بررسى و انتقاد

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
زندگی در پرتو اخلاق
اصول اخلاق از نظر قدما مقیاس براى سنجش اخلاق نیک و بد

  اصولى که دانشمندان پیشین براى اخلاق ( نیک و بد ) گفته اند و در بحث سابق تشریح شد گرچه جالب به نظر مى رسد ولى خالى از اشکالاتى نیست :

   1 ـ پاره اى از ملکات اخلاقى پیدا مى شود که قرار دادن آنها در یکى از اصول چهارگانه مزبور مشکل به نظر مى رسد . مثلا « نوع دوستى و ایثار و فداکارى » را به زحمت مى توان در « عفت » جاى داد زیرا ممکن است شهوات کسى در سرحد اعتدال باشد در عین حال ایثار و فداکارى و نوع دوستى هم نداشته باشد ، به این معنى که نه تجاوز به حقوق دیگران مى کند و نه راضى به زیان آنهاست ولى در عین حال ایثار و فداکارى هم ندارد .

   همچنین موضوع « خوش بینى » را نمى توان جزء « حکمت » شمرد ، زیرا « خوش بینى » با « تشخیص صحیح » دوتاست .

   شاید اصرار بر این تقسیم رباعى ( چهارگانه ) معلول طرز تفکر قدما باشد که اصول بسیارى از موضوعات جهان را بر پایه عدد چهار مى دانستند و عناصر اصلى را چهار چیز مى دانستند ، و اجزاء ترکیبى بدن را نیز چهار ، و مزاج را هم به چهار نوع تقسیم مى کردند ، و اصول بیماریهاى جسمى را هم چهار بیمارى مى دانستند ، و براى تمام داروها یکى از چهار طبیعت قائل بودند ، در حالى که امروز براى ما مسلم است که هیچ یک از این تقسیمهاى چهارگانه صحیح نیست ; تقسیم اصول اخلاق نیک به چهار ، نیز از همین قبیل به نظر مى رسد .

   2 ـ حکمت را جزء اصول فضائل اخلاقى و نقطه مقابل آن را جزء رذائل شمردن ، چندان صحیح نیست ، زیرا ملکات اخلاقى در کنار دستگاه ادراک قرار دارد و سروکار آن با امیال و عواطف و غرایز است ، نه با ادراکات ، و لذا تعبیر « حسن اخلاق » در مورد خوش فکر بودن مناسب به نظر نمى رسد .

   3 ـ اصرار بر اینکه تمام ملکات فاضله اخلاقى حد وسط میان افراط و تفریط است آن نیز خالى از دلیل مى باشد زیرا این موضوع گرچه در پاره اى از موارد صحیح است اما در پاره اى دیگر نادرست مى باشد .

   مثلا حکمت را حد وسط در فهم و تمیز دانستن چندان صحیح نیست زیرا « جربزه » از کثرت فهم و هوش نمى باشد چون اصولا افراط در علم معنى ندارد ، بلکه « جربزه » در اصطلاح علماى اخلاق یک نوع نارسایى فکر و انحراف ذهنى و عدم درک صحیح مى باشد .

   همچنین طرف افراط براى عدالت که تحمل ظلم شمرده شده صحیح نیست ، زیرا در عدالت افراط معنى ندارد ; اگر تحمل ظلم به معنى سستى و خمودى باشد نقطه مقابل عفت خواهد بود ، و اگر به معنى ترس از احقاق باشد تفریط قوه غضبیه خواهد بود و در هرحال افراط در عدالت معنى ندارد ، بخصوص اینکه عدالت را به معنى پیروى قوه غضب و شهوت از عقل گرفته اند ، مسلم است که در این پیروى ، افراط معنى ندارد .

   نتیجه اینکه مسأله حد وسط بودن ملکات فاضله اخلاقى گرچه در بعضى از موارد مانند شجاعت و عفت صادق است ولى عمومیت ندارد و در مورد عدالت و حکمت صادق نیست ـ دقت کنید .

   از بحثهاى فوق چنین استفاده مى شود که تقسیم بندى اصول صفات نیک و بد ، به چهار اصل نه تنها دلیل روشنى ندارد بلکه از جهات مختلفى قابل ایراد است .

   بنابراین حق این است که اصول فضائل اخلاقى را منحصر به چهار ندانیم بلکه به تعداد غرایز و امیال و عواطف مختلفى که در وجود انسان به ودیعه نهاده شده است صفات اخلاقى نیک و بد داریم ، زیرا پرورش و تعدیل هریک از این غرایز و امیال بطورى که در راه تکامل فرد و اجتماع مفید و مؤثر باشد فضیلت است ، و انحراف هریک از آنها بطوریکه موجب انحطاط فرد یا اجتماع گردد رذیلت محسوب مى گردد .

   روى این حساب تعداد صفات فضیله و رذیله به تعداد غرایز و امیال انسان است همانطور که تعداد بیماریهاى جسمى به تعداد دستگاههاى مختلف بدن و اجزاء ترکیبى آن مى باشد .

   در احادیث و روایات اهل بیت (علیهم السلام) نیز براى فضائل اخلاقى عدد بزرگى دیده مى شود که با عدد چهار فاصله بسیار دارد ، مثلا در حدیث معروفى که در اوایل اصول کافى از امام صادق (علیه السلام) درباره « جنود عقل و جهل » نقل شده تعداد لشکرهاى عقل و جهل هرکدام 75 شمرده شده که قسمت مهم از آن جزء فضائل یا رذائل اخلاقى مى باشد .

   ضمناً تعبیر به « جند » ( لشکر ) یک تعبیر پرمعنى است و حکایت از این مى کند که غرایز و عواطف در حقیقت وسیله و ابزار هستند در دست نیروى عقل که به کمک آنها مشکلات حل مى گردد ، نه اینکه خود آنها حکمران وجود انسان باشند .

 

اصول اخلاق از نظر قدما مقیاس براى سنجش اخلاق نیک و بد
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma