گرچه همانطور که گفتیم بدون وحدت فکرى نیز مى توان بر اساس « وحدت منافع حیاتى » و « جهات مشترک انسانى » ، جامعه واحدى بوجود آورد ولى تردیدى نیست که همبستگى میان قشرها و جناحهاى مختلف چنین جامعه اى ضعیف و سرد و ناپایدار و آمیخته با ترس و وحشت و دو دلى خواهد بود . و در چنین شرایطى مسلماً همکاریها محدود و احتیاط آمیز مى باشد و با چنین همکاریها نمى توان جامعه کاملا متشکل و زنده و خوشبختى بوجود آورد .
در حالى که اگر یک وحدت فکرى ریشه دار ، افراد اجتماع را به هم مربوط سازد و پیوندهاى محکمى دلهاى آنها را به هم بپیوندد جامعه اى به تمام معنى واحد با همکارى وسیع و همه جانبه ، با همبستگى و تفاهم کامل و دایمى تشکیل خواهد یافت .