زیانهاى گوشه گیرى و انزوا

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
زندگی در پرتو اخلاق
اثر انزوا و گوشه گیرى در اخلاق مراقبه و محاسبه یا بررسى انگیزه ها و نتایج

   در برابر منافع و فوایدى که در بالا براى عزلت و انزوا ذکر گردید زیانهاى متعددى در تنهایى و فواید زیادى در معاشرت است که آنها را مى توان دلایل برترى و فضیلت معاشرت شمرد :

   

1 ـ دوری از اجتماع

نخستین چیزى که اهمیت و ارزش معاشرت را روشن مى سازد این است که کسب غالب ملکات فاضله اخلاقى تنها در اجتماع میسر است و در تنهایى ممکن نیست ، زیرا بیشتر این ملکات مربوط به طرز روابط با یکدیگر مى باشد . تواضع و فروتنى و محبت و ایثار و عفو و گذشت و سخاوت و بردبارى و کظم غیظ و عاطفه و ترحم و تملک نفس و . . . در چگونگى روابط و مناسبات انسانها پیدا مى شود و براى کسب این فضائل حتماً باید در دل اجتماع زندگى نمود .

 

   از این گذشته سلامتى از مفاسد اخلاقى از قبیل حسد ، تکبر ، دروغ ، غیبت و . . . بواسطه انزوا و گوشه گیرى ، در حقیقت فضیلت و افتخار نیست ; بلکه از قبیل « منتفى به انتفاء موضوع » است و درست به این مى ماند که شخصى براى رهایى از آلودگى به اعمال منافى عفت خود را با وسایلى محروم سازد ، گرچه چنین شخصى از این آلودگى محفوظ مى ماند ولى این نوع پاکدامنى فضیلت نیست بلکه سلامت است . فضیلت این است که انسان در اجتماع زندگى کند و در لحظات حساس یوسف وار تا لب پرتگاه برود و تسلط خود را بر نفس خویش حفظ نماید و بازگردد ( البته نه اینکه انسان عمداً و با دست خویش چنین صحنه هایى را ایجاد نماید ) .

   بنابراین براى کسب ملکات فاضله که مقیاس ارزشهاى انسانى محسوب مى شوند راهى جز این نیست که در اجتماع زندگى کنیم و با مردم معاشرت داشته باشیم .

   و به عبارت دیگر این صفات برجسته از طریق مبارزه با شهوات و عوامل فساد بدست مى آید ، همانطور که استحکام و قدرت چوبهاى جنگلى بواسطه پرورش در میان طوفانهاى سخت حوادث است و اگر در گوشه انزوا و در محیطى دربسته و محدود پرورش یابند آن استحکام را از دست مى دهند ، همچنین افراد منزوى و گوشه گیر قدرتهاى روحى و اخلاقى خود را تدریجاً از دست خواهند داد . شاید حدیث زیر نیز اشاره به همین حقیقت باشد :

   در زمان پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) یکى از مسلمانان براى عبادت به کوهى رفته و از مردم کناره گیرى نموده بود ، وى را نزد رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم)آوردند حضرت به او فرمود :

« لا تَفْعَلْ اَنْتَ وَلا اَحَدٌ مِنْکُمْ ، لَصَبْرُ اَحَدِکُمْ فِی بَعْضِ مَواطِنِ الاِْسْلامِ خَیْرٌ مِنْ عِبادَةِ اَحَدِکُمْ اَرْبَعِینَ عاماً »(1)

نه تو و نه هیچ یک از مسلمانان چنین نکنید ، چه اینکه صبر و استقامت یکى از شما در یکى از محیطهاى اسلامى بهتر از چهل سال عبادت است .

   از این سخن پاسخ استدلال اول طرفداران انزوا روشن گردید .

   

2 ـ تنهایى و عزلت

مایه بسیارى از انحرافات فکرى و اعوجاج سلیقه است ، زیرا انسان هر قدر هم خوش فکر و با ذوق و پرمایه باشد باز داراى اشتباهاتى است ، این اشتباهات جز در برخورد با دیگران آشکار نمى گردد ، در معاشرت خیلى زود انسان به اشتباهات خود پى مى برد ، ولى در « گوشه تنهایى » چون راهى براى اصلاح آنها نیست انسان به مسیرهاى انحرافى خود ادامه مى دهد و مانند کسى که از بیراهه مى رود هرچه جلوتر برود فاصله او از جاده اصلى بیشتر مى گردد ، و گاهى همان یک فکر انحرافى را پایه استنباطات دیگرى قرار داده و تدریجاً انبوهى از اشتباهات مغز او را فرا مى گیرد و افکار او را به کلى از ارزش مى اندازد .

   از این بیان ضمناً پاسخ استدلال دیگر طرفداران انزوا ـ  که مى گویند : تفکر در گوشه تنهایى بهتر میسر است  ـ روشن مى گردد ، زیرا خطر انحراف در تنهایى خیلى بیشتر است .

   

3 ـ « عُجب و خودپسندى »

عیب بزرگ دیگرى که در عزلت دامنگیر انسان مى شود مسأله « عُجب و خودپسندى » است ، انسان روى غریزه حب ذات معمولا به خود و آثار خود بیش از اندازه علاقه مند است و غریزه « حبّ ذات » در واقع مانند یک ذرّه بین ، با قدرت بزرگ نمایى خود ، افکار و اعمال انسان را در نظرش بزرگتر از آنچه هست جلوه مى دهد . به علاوه عیوب شخص را نیز کوچکتر از آنچه هست نشان مى دهد و مجموع این دو جهت ، عامل « عجب و خودپسندى » است .

 

   محیط عزلت و تنهایى محیط بسیار مساعد براى پرورش بذر این صفت رذیله مى باشد . ولى انسان با معاشرت و زندگى با دیگران خود را آنچنان که هست مى شناسد ، به میزان واقعى کمالات و فضایل خود واقف مى گردد و از عیوب خویش با خبر مى شود و ضمناً با افرادى که از او برجسته تر و داراى کمالات بیشترى هستند روبه رو مى گردد و در نتیجه پى به نقص خود مى برد و همین موضوع ریشه عجب را در او قطع مى کند و یا به حداقل مى رساند . و لذا بسیار دیده شده که افراد گوشه گیر و منزوى ادعاهاى بزرگ و گاهى عجیب کرده اند که همگى حاکى از عجب و خودبینى شدید آنها بوده است .

   ضمناً از این بیان یکى دیگر از فواید بزرگ معاشرت با مردم روشن گردیده و آن تشخیص عیوب خویش است ، مردم ـ  بخصوص آنها که با ما روابط دوستانه ندارند یا دشمن هستند  ـ آیینه خوبى براى عیوب ما محسوب مى شوند که شاید اگر آنها نباشند بسیارى از عیوب ما ، براى همیشه ، بر ما مخفى بماند . اگر ما در گوشه تنهایى بسر بریم این آیینه را شکسته ایم و قیافه روحى ما همچون قیافه ناموزون کسانى خواهد بود که هرگز نگاه در آیینه نمى کنند !

   

4 ـ سوءظن به بندگان خدا :

یکى دیگر از عیوب گوشه گیرى و انزوا ، سوءظن به مردم است و در حقیقت این از آثار « عجب » مى باشد که دامنگیر این گونه افراد مى شود ، زیرا انسان پس از ابتلا به « خودبینى شدید » و اعتقاد افراطى به خویش و عدم مشاهده واکنش مناسب از مردم ( تقدیر و قدردانى به اندازه اى که این افراد انتظار دارند ) کم کم این فکر در آنها پیدا مى شود که مردم در قضاوت خود گرفتار اشتباه ، سوء نیت ، سوء تشخیص ، غرضورزى و بى اعتنایى به ارزشها مى باشند و چنین مردم حق نشناس و مغرض و بى اعتنا به فضائل ، مردمى فاسد و گمراه و منحرف هستند و شایسته هیچ گونه معاشرت و آمیزش نمى باشند .

 

به این ترتیب گوشه گیرى خود عاملى براى تشدید گوشه گیرى و تقویت این روحیه و فاصله گرفتن بیشتر از مردم مى گردد .

   

5 ـ کج خلقى و عصبانیت :

افراد گوشه گیر ، کج خلق و عصبانى بار مى آیند و تحمل آنها در مقابل برخوردهاى ناراحت کننده با مردم بسیار کم است ; ممکن است با مشاهده مختصر ناملایمى یا با شنیدن جمله اى که موافق میل آنها نباشد ، ناراحت شوند و به اصطلاح از کوره دررفته و عکس العملهاى خشونت آمیزى نشان دهند ـ  البته این حکم عمومیت ندارد ولى در بسیارى از موارد دیده مى شود .

   اما در مقابل ; افراد معاشرتى غالباً ملایم و خوش خلق هستند و کمتر عصبانى مى شوند .

   دلیل این موضوع نیز روشن است ; حوصله و تحمل معمولا بر اثر ممارست و مواجه شدن با ناملایمات و عادت کردن روح با آنها پیدا مى شود ، و چون زندگى اجتماعى طبعاً آمیخته با برخوردهاى ناراحت کننده است ، انسان را تدریجاً پرحوصله بار مى آورد .

   علاوه بر آن افراد منزوى غالباً کم نشاط هستند ، بسیار کم مى خندند ، کمتر شوخى مى کنند ، در برابر خستگى ها کمتر تفریح دارند و زندگى آنها یکنواخت و خسته کننده است . همین موضوع تعادل روحى آنها را به هم زده یک نوع ناراحتى در آنان ایجاد مى نماید ; و اگر عقده هایى پیدا کنند چون وسیله اى براى گشودن آنها در اختیار ندارند همواره در یک نوع نگرانى و ناراحتى روانى بسر مى برند ، و این موضوع بر عصبانیت و کج خلقى آنان مى افزاید .

   

6 ـ محرومیت از علوم و تجارب :

بسیارى از علوم و دانشهاست که باید از دهان بزرگان و روش آنها و الهام گرفتن از طرز تفکر آنان بدست آورد ; بدیهى است این گونه علوم را تنها از طریق معاشرت مى توان تحصیل نمود ، و پختگى و تجربه هاى گوناگون را در گوشه انزوا نمى توان تحصیل کرد ، بلکه راه آن زندگى در دل اجتماع است ; این را هم مى دانیم که ثمره زندگى چیزى جز تجربه هاى مفید و سودمند نیست .

 

 

 

 

   با توجه به حقایق فوق و فواید و زیانهایى که براى معاشرت و انزوا ذکر شد برترى نظریه و منطق طرفداران معاشرت کاملا روشن است .

   در اینجا ذکر یک نکته لازم به نظر مى رسد و آن اینکه : با اینکه اساس زندگى هر انسانى باید بر پایه معاشرت و آمیزش با مردم باشد ولى باز موارد استثنایى پیش مى آید که در آن چاره اى جز انزوا و قطع معاشرت یا لااقل تقلیل معاشرت نیست و آن در صورتى است که انسان در محیطهاى بسیار مسموم و فاسدى قرار گیرد که از معاشرت در آن چیزى جز انحراف و آلودگى عاید او نشود ; البته از چنین اجتماع و چنین محیطى باید دورى کرد همانطور که از یک اجتماع آلوده به بیماریهاى واگیردار دورى مى کنیم .

   اعتزال و کناره گیرى ابراهیم (علیه السلام) یا اصحاب کهف نیز از این قبیل موارد بوده است .

   گفتار امام صادق (علیه السلام) به سفیان ثورى نیز اشاره به همین حقیقت است ، آنجا که فرمود :

« فَسَدَ الزَّمانُ وَتَغَیَّرَ الاِْخْوانُ فَرَأَیْتُ الاِْنْفِرادَ اَسْکَنَ لِلْفُؤادِ »(2)

زمانه فاسد شده و دوستان دگرگون شده اند ، لذا گوشه گیرى را آرامبخش تر دیدم .

   و از اینجا پاسخ بسیارى از دلایل طرفداران انزوا روشن مى گردد .

   همچنین در مواردى که انسان داراى سوءخلق باشد که قادر به ترک آن نیست عزلت او براى حفظ مردم از سوءخلق خود ، پسندیده است . حدیث « رجل معتزل فی شعب من الشعاب  . . . » که در ادله طرفداران انزوا نقل کردیم شاید اشاره به همین گونه افراد باشد .

   نکته دیگرى که ذکر آن لازم است اینکه : انسان در عین معاشرت با مردم باید بعضى از ساعات شب و روز را در حال انزوا و تنهایى بسر برد تا در این ساعات بتواند به فکر و مطالعه عمیق بپردازد و فراغت براى عبادت و توجه مخصوص و خالى از هرگونه شک و ریا نسبت به خداوند حاصل نماید ، بسیارى از بزرگان در برنامه زندگى روزانه چنین ساعاتى را داشته اند و ممکن است قسمتى از روایات عزلت نیز اشاره به همین معنى بوده باشد .

   بنابراین نخستین اصل در زندگى انسان معاشرت است ، و انزوا و عزلت موارد خاصى دارد .

 



1 . فیض کاشانى ، محجّة البیضاء 4 / 7 .

2 . مجلسى ، بحار الانوار 47 / 60 .

 

 

اثر انزوا و گوشه گیرى در اخلاق مراقبه و محاسبه یا بررسى انگیزه ها و نتایج
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma