اکنون به بررسى قسمتى از معارف و تعلیمات اسلام که مى تواند به این هدف بزرگ ( ایجاد وحدت فکرى در میان ابناى بشر ) کمک کند ، مى پردازیم :
که اساس همه معارف اسلامى را تشکیل مى دهد ، اسلام « اَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ » ( خدایان پراکنده ) را که هم نشانه تشتت افکار و آراء و هم عامل مؤثرى براى تفرقه هاى اجتماعى محسوب مى گردد بکلى درهم کوبیده حتى به پیروان خود تعلیم مى دهد که در ذات و صفات خدا نیز تفرقه و تعددى وجود ندارد ، ذات او بسیط و صفات او همه عین یکدیگرند .
مى دانیم در اعصار پیشین یکى از عوامل تفرقه در میان اقوام همان مسأله اعتقاد به خدایان متعدد بود ، که هر قوم و ملت و طایفه و گاهى هر شهرى براى خود « خدا » یا « خدایانى » داشتند که به هنگام پیروزى آنها بر اقوام دیگر ، او هم پیروز مى شد و رسمیت مى یافت و به هنگام شکست او هم فراموش مى گردید !
چنانکه « آلبرماله » در فصل مربوط به عقاید مذهبى « کلدانیان » مى نویسد :
در اوایل امر در « کلده » نیز مانند « مصر » هر شهرى خداى مخصوص به خود داشت ، پس از تشکیل دولتهاى بزرگ پرستش خدایان بلاد مختلف عمومیت یافت و خداى پایتخت « ربّ الارباب » ! شد ; بدین لحاظ به روزگار « حمورابى »(1) چون بابل پایتخت کلده بود ، خداى این شهر نیز که « ماردوک » نام داشت « ربّ الارباب » تمام کلده شناخته شد ، و از آنجا که پایتخت دولت آشور در ابتدا شهر آشور بود خداى این شهر که او نیز « آشور » نام داشت ربّ الارباب مردم آشور گردید(2) .
و در مورد مذهب مصریان مى نویسد :
« . . . چنان نبود که همه مردم مصر چند خداى مشترک را بپرستند بلکه هر شهرى خدایانى جداگانه داشت ، معذلک روزگارى رسید که پرستش بعضى خدایان در تمام مصر ( البته تنها در مصر ) رواج یافت .
هرگاه شهرى مهمتر و معتبرتر مى شد ، بر شأن خداوندانش مى افزود »(3) .
نمونه کامل این پراکندگى خدایان در زادگاه اسلام یعنى سرزمین حجاز و بخصوص مکه خودنمایى مى کرد و سرچشمه و نشانه همه گونه تفرقه و پراکندگى فکرى و اجتماعى بود ، و چون روشن است ، نیازمند به شاهدى نیست .
اسلام با تعلیمات و معارف درخشان خود به این وضع خاتمه داد و شعار همه مسلمانان انحصار معبود در خداى یگانه « لا اِلهَ اِلاَّاللهُ » و توجه به « الله » خداى یگانه ، گردید .
قرآن مى گوید : نه تنها معبود در کره زمین خداست بلکه در سراسر جهان آفرینش تنها معبود بحق ، اوست ، آنجا که مى فرماید :
) وَهُوَ الَّذِی فِی السَّماءِ اِلهٌ وَفِی الاَْرْضِ اِلهٌ ((4)
و او کسى است که در آسمان معبود است ، و در زمین ، معبود .
در جاى دیگر مى فرماید :
) اِنْ کُلُّ مَنْ فِی السَّمواتِ وَالاَْرْضِ اِلاّ آتِی الرَّحْمنِ عَبْدًا ((5)
تمام کسانى که در آسمانها و زمین هستند ، بنده اویند .
اسلام در تعلیمات خود حقیقت توحید را به جهان آفرینش نیز گسترش داده و همه جهان را یک واحد معرفى مى کند که از مبدأ واحدى صادر شده است :
) ما تَرى فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُت فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرى مِنْ فُطُور ((6)
در آفرینش خداوند رحمان هیچ تضاد و عیبى نمى بینى ( همه داراى نظام واحد و قانون ثابتى هستند ) ، بار دیگر نگاه کن ( و به دقت همه موجودات و مخلوقات را بررسى نما ) آیا هیچ شکاف و خللى مشاهده مى کنى ؟
و نیز قرآن همه موجودات زنده را از یک مبدأ معرفى مى کند :
) وَمِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْءِ حَیّ ((7)
و هر چیز زنده اى را از آب قرار دادیم !
به این ترتیب اسلام یکى دیگر از پایه هاى اصلى شرک و اعتقاد به ارباب انواع را درهم کوبیده است ، زیرا اعتقاد مزبور بیشتر از این ناشى مى شود که هرکدام از انواع موجودات جهان را یک واحد مستقل و جداى از دیگرى مى پنداشتند و براى هرکدام خالق و مدبر مستقلى قائل بودند .
طبق تعلیمات اسلام ، خالق و آفریدگار این جهان نیز از این جهان جدا نیست ، یعنى در عین اینکه با آنها یکى نیست از آنها جدا نیز نمى باشد .
( وَنَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیْهِ مِنْکُمْ وَلکِنْ لا تُبْصِرُونَ )(8)
و ما از شما به او نزدیکتریم ولى نمى بینید .
( وَنَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ )(9)
و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم .
« مَعَ کُلِّ شَیْء لا بِمُقارَنَة وَغَیْرُ کُلِّ شَیْء لا بِمُزایَلَة »(10)
با همه چیز است ، اما نه اینکه قرین آن باشد ; و مغایر با همه چیز است ، اما نه اینکه از آن بیگانه و جدا باشد .
1 . « حمورابى » پادشاه معروف کشورگشا و کشور دار است که بخاطر قوانین جالبى که از او به یادگار مانده مشهور و معروف است .
2 . آلبر ماله ، تاریخ ملل شرق 1 / 81 .
3 . همان مدرک ، صفحه 41 .
4 . سوره زخرف ( 43 ) آیه 84 .
5 . سوره مریم ( 19 ) آیه 93 .
6 . سوره مُلک ( 67 ) آیه 3 .
7 . سوره انبیاء ( 21 ) آیه 30 .
8 . سوره واقعه ( 56 ) آیه 85 .
9 . سوره ق ( 50 ) آیه 16 .
10 . نهج البلاغه ، خطبه 1 .