه هاى مرگ را در خود دید باید فوراً امانت هاى مردم را به صاحبانش برگرداند و اگر بدهکار است و موقع آن رسیده باید بدهى خود را بدهد و اگر خودش نمى تواند بدهد یا وقت دادن بدهى نرسیده، باید وصیّت کند و اگر اطمینان ندارد که به وصیّت او عمل کنند باید شاهد بگیرد، ولى اگر مطمئن است که ورثه بدهى او را مى پردازند، وصیّت لازم نیست.

مسأله 2330ـ کسى که آثار و نشانه هاى مرگ را در خود مى بیند اگر خمس و زکات و مظالم بدهکار است باید فوراً بپردازد و اگر نمى تواند بدهد چنانچه مالى دارد، یا اگر مال ندارد احتمال مى دهد دوستان یا بستگانش آن را ادا کنند باید وصیّت نماید، همچنین است اگر حج بر او واجب باشد و اگر نماز و روزه قضا دارد بنا بر احتیاط واجب باید وصیّت کند (با رعایت آنچه در مسأله نماز و روزه استیجارى گفته شد).

مسأله 2331ـ کسى که آثار مرگ را در خود مى بیند اگر مالى نزد کسى دارد، یا در جایى پنهان کرده که ورثه نمى دانند، چنانچه به واسطه ندانستن حقّشان از بین برود باید به آنان اطّلاع دهد و نیز در صورتى که فرزندان صغیر دارد و اگر قیّم و سرپرست معیّن نکند حقّ آنها از بین مى رود یا خودشان ضایع مى شوند، باید براى آنان قیّم امینى معیّن نماید.

مسأله 2332ـ کسى را که به او وصیّت مى کنند «وصىّ» مى گویند و بنابر احتیاط واجب باید مسلمان و بالغ و عاقل و مورد اعتماد باشد.

مسأله 2333ـ هرگاه کسى چند وصى براى خود معیّن کند چنانچه اجازه داده است هر کدام به تنهایى به وصیّت او عمل کنند لازم نیست از یکدیگر اجازه بگیرند و اگر اجازه نداده است (خواه گفته باشد همه باهم عمل کنند یا نگفته باشد) باید با نظر یکدیگر به وصیّت او عمل نمایند و اگر حاضر به همکارى نباشند، یا در تشخیص مصلحت اختلاف کنند، در صورتى که تأخیر، سبب تعطیل عمل به وصیّت یا تأخیر آن گردد باید حاکم شرع ترتیبى دهد که عمل به وصیّت، زمین نماند.

مسأله 2334ـ هرگاه انسان از وصیّت خود برگردد (مثلاً اوّل بگوید ثلث مالش را به کسى دهند و بعد بگوید ندهند) وصیّت باطل مى شود، همچنین اگر وصیّت خود را تغییر دهد مثل آن که قیّمى براى صغیر معیّن کرده بعد دیگرى را به جاى او تعیین کند وصیّت اوّل باطل مى شود و نیز اگر کارى کند که معلوم شود از وصیّت خود برگشته است (مثلاً خانه اى را که وصیّت کرده به کسى بدهند، بفروشد، یا کسى را براى فروش آن وکیل نماید).

مسأله 2335ـ هرگاه وصیّت کند چیز معیّنى را به کسى دهند بعد وصیّت کند نصف آن را به دیگرى دهند، باید آن مال را دو قسمت کرده، به هر کدام نصف آن را بدهند.

مسأله 2336ـ هرگاه کسى در مرضى که با آن مرض از دنیا برود در حالی که کاملاً هوشیار باشد مقدارى از مالش را به کسى ببخشد و تحویل دهد و یا در معاملاتش تخفیف های جزئی یا کلّی بری مشتری قایل شود صحیح است؛ هرچند احتیاط مستحب آن است که در زاید بر ثلث، با ورثه مصالحه شود.

مسأله 2337ـ هرگاه وصیّت کند ثلث مال او را نگه دارند و عایدى آن را به مصرفى برسانند باید مطابق آن عمل شود.

مسأله 2338ـ هرگاه در مرضى که با آن از دنیا مى رود بگوید مقدارى به کسى بدهکار است چنانچه متّهم باشد که براى ضرر زدن به ورثه این اقرار را نموده است باید آن را از ثلث او حساب کنند و اگر متّهم نباشد از اصل مال مى دهند.

مسأله 2339ـ شخصى که براى او وصیّت شده باید وجود داشته باشد، بنابراین اگر مالى را براى بچّه اى که ممکن است بعداً به وجود آید وصیّت کند اشکال دارد و احتیاط آن است که با ورثه صلح کنند، ولى اگر براى بچّه اى که در شکم مادر است وصیّتى کند وصیّت او صحیح است هر چند هنوز روح نداشته باشد، پس اگر زنده به دنیا آمد باید آنچه را که وصیّت کرده به او دهند و اگر مرده به دنیا آید وصیّت باطل مى شود و آن مال به ورثه مى رسد.

مسأله 2340ـ هرگاه انسان با خبر شود کسى او را وصىّ خود کرده، چنانچه به اطّلاع وصیّت کننده برساند که حاضر به قبول وصیّت نیست و او بتواند دیگرى را وصىّ خود کند وصیّت اوّل باطل مى شود، ولى اگر پیش از مردن او باخبر نشود، یا باخبر شود امّا به او اطّلاع ندهد که حاضر به قبول وصیّت نیست، یا اطّلاع دهد و او دسترسى به شخص دیگرى نداشته باشد، احتیاط واجب آن است که به وصیّت عمل کند، مگر این که مشقّت شدیدى داشته باشد.

مسأله 2341ـ وصى نمى تواند دیگرى را براى انجام کارهاى میّت معیّن کند و خود کنار برود ولى اگر بداند مقصود میّت فقط انجام کار بوده خواه به وسیله او، یا دیگرى، مى تواند دیگرى را از طرف خود وکیل کند.

مسأله 2342ـ هرگاه کسى دو نفر را وصى قرار دهد که مشترکاً کارها را انجام دهند، چنانچه یکى از آن دو بمیرد یا دیوانه یا کافر شود حاکم شرع یک فرد دیگر را به جاى او معیّن مى کند و اگر هر دو چنین شوند حاکم شرع دو نفر دیگر را معیّن مى کند.

مسأله 2343ـ هرگاه وصى نتواند به تنهایى کارهاى میّت را انجام دهد و نتواند کسى را کمک بگیرد حاکم شرع براى کمک او فردى را تعیین مى کند.

مسأله 2344ـ هرگاه همه یا قسمتى از مال میّت در دست وصى تلف شود، چنانچه او در نگهدارى آن کوتاهى نکرده و برخلاف دستور میّت رفتار ننموده ضامن نیست، و الاّ ضامن است.

مسأله 2345ـ هرگاه کسى را وصىّ خود کند و بگوید اگر او بمیرد فلان شخص دیگر وصىّ من باشد این وصیّت صحیح است و اگر وصىّ اوّل بمیرد وصىّ دوم جانشین او مى شود.

مسأله 2346ـ بدهکارى و حجّ واجب و خمس و زکات و مانند آن را باید از اصل مال بدهند، اگر چه وصیّت نکرده باشد و چنانچه چیزى اضافه بیاید هرگاه وصیّتى کرده باشد که ثلث یا مقدارى از ثلث را به مصرفى برسانند باید به وصیّت عمل کنند و اگر کسى وصیّت نکرده باشد ثلث براى او نیست و آنچه بعد از اداى دین اضافه مى ماند مال ورثه است.

مسأله 2347ـ انسان نمى تواند بیش از مقدار ثلث مال خود را وصیّت کند، مگر این که ورثه اجازه دهند، خواه این اجازه قبل از فوت او باشد یا بعد از فوت و ورثه بعد از اجازه نمى توانند از حرف خود برگردند، خواه قبل از فوت اجازه داده باشند یا بعد از آن بنابر احتیاط واجب.

مسأله 2348ـ هرگاه کسى وصیّت هاى متعدد براى کارهاى مختلف کند و ثلث او کفایت نکند، باید به ترتیب آنچه در وصیّت ذکر شده عمل کنند تا به اندازه ثلث برسد و بقیّه وصیّت باطل است (مگر این که ورثه اجازه دهند) امّا اگر در وصیّت خود واجبات را هم ذکر کرده باشد مانند حج و خمس و زکات و مظالم این قسمت از اصل مال برداشته مى شود و بقیّه از ثلث.

مسأله 2349ـ اگر کسى بگوید که میّت وصیّت کرده فلان مال را به من بدهید چنانچه دو مرد عادل گفته او را تصدیق کنند، یا قسم بخورد و یک مرد عادل هم گفته او را تصدیق نماید، یا یک مرد عادل و دو زن عادله، یا چهار زن عادله گواهى دهند، باید به گفته آن شخص عمل شود و اگر موقع وصیّت مرد عادلى حضور نداشته تنها یک زن عادله شهادت دهد باید یک چهارم آن مال را به او دهند و اگر دو زن عادله شهادت دهند نصف آن را و اگر سه زن عادله شهادت دهند باید سه چهارم آن را به او دهند و نیز اگر دو مرد کافر ذمّى که در دین خود عادل باشند گفته او را تصدیق کنند در صورتى که میّت ناچار بوده که وصیّت کند و مرد و زن مسلمان عادلى هم در آنجا نبوده باید به وصیّت عمل شود.

مسأله 2350ـ هرگاه کسى ادّعا کند من وصىّ میّتم که اموال او را به مصرفى برسانم، یا قیّم بچّه هاى او هستم فقط در صورتى باید ادّعاى او را پذیرفت که دو مرد عادل گفته او را تصدیق کنند.

مسأله 2351ـ هرگاه کسى وصیّت کند چیزى به شخصى بدهند و آن شخص قبل از آن که قبول یا رد کند از دنیابرود، ورثه او مى توانند آن وصیّت را قبول کنند، خواه قبل از وصیّت کننده از دنیا رفته باشد و یا بعد از او و این در صورتى است که وصیّت کننده از وصیّت خود برنگردد.

شرایط وصیّت کننده (مسئله 2326)کسانى که ارث مى برند (مسئله 2352 تا 2354)
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma